هو الرحمن الرحیم
آقـا ابـراهـیـم هـادی !
صدای مرا میشنوی ، کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد
هرچه گشتم برنامه بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم
گفتند گوشی شما را چه به بیسیم شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا صدایم را به شما برسانم اگر میشنوید ما گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَتان رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل شما خوششان آمده ،
از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتید ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنید !
اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم لاک میزنیم تا لایک بخوریم
شما حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
آقـا ابـراهـیـم هـادی !
اگر صدایم را میشنوی، دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کردیم که به عشق سیب زمینی های سرخ کرده ی مک دونالد آنقدر ذوق زده شدیم و پایکوبی کردیم
تا آقــا گـفـت لـطـفـا متـانتـتان را حـفـظ کنـید !
اگر از جبهه برگشتی کمی از ان غیـرت های نـاب بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛
تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم ...
دلم میخواد داد بکشم که من تند رو هستم , اصلا می خواهم در دوست داشتن تان افراط کنم
اصلا می خواهم از همان هایی باشم که بهشان می گویند افراطی
دلم می خواهد به من بگویند بسیجی بی ترمز
اصلا می خواهم تک تک لحظات زندگی ام را با فکر شما برنامه ریزی کنم
می خواهم از همان هایی بشوم که می شوند وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
می خواهم فریاد بزنم که در رکاب شما می خواهم بشوم أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ
می خواهم اینکه عاشقتان هستم را جار بزنم
اصلا دلم می خواهد بابت این عاشقی زجر بکشم حرف بشنوم سرزنش بشوم
اصلا دلم می خواهد بابت این عشق تاوان بدهم
دلم می خواهداز دست بدهم هر آنچه دوستش دارم اما این عشق را از من می گیرد
جدا شوم از هر آن کس که تو را از من میگیرد
اصلا مهم نیست
چه می پندارند
چه می گویند
چه می بافند...
من هستم و یک جان... که کف دست گرفتم برای فدا شدن در این راه
به این میگن افراط دوست داشتنی
سلام دوستم