هو الرحمن الرحیم
خودش دوازده روز پای دستگاه ایستاد تا مشکلش حل شد
میگفت بعضی
شبها پای دستگاه سانتریفیوژ ایستاده یا نشسته خوابمان میبرد
*
به
خاطر تعلیق غنیسازی، چند ماه سایت نطنز تعطیل بود ولی مصطفی آنجا را رها
نکرد
یک روز آمد خانه، گفت «به خدا یه کاری کردن که ما ببوسیم کارو بذاریم
کنار.»
گفتم«چطور؟»
گفت«اومدن در سایت رو مهر و موم کردن این خدانشناسها.
کاری کردن که ما از بغل سایت هم نمیتونیم رد شیم. عکسبرداری میکنن.»
دولت جدید که آمد و تعلیق را برداشت، غوغایی بود توی وجودش و چسبید به کار .....
*
توی
دنیا پیچید که سایت نطنز تعطیل شده.
بچههای سایت خودشان یک تیم درست کردند
و مصطفی هم شد مسئول تیم.
رفتند سراغ چند تا از بچههای نخبه کامپیوتر.
کار را بهشان سپردند.
خود مصطی هم پای کار بود. فهمیدند یک جاسوس
حافظههای جانبی را آلوده کرده.
خبرگزاری رویترز اعلام کرد «مهندسان ایرانی موفق شدهاند ویروس استاکسنت را
از تجهیزات و ماشینآلات هستهای خود پاکسازی کنند.»
*
بهش گفته بودند
اخراجش میکنند. عصبانی بود، از پشت صندلی بلند شد،
آستینهایش را بالا زد،
داد زد «من رو میترسونید؟ به این دستها نگاه کنید.
من لای پر قو بزرگ
نشدهام. من پای رکاب مینیبوس بابام بزرگ شدهام.»
*
بعد از غنیسازی 3 و نیم درصد و 5 درصد و نهایتا 20 درصد که توسط بقیه شهدا
انجام شد،
یکی از دوستان و فامیل از مصطفی پرسید که شما سه و نیم
درصد و پنج درصد را
احتیاج دارید اما 20 درصد برای چیست؟
مصطفی در جواب گفت : ما باید در برابر استکبار جهانی با دست پر صحبت کنیم
یعنی اگر آنها فکر کنند که ما نمیتوانیم تولید کنیم، به حرف ما گوش نمیدهند
*
وِرد زبانش بود باید کاری کنیم از دغدغه های اقا کم بشه
کتاب یادگاران
.
.
.
.
و حالا باید نگاه کنیم خاموشی راکتور را .........
روشن؛ فدایی ولایت و عاشق نور بود، نه ظلمت جهل.. +
خا از باعث و بانیش نگذره.
چی میکشن همسر و بچه ها و مادرهای شهدا؟!!!