هو الرحمن الرحیم
قبل اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید
گفت:«حاجی خواب دیدم. قاصد امام حسین علیه السلام بود.
بهم گفت:
آقا سلام رساندند و فرمودند:«به زودی به دیدارت خواهم آمد»
یه نامه از طرف
آقا به من داد که توش نوشته بود:« چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می
خوانی؟»
همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد.
امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد...
راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید
شهید محمدباقر مؤمنی راد
بی سبب نیست شب جمعه؛ شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان" همه را بخشیدند +
چای تازه دم روضه ی ارباب زمین گیرم کرد
التماس دعا....
یاعلی..