هو الرحمن الرحیم
ای سید و مولایم! آقاجان!
از تو ممنوم به خاطر تمام محبتهایی که در دوران
دنیا به من ارزانی داشتی
و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم،
اما امید
به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام.
گرچه برای
تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام،
اما به آن امید جان میدهم که در
آن روز موعود که ندا میدهند
از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان
بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام،
از قبر
بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر
جوانان عیب نیست.
در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و
دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم،
اما الان در حرم جدتان امام
رضا (ع) شما را به مادرتان قسم میدهم
که همۀ جوانان این انقلاب اسلامی و
در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید
و برای سربازی خودتان
به کار گیرید.
آقاجان! به من میگویند تو زن و بچه داری، چرا به
جهاد میروی؟
آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کرده ام؟ هرچه بوده
از لطف و عنایت شما بوده است.
آقاجان! برخی نمیدانند وقتی من از تو جدا
شدم،
آن روز باید نگران من شوند و انشاءالله که آن روز را نبینند.
من،
همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو میدانیم،
حال یکی از
این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمیآید؛ چون فرمانده بالای سر
خانواده هست
و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم،آقاجان!شما کمک مان کن،
زندگی چقدر شیرین میشود وقتی که پادگان تو شود و این
زندگی همان بهشت است.
بخشهایی از وصیتنامه شهید مدافع حرم حمیدرضا اسدالهی
پس کی قراره دلتنگی و عاشقی کردن و دلباخته مولا شدن رو یاد بگیرم .... کی
خجالت کشیدن بلد هستم ؟ یا دیگه خیلی پرو شدم ......
ایت الله بهجت (ره):
کلامی که از زبان ما خارج می شود قبل از انکه به گوش خودمان برسد والله امام زمان میشنود ...