هو الرحمن الرحیم
همش فیلم بود!
داعشی در کار نبود، همه عینه نقی معمولی بازیگر بودن!
جلوی دوربین فیلم بازی میکردن!
پشت دوربین هم جناب سیروس مقدم اشاره میکرد کات !!!
همه عوامل فیلم کنار هم چایی میخوردن
لگد هم اصلاً نخوردن
پشت تلفن هم کسی نبود که بیاد سراغ بچه ها!
همش فیلم بود!
اما واقعیت ماجرا میدونید کجاست؟
واقعیت ماجرا،تو بیابون های تنف و تلعفعر بود،
اون جایی که محسن حججی رو زنده و زخمی و تشنه گرفتن!
و این بسیجی خمینی مثل شیر شرزه تو چشم های دواعش نگاه میکرد
و مرگ و به سخره گرفته بود!
واقعیت ماجرا خانطومان بود و لشگر 25 کربلا که 16 نفر از رعنا ترین جوانان این مملکت،
که بعضی ها، تازه داماد بودن مثل برگ پاییزی رو زمین ریختند!
واقعیت ماجرا رو باید از خانواده شهدا، از و همسر و مادر شهید حججی پرسید که
وقتی عکس جوون رعناشونو، تو چنگال داعش دیدند
خنجر کفر و رو پهلوی جوونشون دیدن چی بهشون گذشت!
اونجا دیگه فیلمنامه و کارگردان نبود که کات بده!
سکانس یک بار فیلمبرداری میشد اونم توسط خوده خدا!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید حاج عباس عبداللهی پرسید
که وقتی فیلم دوره کردن پیکر شهیدش توسط داعش و دید چی بهش گذشت!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر شهید اسکندری پرسید که وقتی
سر همسرشون رو روی نیزه دید چه حالی شد!
واقعیت ماجرا رو باید از اون نو عروسی پرسید که دو هفته قبل
تو خرید عروسی بود و حالا باید بند های کفن و باز کنه تا مردشو برای آخرین بار ببینه!
واقعیت ماجرا رو باید سالها بعد از نوزاد چند ماهه شهید بلباسی پرسید
که از نوزادی یتیم شدن یعنی چی!
واقعیت ماجرا رو باید از دختر بچه های شهدای مدافع حرم پرسید
که از الان تا شب عروسی باید ماکت بابا شونو بغل کنن!
واقعیت ماجرا رو باید از همسر تازه عقد کرده شهید سیاوشی شنید
که ماشین عروسش کنار مراسم تشییع شوهرش پارک بود!
صحنه های پایتخت همش الکی بود!
فیلم اصلی رو مدافعان حرم زینب کبری بازی
کردند
که فیلمشون تو عرش اعلی اکران خصوصی بود برای خوده خدا
فرش قرمز
شونم با خونشون رنگین شد و
جایزه بهترین بازیگر مرد هم از دست های حضرت
زهرا گرفتن!
اینا همش فیلم بود رفقا
قهرمان های اصلی جای دیگه ان!
اگه نبودن مدافعان حرم!
لباس ناموس خیلی از این روشنفکر ها سر کلاشینکف بود!