هو الرحمن الرحیم
هی پیام و زنگ پشت سر هم که بیا ...
مادر میدید که بلاتکلیفم گفت بانوی گمنام مادر برو !
آب و هواتم عوض میشه چیه موندی خونه پیش ما
-آخه مادر من هرجا برم شما پیش من نباشید به من که خوش نمیگذره
در ضمن من نمیشناسمشون جمعشون رو , دوستای مریم هستن
ولی از مادر اصرار که برو موندی پیش ما دوتا پیر مرد و پیرزن که چی ! برو با هم سن و سالات
چادر رو سر کردم راه افتادم
دلم طاقت نیاورد
برگشتم عقب
-آخه شما تنها میمونید ! باز من که تو خونه ام حوصله تون سر نمیره !
اینبار مامان دیگه بیشتر هلم داد سمت در
بزار من و این مرد یه ذره تنها بمونیم بیشتر قدرت رو بدونیم
پیشونیش رو بوسیدم و خداحافظی کردم
همش حرف های مریم تو ذهنم بود جمع مذهبی و چادری و عاشق شهدا
تموم مسیر موقع رانندگی فکر میکردم
تا رسیدم به مقضد پارکی که قرار گذاشته بودیم تو یکی از آلاچیق های پارک
دیدم مریم برام دست تکون میده رفتم نزدیکشون همه بلند شدن با تک تکشون دست دادم
سلام و احوالپرسی
یه خورده برام جو سنگین بود
همه چادری ولی خوب همه روسری ها و ساق دستا و کیفی که همراه داشتن همه ست شده بود
یه خورده شکه شدم
تا اینکه بحث به شوخی اینا شد صدای خنده ها بلند شد
عرق کرده بودم شدید هول کرده بودم پسرا داشتن نگامون میکردن حق داشتن ! صدای خنده دختر بود
بچه ها عذر میخوام کمی یواش تر ! میشه کمی مراعات کنیم اینجا مرد و پسر جون هست
راستی چرا پارک گل نرگس که مختص بانوان انتخاب نکردید !
یکی یکی شروع شد !
بابا تا کی ما چادری ها و مذهبی ها باید خونه بمونیم نریم تفریح ! تا کی پارک بانوان باشه
چرا نباید پارک معمولی بریم
گفتم خانم گلای من هیچ اشکالی نداره کی گفته ما باید نریم کی گفته ما نباید از این پارکا استفاده کنیم ما جمعمون جمع ! احتمال شوخی خوندیدن هست ! پس بهتر بود اینجا نمیاومدیم
در جواب شنیدم ! چه بدونیم والا ...
کیف های قشنگی داشتن ! روی کیف ها پیکسل های شهدا !
داشتم شهدا رو نگاه میکردم شهید ابراهیم هادی , شهید بیضایی , شهید مصطفی صدرزاده
یه چند نفر دیگه هم که اسم شهدا رو نمیدونستم
یکی از دوستان گفت مریم میگفت شما خیلی عاشق شهدا هستید درسته ؟
گفتم تا تعریف شما از عاشقی چی باشه خانمی ! بله من عاشق شهدام عاشق راهشون
عاشق خلوصشون ! عاشق هدفشون عاشق جهادشون عاشق ...
یکی گفت منم ! عاشق شهید ابراهیم هادی هستم عشقمه ! عکسش رو بوسید
داداشیمه
سرم رو انداختم پایین ...
برگشت یکی گفت مثل اینکه شما خیلی عاشق شهدا هستید چون شدید متاثر شدید
گفتم نه ! خجالت کشیدم... شهدا هرچی باشن نامحرم هستن درست نیست اینطور رفتار
ما عاشق شهدا هستیم دوستشون داریم ولی نه برای دل خودمون برای خدا برای اینکه تلاش کنیم
مثل اونا بشیم ! شاید بالاتر از اونا !
-وا نامحرم چیه ! من همه اتاقم عکس شهداست ! عشقمن !
گفتم این خیلی خوبه عشق مقدسی ولی چقدر مثل شهدا شدیم !
فقط عاشق عکس و زندگی عاشقانه اونا شدیم ! چیزهایی دیگه چی اونا عاشق امام زمان بودن
ما چی ! اصلا اومدنی اینجا گفتیم چی بپوشیم که امام زمان میپسندن
گفتیم چی حرف بزنیم امام زمان بپسندن !
خودم رو میگم نه شما عزیزای دل ! اوضاع من بد ! من از عشق شهدا فقط عاشق قیافشون شدم
زندگی عاشقانه که با همسرشون داشتن عاشق شدم
تا رسید به جهاد با نفس ! گفتم نه ! همین که عاشق شهدا شدم نه غریبه خودش خیلی کار بزرگیه
بانوی گمنام اینارو بیخیال
تو اینستاگرام هستی بانوی گمنام
گفتم نه همین تلگراممم و وبلاگ هست هست نمیدونم فعالیتش خالص هست یا نه
گفتن ما تو اینستا هستیم
هم تبلیغ حجاب و شهدا ! هم دخترانه های مذهبی
صفحه هارو نگاه میکردم فقط عکس شهدا و جملات عاشقانه و عکس های چادر با ژست های مختلف
خیلی باید حرف میزدیم این مسیر اشتباه
صدای اذان .... (الحمدالله به همت اداره امر به معروف و ستاد نماز همه خیابون های اینجا بلندگوی اذان گذاشتن )
بلند شدم باید میرسدم به نماز اول وقت
بغض کرده بودم ! با همشون روبوسی وقت روبوسی برا همشون اینطور میگفتم
ان شالله تو جهاد اکبر بعد تو جهاد اصغر شهیده بشید خواهرا
خداحافظی گرم و صمیمی شد
فقط یه چیز تلخ بود وقتی داشتم دور میشدم
َشنیدم که گفت " مریم دوستت چقدر افراطی بود !!! بابا اینا دارن آبروی اسلام رو میبرن
هیچکس طرف شهدا و حجاب نمیره ! سرتا پا مشکی "
یاد شهید باقری افتادم
اگه از دست هم ناراحت شدید،دورکعت نماز بخوانید بگویید خدایا این بنده ی تو حواسش نبود من گذشتم تو هم ازش بگذر
ای پست رو ننوشتم بگم من خیلی خوبم ! کل کره خاکی رو بگردید از من ظلمت نفسی تر پیدا نمیکنید
فقط خواستم بگم ! کم کاری کردیم ! جونامون دوستامون همکلاسی هامون راه رو دارن اشتباه میرن
کار به جایی کشیده که شنیدم از اطرافیان میگفت من فقط با مدافع حرم ازدواج میکنم
ببین چقدر زندگیشون عاشقانه ست !