رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

عزیز ما ، ای وصی امام عشق !
آنان که معنای "ولایت " را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند ،
اما شما خوب می دانید که سر چشمه این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست.
خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست
آن که روز به دیدار شما آمدیم ، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم .
ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم .
لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست .
سر ما و قدمتان ، که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان (ع)

شهید مرتضی آوینی




میلاد ماه ترین فروردینی دنیا مبارک

بیست و نهم فروردین میلاد حضرت ماه حضرت عشق پدر معنوی  امام خامنه ای حفظه الله




  • سیــــده گمنــــام

آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم;
دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!
دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند
شرایط ظهور تو مهیا می شود...!
دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست... صدای بی قراری دل برای مهدیست..!
دبیر فیزیک نگفت که جاذبه ی زمین اشک های غریبانه ی توست...
جاذبه ی زمین به همان سمتیست که تو هستی...!
دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد نسبت به شیرین گفت
اما از عشق شیعه به مهدی, از غیرتش به زهرا(س) نگفت..!
دبیر تاریخ نگفت که اماممان امسال سال چندم غربتش است؟!
نگفت غربت اهل بیت علی(ع) از کی شروع شد و تا کی ادامه دارد..
دبیر دینی فقط گفت که انتظار فرج از بهترین اعمال است
اما نگفت که انتظار فرج یعنی گناه نکنیم و یعنی گناه نکردن از بهترین اعمال است!
دبیر عربی به ما یاد داد که مهدی اسم خاصی است که تنوین پذیر است!
اما نگفت که مهدی خاص ترین اسم خاص است که تمام غربت و تنهایی را پذیرا شده است...
در دانشگاه فقط یاد دادند عاشقی با محرم و نامحرم را , عاشقی با مولا را نه ...
داشگاه , واحدهای انتظار را پاس نکردیم و
.....
...
..

فدای غربتت یابن الحسن




  • سیــــده گمنــــام

63 شهید امدند
تا بگویند امنیت امروز
مرهون خون ماست نه مذاکرات



+ داشتم سفره ناهار و جمع میکردم که اخبار اعلام کرد :
پیکر 63 شهید وارد کشور شدند از مرز شلمچه

یک نفری که بین جمع ما بود گفت :
" اَه ... کانال عوض کن حالم بد شد بابا چرا اعصاب آدم رو خراب میکنید سر سفره "

منم خودم رو زدم به نشنیدن فقط زیر لب زمزمه کردم :
شهید گمنام سلام , خوش اومدی مسافر من , خسته نباشی پهلوون

نمیدونم شاید مخالف حرف های من تو ادامه مطلب باشید شاید موافق
ولی واقعیت رو که نمیشه کتمان کرد


  • سیــــده گمنــــام

حیا را که نفهــمی ...
چادر سیاه تو را محجبه نخواهد کــــــرد !


سکانس اول :

وارد دانشکده و سالن می شوم
هنگام ورود اطلاعیه داخل بـُرد توجهم را جلب می کند " استاد حضور ندارد "
مجبور می شوم برم کتابخانه کمی درس بخوانم , تعطیلات فروردین فقط برای سفر مشهد و دید و بازدید گذشت , نشد لای کتاب باز کنم , البته مطالعه ام فقط در حد غـیر درســی بـود
محوطه دانشگاه یکی دو نفر شروع به مزه پرانی میکنند
راستش را بخواهید دیگر عـادت کرده ام به تــیکه پــرانی ها!
" این عــرب ها کی میخوان دست از سر ما بردارن , این چــادری ها با پوشیدن لباس عرب ها , دارن  توهین میکنن "
"مملکت رو به گـنــد کشیدین "
این نوع حرف هارو می شنوم یاد متلک های گذشته می افتم:
" حاج خانم از مکه چه خبر " " از سوریه چه خبر " , " این ها نوچه های خمینی و خامنه ای هستن "
راستی با پیشرفت علم و تکنولوژی متلک ها پیشرفته تر و بدتر نشدن ؟!

همیشه با وجود خدا دلم در دانشگاه آرام می شود ...
آرام با خودم میگویم , بانوی گمنام حرف های حاج همت یادت هست ؟
"قلم میزنید برای خدا باشد
گام بر می دارید برای خدا باشد
سخن می گویید برای خدا باشد
همه چی و همه چی برای خدا باشد ... “

بـگذار مسخره کنن حجابت را , وجودت همه چیز برای خداست بانو ...
می روم  نماز خانه , جایی که کمتر کسی آنجاست بهتر بگویم اصلا کسی نبود , کمی درس میخوانم و برای آرام کردن طوفان قلبم سوره یس (هدیه به حضرت زهرا )
آرام آرامم ...


سکانس دوم :
وارد کلاس می شوم , همه رنگی و زرق و برق کرده ! همیشه مدل و قانون این بوده بعد ایام تعطیل نوروز همه قیافه ها و لباس ها عوض می شوند
خانم ها و آقایان صمیمانه با هم صحبت میکنن عید را تبریک میگویند !
بعد از خوش و بش کردن با دوستانم می روم سر جایم میشینم , کتابم را در می آورم نا خودآگاه خودکار می افتد و غلتان به عقب می رود ! حوصله ندارم به عقب برگردم , ردیف عقب آقایان هستن , همان کسانی که صدای خوش و بشان با دخترهای کلاس تا چند دقیقه پیش در کلاس طنین انداز بود !"

" خانم .... خانم ... "
سرم را کمی برمیگرانم عقب !
" ببخشید خانم خودکارتون افتاده بود ... بفرمایید "

یک ممنون ساده میگویم , ولی تعجب می کنم  ! همان پسری که با راحتی با دخترها خوش و بش میکند خودکار را با کلی خجالت به من میدهد و سرش پایین
لفظ خانم را که میگوید شوق وجودم را فرا میگیرد , خدارو شکر میکنم که تا به حالا  طوری رفتار نکرده ام که کسی جرات کند اسمم را مثل دخترهای دیگه بر لبانش جاری کند ,مثل کسانی که چند دقیق پیش میگفتند : "چطوری مهسا ! هانیه چرا جواب نمیدی ... چقدر عوض شدی پری "
بلکه با احترام به من میگویند "خانم "

این حجاب و این چادر و رفتار من میگه که :"من حرمت دارم" به همین سادگی...

اینطور وقت ها که خودم را تنها چادریِ- کلِ کلاس می بینم و رفتارهام متین و سنگین
لبخند می زنم ، رو به آسمان میکنم و می گویم
خدایا
ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم

+ راستی اونی که رو کیفمه "من حجاب را دوست دارم " رفیق منه !
چه خیابون , چه مسجد , چه دانشگاه , چه پارک , ازم جدا نشده




  • سیــــده گمنــــام

خیلی سخته که به عمق پنهان این جملات فکر کنم! خیلی سخت..
اینقدر سخت که نشسته ام فقط اشک ریخته ام


" من البتّه هیچ‌وقت نسبت به مذاکره ی یا آمریکا خوش‌بین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کردیم. حالا اگر یک روزی ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود ــ شماها ان‌شاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشت‌ها و نوشته‌های این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربه‌ی ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کردیم. لکن با وجود اینکه من خوش‌بین نبودم به مذاکره‌ی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم "




چشم من و فرمان شما حضرت آقا
جانم سپرت روز بلا حضرت آقا
الحق و الانصاف برازنده تان است
فرماندهی کل قوا حضرت آقا

آقای من مولا جان , حاضرم برای شهادت

اللهم احفظ قائدنا امام الخامنه ای


  • سیــــده گمنــــام

در بیـن تمامـی منتقدین آل سعــود انسان نماهایی وجود دارند که نه به فکـر حقـوق بشـر هستنـد
نه به فکـر انحــراف از اسلام حقیقی  و نه به فکـر عـزت و حیثیـت ایــران !
ایـن انسان نماها  که البتـه در اقلیـت هستنــد
تنها یـک هـدف را
در هجـوم رسانـه ای ایــن روزها علیه عربستـان سعـودی دنبال می کننــد !
آن هم پیونــد زدن وحشـی بودن ایــن موجودات
با تمامی اعــراب
که نتیجه گیــری کلی ایــن موضوع با عــرض معذرت با عــرض معذرت قطعــا
به اهل بیــت علیهم السلام ختــم خواهد شد !


مشکل ما با آل سعود است نه همه ی اعراب !
عرب و عجم بی معنی هستش !
در هر نژادی خوب و بد وجود داره ملاک برتری فقط تقواست !
احساساتتون رو کنترل کنیدو پازل دشمن رو کامل نکنید
مراقب باشیم ال سعود ستیزی ما به عرب ستیزی تبدیل نشود.
برخی پیام ها حاوی عرب ستیزی است که نتیجه اش تقویت جریان رویارویی شیعه و سنی و عرب و فارس می شود...
دقیقا همات استراتژی انگلیسی و امریکایی در مسیر سرگرم کردن مسلمانان.
لعنت بر ال سعود باید ترویج یابد نه ملت عرب

امام خامنه ای : به سعودی ها هشدار می دهم بینی آنها به خاک مالیده خواهد شد.

  • سیــــده گمنــــام

هموطن ندیده و نشناخته ام، من به سهم خود سرافکنده ام و شرمسارم در برابر غرور و عزت نفستان که حرامیان، به زعم خود، خدشه دارش کردند، و مستانه خنده شیطانی کردند و من و ما، همچنان برای عمل مستحبی عمره، از یکدیگر سبقت می گیریم و اصل واجب حرمت مسلمان و عزت و شخصیت یک هموطن، هم دین و هم مذهب که نه، یک انسان را نادیده می گیریم و زیر پاهایمان می گذاریم . .
اگر امامان با شنیدن خبر خلخال و زن یهودی، انچنان گفت ،
حق است که از غصه دق کنیم و بمیریم، همه !
وای بر همه کسانی که عزٓتشان نم کشیده و سرهاشان را مثل کبک در برف فرو کرده اند و با دستانشان گوشهایشان را گرفته اند و وقتی تکانشان هم می دهی و اشاره میکنی که ببین چه شده، لبخندی حواله ات می کنند و سری تکان می دهند . .
خوشا به احوال یاران سفر کرده ام، که رفتند و این روزها را ندیدند،
هرچند که روح ملکوتی شان هم، از این بی حرمتی ها، در رنج است، بی شک .
.
اااای تصمیم گیران محترم ، شما را به خدا، به کمتر از اعدام ان دو جانی شیطان_صفت سعودی، راضی نشوید و تا ان زمان اعلام کنید که برای حفظ حرمت  ایران و ایرانی، و کرامت انسانی، هیچ ایرانی به سفر مستحبی عمره نخواهد امد، تا همه حرامیان دریابند که سزای بی حرمتی، چیست . .
و هو احکم الحاکمین، به یقین

آیت الله مکارم شیرازی :
سؤال ما از مسؤولان حج این است که عمره مستحب را باید به هر قیمتی برویم؟ ما نمی خواهیم مسئله تحریم عمره را پیش بکشیم، اما آیا باید به هر قیمت رفت و به هر ذلتی تن داد.



  • سیــــده گمنــــام
امام رضاعلیه السلام :

إنَّ اللَّهَ أمَرَ بِالشُّکرِ لَهُ و لِلوالِدَینِ ، فَمَن لَم یَشکُر والِدَیهِ لَم یَشکُرِ اللَّهَ

خداوند به سپاس‏گزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است ؛ پس هر که از پدر و مادرش سپاس‏گزاری نکند خداوند را سپاس نگفته است

الخصال ، ص ۱۵۶




نمی دانم
این روزها که به سرعت می گذرد
هرچه من بزرگتر می شوم و سرگرم دل مشغولی های خودم هستم
می فهمم که بانویی چون شما در زندگی من هر روز در حال رفت و آمد است!؟
اصلا می بینم چین های صورت مثل ماهت را که زیاد میشود؟
ضربان دلواپسی هایت را که برای
من و دیگران نوسان میکند،می بینم؟
ستون های صبر تورا که استقامت سقف بالای سرمان شده را،می بینم؟
مدیریت تورا که خانه را رفته و روب می کنی
می خری, می آوری, می چینی, تمیز میکنی
و نمی گذاری آب در دل ما تکان بخورد،من می بینم؟
هنوز زمانی که تب میکنم،تاصبح کنار تخت من می نشینی و جُم نمی خوری،
من این حس عجیب مادرانه تورا می بینم؟
یک کلمه می گویم:مادر،درد دارم.
و تو اکسیری از دانایی های مادرانه ات را در وجودم لبریز می کنی،من این محبت سرشارتورا می بینم؟
خسته میشوی،اما شب ....
زمان گردهمایی همه اعضای خانواده همچنان می گویی و می خندی،
من روحیه مثال نزدنی تورا می بینم؟
به من گفتی راه این است و بیراهه آن است،حالا انتخاب با خودت،مصلحت اندیشی تورا می بینم؟
در مقابل حرف یه کلام نافهمی های روزگار،از حق خود می گذری این از خودگذشتگی تورا می بینم؟
قدم به قدم بامن راهی شدی و آمدی،این مراقبت های مادرانه تورامی بینم؟
بغضت را هزاربار خوردی و اشکهایت را از نگاه گیج ما پنهان کردی ،سکوت پراز درد تورا می بینم؟
آرزوهایت را فدای برآورده شدن آرزوی ما کردی،دلسوزی های گاه و بیگاه تورا می بینم؟
کورم بانو
کورم
کورم
کورم
در مقابل همه وجود بی نظیرتو
حلالم کن مــــــــــــــادر


میلاد دختر نبوت ، همسر ولایت ، مادر امامت ، و تولد رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی برشما مبارک باد . .

راستی هدیه ای که برای مادر گرفتم : اینجـا


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

سلام بر همه اهالی رفاقت به سبک شهید
آمدم  جسمم آمد حال و روحم نه !!!
حال و روحم مانده همان پنجره فولاد با تکه کاغذی که اسم همه شما بزرگواران روش نوشته شده
و زمزمه ای که با مولایم میکنم :
آقا به حق جوادت من رو پیش این بزرگواران شرمنده نکن , همه این بزرگواران ازم التماس دعا کردن
تو این سفر , تو این زیارت خیلی شرمنده شدم آقا خیلی بهم محبت کردن یعنی همیشه محبتشون شامل حال حقیر بوده , فقط میدانم لایق این همه محبت نبودم و نیستم !!!

اولین روز رسیدیم حرم هنوز وارد نشده به مامان و بابا گفتم صبر کنید , رو کردم به هردوشون گفتم :
هرچقدر گناه کردم توبه کردم ولی حق پدرومادر جداست , تو قرآن بعد از پرستش خدا به خدمت پدرو مادر امر شده , اگه شما ذره ای ازم ناراحت باشید نه زیارتم قبول نه دعام مستجاب , بلکه بیشتر اینجا شرمنده میشم , که هردوشون بهم گفتن ما از ته دل از شما راضی هستیم خدا ازت راضی باشه
راستش اونجا اشکام سرازیر شد و گفتم من لایق این زیارت نبودم اگه هستم به خاطر دعاهای خیر شما هستش , شما دوستان اهالی رفاقت به سبک شهید پس خیالتون راحت با دست و زبانی دعا کردم که قبلش هم توبه کردم هم رضایت پدر و مادر باهاش بوده ...
رضایت پدرو مادر یه چیز دیگه است , شاید خیلی جاها لبه پرتگاه رفته باشم ولی با دعای خیر اون ها نجات پیدا کردم , همه زندگیتون بندگی و اطاعت و خدمت به پدرو مادرتون باشه این نصیحت رو از من به عنوان خواهر کوچکتر قبول کنید



تصویر هدیه هایی که شامل حالمون شد , تا لحظه آخر فقط زمزمه ام با خدا این بود :
خدایا از امام رضا جدام مکن ...

توفیق دیگری که برای این سفر برای اولین برای حقیر بود زیارت مزار مطهر علامه طهرانی بود مزار ایشون در قسمت جنوب شرقی صحن انقلاب در آستانه کفشداری می‌باشد
هیچ سنگ و تابلویی نبود!!!! البته کسی با ماژیک نوشته بود : علامه حسینی طهرانی..
برای بیشتر دونستن بخونید : + اینجا


ادامه مطلب اگه حوصله دارید بیایید بخونید و لطفا نقدی دارید به جا باشه

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم


نمیدانم از کجا بگویم از لحظاتی بگویم هربار ساعت 20 میشد و تلویزیون شروع به نشان دادن صلوات خاصه و بارگاه منور امام مهربانی ها و شکستن دل  مادر و اشک هایی که سرازیر می شد یا از لحظه ایی بگویم که هربار دلتنگ و دلشکسته میشدم فقط آقارا صدا میزدم

فقط هوای حرم توست که آرامم می کند… چه اعجازی در هوایت نهفته است، ایها الرئوفــــ !

راس میگن اگه امام رضا طلب کنه  همه چی جور میشه .......
با اوضاعی که مامان داره رفتن به مسافرت حتی شهر نزدیک اصلا مقدور نبود ولی مادر است دیگر دلش که پر وا کند از آن طرف امام دعوت کند همه چیز جور می شود , همانطور که زنگ میزنند و میگویند : با توجه به شرایطی که شما گفتید ما نزدیک حرم درست روبه روی باب الجواد مکانی برای شما محیا کردیم که حاج خانم ناراحت و اذیت نشن بتونن برن زیارت !
و تو بارها هی با خود زمزمه میکنی باب الجواد , باب الجواد , باب الجواد
مشــهد،حــرم،ورودی بابــــ الجــوادتان
آقــــا عجیب دلــــــــــــــم گرفته برایتان
قبل تر از همه ماجرها یه روز که داشتم به مامان کمک میکردم دیدم گوشیم پیام اومده به این مضمون:
+ سلام سید جان خوبی ؟ میری راهیان برای خادمی ؟
لطفا زود جوابم رو بده که باید اسم هارو زود بنویسم
و من شوکه از پیامی که اومد برام مات و مبهوت نشسته بودم با اینکه گفته بود زود جواب بده ولی من حالم واقعا بد بود که زود جواب بدم , حال خیلی بدی داشتم اجازه داشتم برم ولی !!!
دوباره گوشی رو به دست گرفتم شروع کردم به جواب دادن :
- سلام زهرا جان , متاسفانه نمیتونم اوضاع مامان رو که میدونی , نمیتونم تنهاشون بزارم , خوش به سعادتتون , التماس دعا


و حالا به حرمت همین مادر , همین خدمت کردن ها و همین دعای خیر او اجازه دادن کنار او و پا به پای او به زیارت امام الرئوف بروم , نتوانستم بروم خادمی , نتوانستم بروم جایی که آسمانی می شوی ولی میتوانم بگویم جایی میروم بهتر از هرجای عالم , دیدار مولایم
بهترین جا , ورودی باب الجواد ...ِ
یکـــ حرفـــ هایی هستند که فقط ِ فقط باید بروی "بابــــ الجواد" ،
کلمه ها را دانه کنی ، دانه های اشک... ،
بکــــــــــــشانی شان دنبال ِ هم ، شبیه یک تسبیح ،
بچرخانی شان توی صورتت...
ذکــــربگیری...
بعد ،انگار که تسبیح پاره بشود ، دانه ها بیایند تا بچکند روی سنگـــ های حرم...
آرام آرام که راه میروی در صحن هایش تا خود را برسانی به دارالحجة ...
و تو با بغض ذکر میگیری
الهی العفو بعلی بن موسی....
و آنوقت باز هم انگار بند ِتسبیح دلت پاره میشود...



+ تنها چیزی که تو این روزهای پایان سال 93 تونسته کمی حالم رو خوب کنه اینه که سر قضیه ای پدر و مادرم هردو بهم گفتن ما از تو خیلی راضی هستیم خیلی ...
آرزوم اینه مهربان پدرم امام زمان و مادرم حضرت زهرا هم ازم راضی باشن

+وقتی جایی میشنیدم کسی داره میره زیارت , جنوب , کربلا یا مشهد و جمکران دلم میخواست وقتی میرفت حرم اصلا برا من تکی به اسم خودم دعا کنه ! اسمم رو پیش آقا بگه ...
حالا که ان شالله قراره خودم برم شروع کردم به نوشتن اسم همه کسانی که این مدت باهام بودن
دلم میخواد اگه عمری بود و جلو پنجره فولاد و دارالحجة بودم اسم تک تک شما بزرگواران رو بگم , نائب الزیاره باشم و دو رکعت نماز به نیابت از شما تو حرم بخونم ...

  • سیــــده گمنــــام