هو الرحمن الرحیم
عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند
وقتی برگشتند گریه می کردند می گفتند همه شهید شده اند
پرسیدیم تیر خلاص بهشان زده بودند؟
گفتند: نه، از تشنگی شهید شده بودند
طبق دستور بر می گشتیم عقب
بعضی از بچه هایی را که روی زمین افتاده بودند می شناختم,
رفتم بالای سرشان زخمی نبودند,تکان هم نمی خوردند.
سرم را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلب شان آرام می زند.
لب هایشان هم خشک خشک بود.
در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و ترکش لازم نیست.
چند ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است."
روزگاران؛کتاب عطش , صفحه 25و45 , انتشارات روایت فتح
+ماه رمضان وقتــی با خیـال راحـت سر سفــره ی افطار می نشینـی
وقتی با صدای دلنشیــن الله اکبـــر روزه ات رو باز می کنــی
یادت باشه یـه عده ای از همه چــی توی دنیا گذشتــن برای اینـکه
الان با خیـال راحت دلمون بـه خدا وصل بشـه
پس اگه سیــم دلت وصـل شد، بـرای همه دعــا کن
برا ظهور امــام زمـان
برا عاقبـت به خیــری جـوان ها
برای صبــر دل مـادران شهیــد
برای سلامتی جانبــازها
اگه یادتون مونــد بــرای ما هم دعا کنیــد , من به یاد همه شما هستم ( + )
درود خدا بر همه شهداء