خبر را که میشنوی دلت آنقدر میگیردو فضای سنگین گلویت را میفشرد که نفس نمیتوانی بکشی
هیچکدامشان را نه از نزدیک درک نکردهای و
ندیدهای،
ولی وقتی تصاویر نورانیشان میبینی و بر عکسهای بیآلایششان
نگاهی میاندازی،
مثل این است که با تکتکشان سالیان سال همراه و همراز
بودهای
چه سّری است در این نگاههای نافذ که تلاطم قلبت را نیز دو چندان میکند؟
خودت هم نمیدانی
این چه الفتی است میان دل تو و آن نگاهها. ندیده عاشقشانی و نشناخته مریدشان.
نمیدانی…
با نگاهت التماسشان میکنی و سفرهی دل آشوب زدهات را برایشان میگشایی
به حال و هوایشان غبطه میخوری و افسوس به خاطر غفلت خودزمستان ۶۵؛کربلای چهار؛گردان یاسین؛
نوجوانان غواص؛
175 غواصی که رفتند و فقط ۴ نفر برگشتند و حالا پیکر مطهرشان در یک گور دستهجمعی
با دست های بسته شده در عراق تفحص شد و برگشت!
الهی هیچ مادری این خبر رو نشنوه ...