رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مناجات» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

رضا سگه یه لات بود تو مشهد
یه روز داشت میرفت تو دعوا شهیدچمران دیدش،
دستش گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت به جبهه
تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و
با دستبند آوردنش تو اتاق شهید چمران،
رضا شروع میکنه به فحش دادن به شهید چمران
وقتی دید که شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه
یه دفه داد زد کچل با توأم!
شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت : چیه ؟ چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا، چه سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید
آقا رضا که تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه:
میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! کشیده ای، چیزی!
شهید چمران : چرا؟
آقا رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده
تاحالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!
شهید چمران: اشتباه فکر میکنی.!یکی اون بالاست
هرچی بهش بدی میکنم
نه تنها بدی نمیکنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده.هی آبرو بهم میده
گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. یکم مثل اون شم
آقا رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار گریه میکرد. اذان شد،
آقا رضا اولین نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد
صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد


آری آقا رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید... !

 

 

چقدر رفیق هستید با دکتر چمران ؟! مناجات های دکتر رو خوندید !

یک مناجات یادگاری زیر همین پست بنویسید تو نظرات
بقیه بخونن و استفاده کنند 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
 

با حسین برای شناسایی رفته بودیم، وقت نماز شد
 حسین نمازش را با صوتی حزین و قلبی مطمئن خواند
بعد به نگهبانی ایستاد و من نماز خواندم
در قنوت نمازم از خدا خواستم تا یقینم را زیاد کند
نمازم که تمام شد، دیدم حسین با خنده از من پرسید:
«می‌خواهی یقینت زیاد شود؟»
گفتم: بله
با همان لبخند گفت: «چقدر؟»
گفتم: «زیاد»
گفت: «گوشت را روی زمین بگذار و گوش کن!»
بلافاصله همین کار را کردم
به گوش شنیدم که زمین نصیحتم کرد و گفت:
«نترس! عالم عبث نیست و کار شما هم بیهوده نیست
ما هر دو عبد خداییم در دو شکل و دو لباس. سعی کن خدا را ناراضی نکنی ...»
سرم را برداشتم
شهید عالی گفت: «یقینت زیاد شد؟»

شهید حسینعلی عالی


مجله  آشنایی با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (۱۳۵۹-۱۳۶۷) 

 

 

فرازی از وصیت‌نامه:

خداوندا: می‌خواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آن‌ها را ادامه دهم. می‌خواهم همچون دوستانم به سوی آن ستاره‌ای که نور امید به من بخشیده پر بکشم. خداوندا: من نه بهشت می‌خواهم نه شهادت، من ولایت می‌خواهم، ولایت مولا علی (علیه‌السلام)، مرا به ولایت مولایم علی (علیه‌السلام) بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان

 

+تو این شب ها چه دعایی قراره بکنیم ؟! خوب فکر کنیم 
 

التماس دعا

 

 

 

 

  • سیــــده گمنــــام