رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم


هادی گفت:
یه شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم
خیلی به پول احتیاج داشتم
آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم
اصلاً هم حرفی در مورد پول با مولا امیرالمومنین ع نزدم
همین که به ضریح چسبیده بودم یه آقایی به سر شانه من زد و گفت
‌آقا این پاکت مال شماست.
برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده
او را نمی شناختم بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم.
هادی مکثی کرد و ادامه داد: بعد از زیارت راهی منزل شدم
پاکت را باز کردم. باتعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد داخل آن پاکت است.
هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت:
حاج باقر، همه چیز دست خداست
من برای این مردم ضعیف، ولی با ایمان کار می کنم
خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام می ذاره تو پاکت و می فرسته!
خیره شدم توی صورتش. من می خواستم او را نصیحت کنم
اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد
واقعاً توکل عجیبی داشت. او برای رضای خدا کار کرد
خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد.
بعدها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند
اینکه کارهایش را خالصانه برای خدا انجام می داد
یعنی برای حل مشکل مردم کار می کرد اما برای انجام کار پولی نمی گرفت

شهید محمد هادی ذوالفقاری 
کتاب پسرک فلافل فروش 

 

  

استاد فاطمی نیا :

اگر کسی بتواند یک نور که در این ماه کسب کرده است , حفظ کند و با معاصی از بین نبرد و به ماه رمضان سال آینده برساند , آثاری میبیند که باید نزد خود نگه دارد و قابل انتقال به غیر نیست 

 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
 

با حسین برای شناسایی رفته بودیم، وقت نماز شد
 حسین نمازش را با صوتی حزین و قلبی مطمئن خواند
بعد به نگهبانی ایستاد و من نماز خواندم
در قنوت نمازم از خدا خواستم تا یقینم را زیاد کند
نمازم که تمام شد، دیدم حسین با خنده از من پرسید:
«می‌خواهی یقینت زیاد شود؟»
گفتم: بله
با همان لبخند گفت: «چقدر؟»
گفتم: «زیاد»
گفت: «گوشت را روی زمین بگذار و گوش کن!»
بلافاصله همین کار را کردم
به گوش شنیدم که زمین نصیحتم کرد و گفت:
«نترس! عالم عبث نیست و کار شما هم بیهوده نیست
ما هر دو عبد خداییم در دو شکل و دو لباس. سعی کن خدا را ناراضی نکنی ...»
سرم را برداشتم
شهید عالی گفت: «یقینت زیاد شد؟»

شهید حسینعلی عالی


مجله  آشنایی با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (۱۳۵۹-۱۳۶۷) 

 

 

فرازی از وصیت‌نامه:

خداوندا: می‌خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. می‌خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. خداوندا: من نه بهشت می‌خواهم نه شهادت، من ولایت می‌خواهم، ولایت مولا علی (علیه‌السلام)، مرا به ولایت مولایم علی (علیه‌السلام) بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان

 

+تو این شب ها چه دعایی قراره بکنیم ؟! خوب فکر کنیم 
 

التماس دعا

 

 

 

 

  • سیــــده گمنــــام