هو الرحمن الرحیم
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
یک
روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی،
دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان
میخورد،
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتادهاید؟
ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم
که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:
"
آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع میروند دنبال کار
خودشان
و هیچکدام برای فرج من دعا نمیکنند. انگار نه انگار که امام
زمانشان غایب است!"
و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم.
کتاب مهربانتر از مادر – انتشارات مسجد مقدس جمکران
آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه، ساکن تهران،
از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند، نقل کردند:
در ایامی که در سامرا مشرف بودم، در روز جمعه ای، طرف عصر به سرداب مقدس
رفتم. دیدم غیر از من احدی نیست. حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب
الأمر علیه السلام شدم.
در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: به شیعیان و دوستان
بگویید که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب علیهاالسلام قسم دهند، که فرج مرا
نزدیک گرداند.
ستاره ی درخشان شام ص 330، به نقل از شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ج 1، ص 251.