رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

امروز شهرمون توفیق داشتیم دعای ندبه در محضر عالم بزرگوار حاج آقای عالی باشیم
جمله ای گفتن که از وقتی اومدم بهم ریختم
اومدیم دعای ندبه تو چشم آقا هستیم ولی چیکار کردیم که تو دل آقا هم باشیم
ما العیاذ بالله موقع مریضی , مشکلات آقارو یاد میکنیم
اصلا ما همیشه از امام زمان طلبکاریم
میگیم تا حاجاتمون رو ندید نه من نه شما (پناه بر خدا )
رفاقت نکردیم با آقا ! اگه هم بوده ظاهری
اهالی رفاقت با شهدا شمارو نمیدونم
هر روز داره عمرم میگذره من برای امام زمان هیچ کاری نکردم
نه دغدغه ظهور داشتم
نه چیزی شاید شاهکارم فقط جمله اللهم عجل لولیک الفرج بود
من واقعا شرمسارم
امروز هین سخنرانی روایتی رو گفتن از داماد مرحوم علامه امینی
خواستم کلش رو بنویسم گفتم از حوصله اتون خارج میشه
میزارم خودتون گوش کنید
بعد اینجا تو نظرات بگید چه حالی داشتید



دریافت


پ.ن
بغض میکنم
همیشه به مردم کوفه گفتم چطور تونستن ولی خودم با امامم همین کارو دارم میکنم
همیشه گفتم چطور اون عرب جاهل و زغال بر سر پیامبر ریخت یا سیلی زدن بر آن صورت ماه
در حالی من با هر اعمالم و گناهم روزی چند بار سیلی بر امام زمان میزنم (پناه بر خدا )
منی که با نمازهایی که نمیخونم و یا دست و پا شکسته ...
هر پنج وعده سر نمازم رو میزنم روی نیزه ها
میدونم قبل اینکه حرف بزنم آقا میشنون ولی ! شروع میکنم غیبت و دروغ و سخن چینی و رسوا کردن
میدونم همیشه آقا دعام میکنن و از احوالم آگاه هستن ولی همیشه طلبکارم
العیاذبالله آقارو نوکری کردیم برای خواسته های خودمون
حالا اینجاشو بگم
با همه بد بودنم باز آقا دستم رو میگیرن میبرن مجلس جدشون امام حسین و مادرشون حضرت زهرا
.
.
.
آخ که چقدر پرو و وقیح هستم

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

ظهر که شد ابراهیم گفت من میروم رو پشت بام!
او روی بام یکی از خانه در نزدیکی عراقیا با بلندگو اذان گفت
صدایه رسای ابراهیم در منطقه میپیچید
بیشترین تاثیر اذان ابراهیم بر نیروهای خودمان بود
انها باشنیدن این صدایه ملکوتی قوت قلب می گرفتند
البته ابراهیم همیشه و در همه جا اذان میگفت
آن روز با نوای اذان ابراهیم شلیک توپخانه دشمن شدت گرفت
نمیدانم از چه چیز وحشت داشتتند ؟!
بعضی ها میگفتند ابراهیم الان وقت این کارها نیست ولی او با صلابت
اذان خودش را به پایان رساند
یادم هست در کنار اصغر وصالی بودیم یکی از رزمنده ها اعتراص کرد
و گفت ابراهیم چرا همیشه در هر موقعیتی اذان میگویی حتی زمانی که در محاصره هستیم؟!
آن هم با صدای بلند و در مقابل دشمن ؟!
این سوال در ذهن بسیاری از افرادبود اما شاید جرئت نمیکردند بیان کنند
همه منتظر جواب ماندن
ابراهیم کمی فکرد کرد وچند جمله بیشتر نگفت
تمام افراد جواب خودشان را گرفتند
ابراهیم گفت :"گفت مگه تو کربلا امام حسین ع محاصره نشده بود؟
چرا اذان گفت ودرست در جلوی دشمن نماز خواند!؟
بعد مکثی کرد و گفت : "برای همین اذان ونماز با دشمن می جنگیم "

شهید ابراهیم هادی , کتاب سلام بر ابراهیم 2




* وای
که چقدر صدای اذان شنیدم و چه بیخیال رد شدم
انگار که نه انگار ...

مهربان اربابم
غارت و سیلی و آتش که ندیدیم اما،طعم جاماندن از قافله را فهمیدیم



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

قبل از انقلاب با ابراهیم به جایی میرفتیم
حوالی میدان خراسان از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم
یکباره ابراهیم سرعتش را کم کرد!
برگشتم عقب و گفتم :
چی شده، مگه عجله نداشتی ؟
همینطور که آرام حرکت میکرد ، به جلوی من اشاره کرد و گفت:
یه خورده یواش بریم تا از این آقا جلو نزنیم !
من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد
یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر معلولیت
پایش را روی زمین می کشید و آرام راه میرفت
ابراهیم گفت : اگر ما تند از کنار او رد شویم ، دلش میسوزد که نمی تواند مثل ما راه برود
کمی آهسته برویم تا او ناراحت نشود
گفتم : ابرام جون ، ما کار داریم، این حرفا چیه ؟ بیا سریع بریم
اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلوی این معلول رد نشیم
ابراهیم قبول کرد و از کوچه مجاور ، راه خودمان را ادامه دادیم

ابراهیم آنچنان قلب رئوف و مهربانی داشت که به ریزترین مسائل توجه می کرد
او در حالی که عجله داشت ، اما راضی نشد حتی دل یک معلول را برنجاند!

شهید ابراهیم هادی , کتاب سلام بر ابراهیم هادی2



+ یه چی بگم به خودم ؟!
یادم میافته خجالت میکشم
من چقدر تو زندگی عجله دارم که از یه فرد معلول میزنم جلو ! از بزگتر
از پدر و مادر از استاد از ...
کجا میرم اصلا با این سرعت
اصلا اخلاق صفر...


  • سیــــده گمنــــام