رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

شهدا؛
با امام زمان، با خدا
رابطه‌شون
خودمونی بود..

 

 

خوب نگاه کنید 

 

آیت‌الله بهجت (ره) :

چرا به این معرفت نرسیده‌ایم

که هرحرفی مـیزنیم قبل از این که ما بشنویم به گوش امام زمان مـی رســد اگر این‌ مطلـب را درک کردیم

حضور و غیاب حضـرت برای ما یکسان مـی شود

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

گوشی سید , دست همه بچه ها چرخید
همه می رفتیم تو گالریش رو نگاه می کردیم
سید چیزی نمی‌گفت جوری برخورد کرده بود که
همه بچه ها باهاش احساس راحتی می کردند
به قول خودمانی باهاش ندار بودیم
سید شروع کرد از مضرات فضای مجازی صحبت کرد
و اینکه از این گوشی اگر درست استفاده نشود وسیله ای می شود برای
دور شدن ما از اهل بیت و شهدا و بعد رو کرد و گفت
بچه ها شما گوشی من را دیدید کدومتون حاضرید
گوشیتون رو بدید به من تا من هم گالری گوشیتون رو نگاه کنم؟!
اغلب بچه ها چهره هاشون سرخ شد
سید تا این فضا را دید گفت من خدای نکرده به شما سوءظن ندارم
نمیگم تو گوشیتون چیزی هست اما حواستون جمع باشه
اسیر دست شیطان نشید
یک گام اگر به سمت شیطان حرکت کنید
به همان اندازه از خدا و اهل بیت علیه السلام
دور شدید و این آغاز سقوط انسان....

شهید مدافع حرم میلاد مصطفوی 
کتاب مهمان شام صفحه 38

 

 

حاج‌آقاپناهیان‌میگفتند:
آقا امام‌زمان صبح به عشق شما چشم باز میکنه
این عشق فهمیدنی نیست...!
بعدما صبح که چشم باز میکنیم
بجای عرض ارادت به محضر آقا , گوشی هامون رو بررسی میکنیم!

 

+ از فالو کردن پیج های بیهوده مان چه خبر ؟!
از عکس ها و فایل هاییی که ذخیره کردیم 
از دایرکت هامون چه خیر که به فلان آقا پیام دادیم 
از صفحات نا به جایی که لایک کردیم 
گوشیم رو میتونم بدم دست آقا و شهدا ...!
راستی 
راستی 
امروز چقدر برای آقا وقت گذاشتیم ! چند دقیقه باهاشون صحبت کردیم ؟

 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم 

نماز شب آدم رو با ادب و با اخلاق میکنه 
و اخلاق حسنه بهش میده 
آنوقت خدا می شه استاد اخلاقش 
وقتی هم خدا بشه معلم اخلاق انسان , همه چیزش رو درست میکنه 
و کارش رله میشه 
به خدا نماز شب زمین و آسمان رو به هم می دوزه 

شهید کاظم عاملو 

 

از ته دل، تو سیاهیِ این دلِ شب، برا هم دعا کنیم؟
دلمون، سینه‌مون، میسوزه آخدا..
می سوزه!
یه غمِ همیشگی،‌ مهمونِ سینه‌مون 
چنگ انداخته به گلومون!
مثلِ عباسِ آژانس‌شیشه‌ای
دلم میخواد بگم؛
گولوم مِسوزه حاجی..

 

 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

الهی عظم البلاء....

 

 

شهادت یک واژه و راهِ 
تمام نشدنی است ...
و آنقدر دست یافتنی است که هرکس می تواند، آرزویش را داشته باشد
و امیدش را هم به دل ، که حتما به آن دست خواهد یافت 
و اما هر آرزویی بهایی دارد 
بعضی ها با پول به آرزوهایشان می رسند
و ما با جان ...
و جان دادند ، آدم شدن می‌خواهد 
خالص و مخلص شدن می‌خواهد ...
سختی و درد کشیدن می خواهد !
و همه ی اینها ...
رفاقت با امام زمان را می‌خواهد!
و زیر قول ، نزدن هایمان را می خواهد 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

احساس کردم در کنار پیکرم ایستاده ام دو فرشته از سوی خدا آمدند
گفتند نگران هیچ چیزی نباش می‌خواهیم به بهشت برویم
من همراه آنها رفتم در آسمان شاهد بودم که دیگر شهدا هم مانند من
به بالا می‌آیند ما به جایی رسیدیم که ملائک دسته دسته به استقبال ما آمدند
یکی از ملائک رو به من کرد و گفت
بهشت برزخی شما با قصرها و حوریه ها و نعمت های فراوان منتظر شماست
و با دست اشاره کرد و جایی را نشان داد
زیبا !!! آنقدر که قابل توصیف نیست اما به آن ملک گفتم
ما اگر بهشت می خواستیم اگر دنبال قصر و باغ و حوریه بودیم
که همان تهران می‌ماندیم به ما بگویید مولای ما حسین علیه السلام کجاست
مادرمان حضرت زهرا سلام الله کجاست 
شهدایی که مانند من تازه به آسمان آمده بودند همین عبارت را تکرار کردند
یکی از ملائک گفت همه شهدا قبل از شما نیز همین را گفتند
شما همگی مثل هم هستید ,اشاره کرد که از آن سمت بروید
ما وارد جایی شدیم که با هیچ یک از فضاهای دنیا قابل مقایسه نیست
شهدا همگی جمع بودند بالای مجلس چیزی شبیه منبر قرار داشت
آقا اباعبدالله علیه السلام بر فراز منبر بود و
تمامی شهدا محو جمال مولایشان بودند
در کنار ایشان حضرت علی اکبر و حضرت عباس ایستاده بودند
و با ورود هر شهید به استقبالش می رفتند
یکی از زیباترین صحنه ها زمانی است که حضرت عباس علیه السلام
به استقبال شهدا می‌رود و آنها را در آغوش می‌گیرد
آقا و مولای ما حضرت اباعبدالله سخن می‌گفتند
و همه غرق در عظمت و جمال ایشان بودند بعد هم آقا به ما می فرمودند
برای من از خاطرات جبهه بگویید
هر بار یکی از شهدا برای آقا صحبت می‌کند دیروز نوبت من بود
من برای آقا از شلمچه گفتم عرض کردم خیلی از رفقای ما همراه ما با ما بودند
اما شهید نشدند برخی هم نتوانستند یا نشد که با ما در جبهه باشند
مولا و آقای ما فرمودند اگر در مسیر شما ثابت قدم باشند آنها نیز بقیه شهدای من هستند

 

شهید محمود پیر بداغی 
کتاب بازگشت قسمت هفتم " مقام شهادت "

 


یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة

 

اَعوذباللّٰه از تعَلقاتِ دُنیا که مارو از مهدی زهرا عجل الله و حسین سلام الله جدایمان کرده 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

برای شهیدشدن شب ها نماز امام زمان(عج) می خواند
در خواب دیدمش، پرسیدم که کمتر پیش ما میای
گفت: این جا کار زیاد داریم
گفتم چه کار میکنید؟
گفت از این بالا نگاه میکنیم، هر جا کسی کمکی خواسته باشه، کمکش می کنیم
گفت الآن تو چی میخوای
گفتم این مسئله قبر هنوز برای من حل نشده است
گفت بیا تا برات حلش کنم
توی خواب من را بالای یک قبر برد و پاهایش را دو طرف قبر گذاشت
گفت کف قبر رو نگاه کن,با انگشت کف قبر رو مثل کشویی کنار زد و نوری بیرون زد
آن نور طوری بود که دستش که داخل نور بود طرف دیگر دستش هم نورانی بود
بعد ها در روایات این ویژگی ها را برای نور های عالی قیامتی دیدم
این خواب اینقدر برای من تاثیر داشت که عاشق قبر شدم

شهید محسن زیارتی 

 


اگه‌ قاطی‌ بشی
رفیق‌ بشی
دوست‌ بشی
با‌ امام‌ زمان‌ خودمونی‌ بشی
پشت رودخونه‌ی‌ چه کنم‌ چه‌ کنمِ زندگی
رشته‌ی دلت‌ دست آقا‌ باشه
آقا خودش‌ عبورت‌ میده...

 "حاج حسین یکتا "

 

  • سیــــده گمنــــام

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

هر وقت کسی جایی گیر می کرد یا مشکلش حل نمی شد حسین آقا بهش میگفت :

اگه جایی گیر کردی یه تسبیح بردار و ذکر " الهی به رقیه " بگو 
بی بی حل میکنه 

شهید مدافع حرم حسین معز غلامی 

 

 

این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله

مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر

چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم

سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام

سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم

اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)

قسمتی از وصیتنامه شهید 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

رضا سگه یه لات بود تو مشهد
یه روز داشت میرفت تو دعوا شهیدچمران دیدش،
دستش گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت به جبهه
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و
با دستبند آوردنش تو اتاق شهید چمران،
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران
وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه
یه دفه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت : چیه ؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید
آقا رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران : چرا؟
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده
تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی.!یکی اون بالاست
هرچی بهش بدی میکنم
نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده.هی آبرو بهم میده
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون شم
آقا رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد،
آقا رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد
صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد


آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید... !

 

 

چقدر رفیق هستید با دکتر چمران ؟! مناجات های دکتر رو خوندید !

یک مناجات یادگاری زیر همین پست بنویسید تو نظرات
بقیه بخونن و استفاده کنند 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

شهید سید مرتضی آوینی.....
در اینجا و در این لحظات دلها آنچنان صفایی میابد که وصف آن ممکن نیست

 

 

شهید مهدی زین الدین
هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آنها شما را نزد اباعبدالله یاد می‌کنند! در هر شب جمعه یادشان کنیم، حتی با یک صلوات!

 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

 کمی مکث کن ...
می شنوی ؟ 
گوش کن!

هنوز صدای اخلاص بچه ها در همین حوالی شنیده می شود ؛ 
سوی دیار عاشقان ، سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم رو به خدا می رویم



در درگیری میان نیروهای سپاه پاسداران و اشرار مسلح پژاک، که در ارتفاعات و در نزدیکی روستای سگریک رخ داده، ستوان یکم پاسدار ابراهیم آخوندزاده عضو سپاه چالدران به شهادت رسید

دیشب تو اعمال شب بیست و سوم دعای تو مفاتیح نوشته شده بود که
با 
یَا رَبَّ لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ جَاعِلَهَا خَیْراً مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ شروع میشد تا میرسید به این جمله 

أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ فِی السُّعَدَاءِ وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ
 

از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و قرار دهى در این شب نامم را در زمره سعادتمندان، و روحم را با شهیدان،

شهادتشون امضا شد فقط روزهای سال چه روزی چه ساعتی برای هرکس تعیین شد
 
امام‌جمعه کازرون  هم به ضرب چاقو به شهادت رسیدن

.
.
.
.
شهدا ؛
غرق شدم در روزمـرّگیهایم و گیر کـردم به سیم خاردار نـَـفس



  • سیــــده گمنــــام