رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۲۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است



یادمان باشد مردانه به زمین افتادند،تا دین و عزت و غیرت و ناموسشان به زمین نیفتد.
اینان ١٢٠ داوطلبی هستند که معبر گشودند در میدان مین، با پیکرهای خود.



روحمان با یادشان شاد

  • سیــــده گمنــــام
جشنواره واقعی فجر راهیان نور است.

تمام سیمرغ ها و تندیس ها کم است

برای مردم و خادمین شهدا....


+ به اسم "فجر" و انقلاب اسلامی جایزه ها را بدهید به اینان که انقلاب از نوع اسلامی اش را "زجر" می دهند!

+ فیلم فجر باید جشنواره هنرمندان متعهد به اسلام و انقلاب باشد نه جشنواره مانکن ها و مدهای غربی

+ داشتم همینجوری دیشب کانال هارو عوض میکردم یه هو شبکه نمایش جشنواره فجر رو نشون میداد دیدم داره یک نفری خوانندگی میکنه زود کانال رو عوض کردم یه هو بابا گفت اون زنه کی بود داشت میخوند !!! من : بابا کدوم زنه ؟ دادم شبکه نمایش دیدم بابا اون مرد که موهاش تا کمرش میرسه و دم اسبی بسته ! میخوان بگن خیلی هنرمندن :/


میخوام یکی هنرمندان واقعی رو بهتون نشون بدم !




  • سیــــده گمنــــام
12-bahman-1357

دیو چو بیرون رود؛ فرشته درآید…


سالروز شکوهمند انقلاب اسلامی ایران برشهیدان و امام شهیدان
مبـــــــــــــبارک بــــــاد


ادامه مطلب همینجوری و حرف های درگوشی :) ...
  • سیــــده گمنــــام
نقطه‌های خیالی


پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله خامنه ای

عکس معناداری را برای یکی از پادکست های تولیدی خود به نام “نقطه های خیالی” انتخاب کرده است.

آیا مسئولین مربوطه این کنایه ها را می فهمند؟


+ این پست تقدیم به شما خواننده بزرگوار "یک دوست "

  • سیــــده گمنــــام

کنار خیابان داشتم با ابراهیم صحبت می‌کردم یکهو دیدم صورتش سرخ شد.

رد نگاهش را دنبال کردم؛ یک زن بدحجاب کنار کیوسک تلفن ایستاده بود.

ابراهیم با ناراحتی رویش را برگرداند. با همان ناراحتی هم گفت:

غیرت شوهرش کجا رفته؟! غیرت پدرش کجا رفته؟! غیرت برادرش کجا رفت؟!

رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت:

«خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم چنین صحنه‌های خلاف دینی را در این مملکت ببینیم؛

مبادا به خاطر این‌ها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت را بر سر ما نازل کنی!

ساکنان ملک اعظم 5 , شهید ابراهیم امیر عباسی , ص 23

امام رضا فرمودند :

رسول خدا هفت گروه را لعن می کردند , یکی دسته از آن ها مردانی هستند که از زنان خود غافل باشند

مستدرک الوسائل , ج 14,ص291و بحار,ج76,ص116

+ امشب شب شهادت , بیایین قول بدیم به حضرت معصومه اونی باشیم که حضرت میخوان

قول بدیم منتظر واقعی باشیم

  • سیــــده گمنــــام
ایامی بود که خشک سالی شده بود و باران نمی‌بارید. همه‌ی مردم برای نماز باران جمع شدند،تا شاید بارانی بیاید، اما نیامد. پس از نماز، دیدم که غلامی آمد و در گوشه ای از صحرا  به سجده افتاد و گفت: «خدایا، بحق مولایم علی بن الحسین بارانت را بر ما نازل بفرما , خدیا تا باران نفرستی، سر خود را از سجده بلند نمی‌کنم». بعد از لحظاتی ابری آمد، رعد و برقی شد و باران شدیدی گرفت و آن غلام همان طور در سجده بود. وقتی بلند شد و به سمت شهر حرکت کرد، او را تعقیب کردم. دیدم به کوچه بنی هاشم رفت و وارد منزل امام سجاد (علیه السّلام) شد.

زُهری می‌گوید: متوجه شدم که این فرد غلام امام سجاد (علیه السّلام) است. فردای آن روز به منزل امام سجاد (علیه السّلام) رفتم و گفتم که آمده ام غلامی از غلامان شما را بخرم. حضرت فرمود: همه‌ی غلامان را بیاورید. وقتی همه آمدند، هر چه نگاه کردم، آن غلام را نیافتم. گفتم: آیا غلام دیگری در منزل دارید؟ گفتند: فرد دیگری در اسطبل است که زیر دست و پای چهار پایان را تمیز می‌کند. درخواست کردم او را نیز ببینم. وقتی او را آوردند، دانستم همانی است که می‌خواهم. قیمتش را پرسیدم، حضرت فرمود: پول نیاز نیست، آن را به تو بخشیدم. وقتی غلام متوجه شد،گفت: فلانی، چرا می‌خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: غرض بدی ندارم.

آن غلام گفت: چرا می‌خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: من می‌خواهم با شما باشم. گفت: برای چه؟ گفتم: برای قصه‌ی دیروز. زُهری گفت: همین که آن غلام متوجه شد ماجرا لو رفته است، گفت: خدایا، حال که چنین شد، دیگر از تو عمری نمی‌خواهم. عمر مرا بگیر.

بلافاصله که این جمله را گفت، دیدم آن غلام از دنیا رفت


منتهی الامال، باب ششم، زندگانی امام سجاد (ع)، فصل یازدهم


الهی!

با بارانی ترین نگاه هایمان به درگاه ملکوتی تو پناه می جوییم و نامهای مقدس تو را با ذره ذره وجودمان تکرار می کنیم.
 یا نور، یا نور النور، یا منور النور، یا نور کل نور ...وعاشقانه تو را می خوانیم و امید داریم که ما را بی اجابت نخواهی
 گذاشت .

+خشکسالی و نباریدن و هوای بهاری نگرانم کرده
کارم شده هر شب استغفار که نکنه گناهان من باعث این نباریدن

  • سیــــده گمنــــام


  • سیــــده گمنــــام

یکی از دوستانم بهم گفت و کلی به فکر رفتم

" الان دوره ای هست که همه چشمها به سمت مردم ماست به سمت شیعیانه.دوره ای که حضرت آقا نامه دادن به جوانان اروپا و از اونها خواستند بیان و با اسلام  آشنا شن و حالا همه نگاه ها به سمت مردمی هست که دارن برای خوشحالی پادشاه کشور همسایه خودشون شیرینی پخش می کنند در حالیکه مردم خود اون کشور فوت پادشاه رو به هم تسلیت میگن...بدتر از این اینکه داعشی ها دارن برای فوت ملک عبد الله شادمانی میکنن یعنی خود تروریسم...
برای این پادشاه همون بس که رهبر عزیز کشورمون هیچ اظهار تاسف و بیان تسلیتی برای مردم کشور و مقامات این کشور عرضه نکرده اون هم رهبری که با فوت نویسنده و یا شاعری در کشوراظهار تاسف میکنه.
بصیرت داشتن یعنی بدونی هر حرکت تو نمادی از مذهب تشیعه و تمام این دنیا چشم باز کردن تا ببینن توی شیعه داری تو کشورت چیکار میکنی؟؟ یعنی بدونی الان امام زمانت اینجا بود چه میکرد...امام زمان نیست بالا سرت ولی فقیهت که هست...
"

نظر شما چیه ؟

  • سیــــده گمنــــام


ما نه اصلاح طلبیم نه اصولگرا

ما انقلابیم

مثل آقــــــــــا


پ.ن :

+متن بالا برای این بود که بگم طرفدار جناحی نیستم

+ هر روز دو رکعت نماز شکر برای وجود حضرت آقا میخونم

+ نامه حضرت آقا به جوانان امریکا و اروپا به قلب ملک عبدالله نشست , و به درک واصل شد

وقتی خبر مرگ پادشاه عربستان رو شنیدم سجده شکر کردم 


+دوستان بزرگوار  ما باید حرف اقا را به اونور مرزها برسانیم لینک آشنایی با جنبش


بعد دیگه صحبت پایانی اینکه برای سلامتی آقامون صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم


  • سیــــده گمنــــام

از آن اشخاصی بود که دائم باید در میان گودالهای قبر مانند، سراغش را می گرفتی.

یکسره مشغول ذکرو عبادت بود.

پیشانی بندی داشت با عنوان «یا زیارت یا شهادت» که حقش را خوردند.

از آنجا مانده از اینحا رانده! هر وقت هم برای پاکسازی میدان مین داوطلب می شد نامش در نمی آمد.

آخر جنگ بچه ها یک پارچه تهیه کرده و روی آن نوشته بودند:

کمک کنید. روی دست خدا باد کرده، دعا کنید تیر غیب بخورد.


از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی




  • سیــــده گمنــــام