رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۵۷ مطلب با موضوع «ائمه و معصومین» ثبت شده است

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

شب سوم محرم تازه از عملیات برگشته بودیم
محمد حسین اصرار می کرد که باید برویم حرم
بیشتر بچه ها از فرط خستگی توان نداشتند بیایند
فقط من اعلام کردم که حاضرم همراهش به حرم بیایم راه افتادیم
وقتی رسیدیم به حرم، برق رفته بود. اجازه ورود به حرم را نمی دادند
محمدحسین اصرار کرد تا قبول کردند که فقط داخل حیاط برویم
وقتی وارد حیاط شدیم،
دیدیم با اینکه 3 روز از محرم گذشته هنوز حرم سیاهپوش نیست
و پرچم عزا هم روی گنبد نصب نشده است
رفت دوباره کلی التماس کرد تا اجاره بدهند که او پرچم سیاه را بگذارد
با اصرار محمدحسین، خادم حرم هم مجبور شد قبول کند
وقتی محمدحسین رفت بالای گنبد،
اول احترام نظامی گذاشت و بعد هم پرچم را تعویض کرد
فردا صبح یعنی چند ساعت پس از این حادثه
از ناحیه پهلو و بازو مجروح شد که منجر به شهادتش شد

 

وقتی در عملیات تیر خورد با صدای یا حسین اش رفتیم سراغش
خیلی از بچه ها وقتی تیر می خورند تا ببرندشان اتاق عمل آه و ناله می کنند اما محمدحسین از ماشین تا اتاق عمل یا زینب می گفت و یا حسین به لب داشت. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد یک کم ناله می کرد. رفتم دم گوشش گفتم نبینم ناله کنی؟ تا این را گفتم با اینکه اصلا هوشیار نبود، شروع کرد به ذکر یا حسین گفتن تا لحظه ای که به کما رفت


مدافع حرم شهید محمد حسین مرادی 
 


حاج اسماعیل دولابی :
زیاد سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام , اخلاق را عوض می کند 


 

  • سیــــده گمنــــام

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

هر وقت کسی جایی گیر می کرد یا مشکلش حل نمی شد حسین آقا بهش میگفت :

اگه جایی گیر کردی یه تسبیح بردار و ذکر " الهی به رقیه " بگو 
بی بی حل میکنه 

شهید مدافع حرم حسین معز غلامی 

 

 

این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله

مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر

چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم

سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام

سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم

اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)

قسمتی از وصیتنامه شهید 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

مدت‌ها بودمی‌گفت می‌خواهم به سوریه بروم
اما به خاطر شغلم به من اجازه نمی‌دهند تلاش زیادی کرده بود
تا اعزام شود چند روز قبل از اعزام به من گفت می‌خواهم به سوریه بروم
من هم گفتم خیلی خوب است و موافق هستم
تا زمان شهادت ایشان تصور می‌کردم مانند
گذشته برای تبلیغ و انجام امور فرهنگی به سوریه می‌روند
یکی از خادمان حضرت معصومه(س) نقل می‌کرد
همسرم را در خواب‌دیده و از او پرسیده که آیا در آنجا به شما سخت نمی‌گذرد
که شهید قلی‌زاده هم جواب می‌دهد
نه اینجا با همه شهدا جمع می‌شویم و خدمت امام زمان(عج) می‌رسیم

 

خادم حرم حضرت معصومه (س) و مدافع حرم شهید محمدعلی قلی‌زاده

 

 

✍️آیت‌الله بهجت (ره) :

حضرت معصومه (ع) از قبیل امامزاده‌های مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارت‌نامه مطلق امامزاده‌ها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد» خیلی کلمه بزرگی است! 

در محضر بهجت، ج۲، ص۱۳۷

 

✨میلاد حضرت معصومه (ص) و روز دختر بر همه‌ی زنان و دختران مبارک✨

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم
حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند
توضیح می داد که وقتی به عبارت “یا ذوالجلال و الاکرام “رسیدید
که در ادامه آن جمله “حرّم شیبتی علی النار ” می آید
با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر
را به چپ و راست تکان دهید. هنوز حرف حاجی تمام نشده 
یک بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست
و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت:
محاسن بغل دستی اش را بگیرد
چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!


لبخندهای خاکی 



 دلبَــرترینِ عالَـم

میلاد امیرالمومنین(ع) مبارک

وقتی قد نوروزاحترام کنیم غدیر راشاید آن وقت بشود گفت شده ایم محب علی...


 السّلامُ علیک یا ربیعَ الاَنام و نضرة الایّام

در هیاهوی شب عید تورا گم کردیم آقا جان , اصل بهار شمایی 

آنقدر خواستنی هستید که حضرت امیر (ع)بر سینه اش بکوبد و بگوید:

هاه! شوقا إلی رویَتِهِ ...

و از ندیدن تو "آه"ش به آسمان برود ...

مهدی(عج) جان ای انتظارِ مشترکمحمد و آل محمد ...


 سال نو هم مبارک
اگرتحویل سال تحولی در تو ایجاد نکندچه فرقی می کندامسال چه سالی باشد !

سالتون پر باشد از تحول های بزرگ...
مبارکتون...




  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

گلوله های بی امان دشمن، امانمان را بریده بود
و کاری از ما بر نمی آمد
الله یار جابری گفت
متوسل شویم به حضرت زهرا (س) تا باران بیاید و عملیات دشمن قطع شود
هنوز یک ربع از توسل مان به حضرت نگذشته بود که باران آمد
جابری از خوشحالی گریه می کرد. می گفت:
یادتان باشد از حضرت زهرا (س) برندارید هر وقت گرفتار شدید
چاره کار قسم دادن امام زمان (عج) به جان مادرش فاطمه زهرا (س)

راوی علی رضا حق گو
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)
شهید الله یار جابری



 استاد فاطمی‌نیا: 

آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟
سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت:
"بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟"
دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود.
حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟
از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!

یکم پای منبر بشینیم ...؟!


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم
وقتی برگشتم دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته 
و رختها هم روی طناب پهن شده.
رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم مادر
تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی؟

گفت: مادر جون اگه دو دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد
من خونه باشم و تو زحمت بکشی

شهید علی ماهانی



کاروانیان تمام روز را در مسیر بودند و همگى بسیار خسته. "حِزام" نیز وسایل را زمین گذاشت، بستر خواب خود را مهیا کرد و زیر آسمان پر ستاره ى بیابان دراز کشید و چشمانش را بست
در خواب دید که جواهرى در دامنش هست که نظیر ندارد؛ نور آن جواهر، شب تاریک بیابان را روشن کرده بود. ناگهان سکوت صحرا شکست و حِزام دید که اسب سوارى به تاخت سمت او مى آمد.سوار به او رسید و گفت:
اى حِزام!آیا حاضرى این جواهر گرانبها را به "امیر" بفروشى؟!
حِزام، مبهوت جلال و ابهت آن مرد، گفت: من قیمتش را نمیدانم
مرد به او گفت:
آیا حاضرى این دُرّ ارزشمند را در عوض چیزى بالاتر از درهم و دینار به "امیر" بفروشى؟
حزام گفت: آن چیز چیست؟
مرد گفت: براى تو و نسل تو شرافت و سیادت ابدى را تضمین مى کنم
حزام با خوشحالى جواهر را به آن سوار داد و مرد نیز آن را در پارچه اى پنهان کرد و رفت...
آفتابِ صحرا همه را از تشنگى زمینگیر کرده بود. پرچمدار، جان بر سر مشک آب گذاشت اما حالا روى زمین افتاده بود، خون از چشم و آب از مشک اش جارى بود. دختر حزام با اشک به پسرش نگاه میکرد که حالا سر به آغوش مادر تمام خلقت داشت
خواب پدر تعبیر شده بود؛
سلام بر مادرى که شرافت و سیادت ابدى براى او و نسل او نوشته شد...

حضرت ام البنین(س)


یکم پای منبر بشینیم 





  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم





تا قیامت سَر سربند تو بی بی دعواست

معنی این سخنم را شهدا میفهمند...


  • سیــــده گمنــــام
هو الرحمن الرحیم

چند روز از عملیات خیبر می گذشت و ما زیر پاتک سنگین دشمن،
در داخل کانالی پناه گرفته بودیم
خمپاره ای آمد و ترکشش سهم پهلوی رحمت الله شد
با وجودی دارد داشت، اجازه نداد به عقب منتقلش کنیم
لبخندی زد و گفت:
«
من تازه می فهمم حضرت زهرا (س) چه می کشیده
همیشه از خدا می خواستم نشانم بده، چطور پهلوی حضرتش شکسته شد
»
حالا خیلی خوب چشیدمش

شهید رحمت الله نیرسی

راوی: هم رزم شهید
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)
خاطره  ۴۶٫  به نقل از کتاب چشمان بیدار، محمد باقر خاکپور، ص ۱۶



در شکست

پهلو شکست

حرمت شکست

اما مقاومت فاطمه را

هیچ قدرتی نتوانست بشکند

فرهنگ مقاومت ادامه دارد...



بابت نداشتن اینترنت دیر رسیدم 
ولی باید گفت
ما نه تنها برای برای آب و برق مجانی انقلاب نکردیم بلکه حاضریم جانمان را هم مجانی در راه هدفی که حضرت روح الله نشانمان داد بدهیم 
فقط کاش از شهدا و یاران صدیق عقب نیافتیم 
  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

مصطفی مجروح شده بود
از مچ تا بازو، عصب دستش باید عمل می شد
زیر بار بی هوشی نمی رفت
می گفت: اگر می توانید، بدون بی هوشی عملم کنید
ولی اجازه نمی دهم بی هوشم کنید
من یا زهرا(س) میگویم، شما عمل را شروع کنید

شهید مصطفی ردانی پور
کتاب یادگاران، جلد هشت




یکی از شاگردان ایشان نقل میکنند 
بنده به مرحوم آیت الله حجتی میانجی عرض کردم برای ما یک راه میانبری بفرمائید
چون ما مثل شما طاقت اینهمه عبادات و اذکار وریاضات شرعیه
و دستورالعمل های مختلف را نداریم.!
آیت الله حجتی میانجی بعداز شنیدن این جمله اشک در چشمانشان حلقه زد و فرمودند
 بهترین میانبر در امر بندگی
توسل به بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیهااست
خوشا به حال کسی که حضرت زهرا سلام الله علیها اورا قبول کند

پای درس استاد سلامتی 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

سید حمید را در منطقه عملیاتی خیبر و قرارگاه نوح دیدمش
خوشحال شادمان بود و البته کتوم
همین قدر به من گفت که حضرت زهرا (س) به من گفته اند بیایم اینجا
هر چه اصرار کردم، بیشتر از این نگفت.گفت: بگذار در دل خودم باشد
شهید همت آمده بود دنبال یک گردان نیرو
سردار سلیمانی هم سید حمید را با همت همراه کرد برای تحویل نیروها
اما گلوله تانک امان شان نداد
سر و دست همت مجروح شده بود و صورت و پهلوی سید حمید
روز سوم جمادی الثانی بود و روز شهادت حضرت زهرا (س)
خدا بیش از این نمی خواست سرش مخفی بماند

شهید سیدحمیدمیرافضلی

پا برهنه در وادی مقدس چاپ اول- ۱۳۹۳؛ ص ۱۱۹



 روز جمعه ...

آقا جانم ,
موکول میکنم گله ی هجر را به روز بعد امروز حال مادرتان روبراه نیست


  • سیــــده گمنــــام