هو الرحمن الرحیم
نام امام زمان را که میشنید، بیاختیار گریه میکرد
یکی از
همرزمانش تعریف میکند: رفته بودند کوه؛ بعد از نماز مغرب و عشا،
دعاى
توسل خواند و نام امام زمان (عج) را برد
صداى هق هق گریهاش بلند شد و
بعد با شور و سوز و وجد و نیاز خواند:
بیا بیا که سوختم ز هجر روی ماه تو
بهشت را فروختم به نیمی از نگاه تو
اگر نیست باورت بیا که رو برو کنم
بدان امید زندهام که باشم از سپاه تو
دوستانش میگویند: آقا جلال همیشه میگفت دنیا ارزش آن را ندارد که به
خاطرش
آخرتمان را خراب کنیم، داروندار جلال ایمانش بود،
وسیلهاش یک
موتورسیکلت همیشه خراب بود و این را از دستان همیشه روغنی و
سیاه او زمانی
که قبض حقوق یتیمان و مشمولان طرح شهید رجائی را توزیع میکرد،
میشد
فهمید!
روایت میکنند، آیتالله بهاءالدینی (ره)، استاد این شهید بزرگوار
که خود
تندیس عرفان و آیینه بصیرت و سالک واصل است، او را «ذاکر قریب البکا»
نامید
زمانی که آیتالله بهاءالدینی (ره) بعد از شهادت جلال از اصفهان میگذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری میبینم که از یکگوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیتالله بهاءالدینی گوشهای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: این ستون نور از اینجا برمیخیزد و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند.
حضرت آیتاللهالعظمی بهاءالدینی مکرر میفرمودند «آنکه اذان را بامعنا میگوید، اذان بگوید» و منظور ایشان جلال افشار بود.
وقتی هم پس از شهادت او، عکسش را به محضر آیتالله بهاءالدینی عرضه کردند، بیاختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، بهطوریکه قطرات اشک روی عکس جلال افتاد، در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان (عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم. اشک من، اشک شوق است.»
قسمتی از وصیت نامه شهید
بسیجیها! مبادا به دست خود ظهور امام زمان (عج) را به تأخیر اندازید.
برادران وقتی حضرت امام میفرماید: من دست شما را میبوسم، ما باید بگوییم
خاکپای شما را میبوسیم. دشمن ظالم باشید و یاور مظلوم. به فلسفه قیام
امام حسین (ع) توجه داشته باشید. محرم و عاشورا را فراموش نکنید که استاد
شهادت در میان خون تدریس نمود. نیتها را خالص کنید که شرک، ظلم عظیمی است.
خودپرستی و خودمحوریها را کنار بگذارید و به اسلام و به قرآن بیندیشید
+ داشتم بعد خوندن مطلب از شهید جلال افشار به خودم فکر میکردم
سرباز که هیچ سربارم !
خودم رو بهتر معرفی کنم ...
من همانم که هربار اعمالم دست امام زمان رسیده اشک آقارا درآورده ام
کی با آقا آشتی میکنم و دست از دل شکستن بر میدارم !؟!