رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی
من و حیدر راستی در اربعین تو کمپ شروع کردیم به مداحی
به دستور سروان خلیل ، من و حیدر هرکدام به هفتاد ضربه کابل محکوم شدیم
وقتی هفتاد ضربه کابل را نوش جان کردیم . حیدر با همان لهجه ترکی و دوست داشتنی اش
دوبار تکرار کرد :
" سیدی ! سنی ننه وین جانی ! ایکی دانا شالاق ویر ، جون مادرت دوتا کابل دیگه هم بزن ؟ "
- کابل ها به سرتون خورده ، گیج شدید . خواهش نمیخواد !
- نه اتفاقا خیلی هم حالم خوبه و می دونم چی میگم
سرباز بعثی در حالی که به هرکداممان دوکابل دیگر کوبید گفت :
" هذا اثنین ....! این هم دوکابل دیگه ، یالا برید گم شید ، از جلو چشمم دور شید !
وقتی بر میگشتم بازداشگاه ، گفتم :
حیدر ! راستی راستی حالت خوش نیست ، چرا گفتی دو کابل دیگه بزنن ؟‌
- حضرت عباسی نفهمیدی چرا ؟!
- نه ، نفهمیدم .
- آقا سید ! خواستم رُند بشه ، ارزشش رو داشت که به خاطر اربعین آقا امام حسین (ع)
هرکدوممون هفتاد دو کابل بخوریم ، خدا .وکیلی ارزش نداشت ؟!

یکه خوردم . این حرف را که شنیدم خیلی خجالت کشیدم و کم آوردم .
 این فکر و مرام و حسین خواهی حیدر برای من درس داشت .
این را شنیدم احساس آرامش کردم . گفتم : چرا خدایی می ارزید .
ذهن حیدر به کجا رفته بود . می گفت : بذار به تعداد شهدای کربلا کابل بخوریم
به خاطر همین عقیده و مرامش بود که وقتی نوحه میخواند ،
حتی سامی و قاسم نگهبان های عراقی هم تحت تاثیر مداحی اش قرار می گرفتند .

+ مطلبی که خوندید از کتاب پایی که جاماند شد نوشته شده !
خاطرات سید ناصر حسینی پور که از دوران اسارتشون در کتاب بازگو میکنند

+ صحبت از مداحی ترکی شد دلم رفت سوی مداحی ترکی !
خدایی مداحی های ترکی سوز و زیبایی خاصی دارند




 
  • سیــــده گمنــــام

نظرات  (۱)

آن روزها که چشم تو را کم نداشتم
پیراهنی به رنگ محرّم نداشتم
 
هرگز نمی سرودمت، ای آبی زلال!
طبعی اگر به پاکی شبنم نداشتم
 
این روح شاعرانه ی زیبا پرست را
آن روزها که با تو نبودم، نداشتم
 
گر وا نبود پنچره ام رو به سوی تو
کاری به کار مردم عالم نداشتم
 
باور کن ـ ای رفیق!ـ اگر دوری ات نبود
میلی به این تغزّل پُر غم نداشتم
 
دیشب کسی نبود و برای گریستن
غیر از صفای آینه هم دم نداشتم
 
عمری گذشت و ساخته ام با نداشتن
ای دل! چه خوب بود تو را هم نداشتم
پاسخ:
زبان گرفته دل من، ز زائری که نی‌آید
ز عاشقی که نشد قسمتش به صحن تو آید
ز حال و روز غمینش، ز انتظار غریبش
ز ضجه‌های پریشش که نغمه‌ها بسراید
ز چشمه چشمه‌ی جانش، ز اشک‌های روانش
ز حس خوب و لطیفش، به هر که سوی تو آید
ز ناله‌های عجیبی که شکل بغض خزانی
گهی خروش برآرد گهی فغان بنماید
که اربعین شده آقا، نمانده طاقت دوری
چه می‌شود به نگاهی فراق ما به سر آید
نشسته کنج اطاقی چو مرغ بال شکسته
امید بسته به روزی که از قفس به درآید
خوش آن دمی که رسد از تو این نوید به عاشق
غمین مباش عزیزم که نوبت تو هم آید

" محمدرضا فاضلی‌دوست "

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی