هو الرحمن الرحیم
چند روز از عملیات خیبر می گذشت و ما زیر پاتک سنگین دشمن،
در داخل کانالی پناه گرفته بودیم
خمپاره ای آمد و ترکشش سهم پهلوی رحمت الله شد
با وجودی دارد داشت، اجازه نداد به عقب منتقلش کنیم
لبخندی زد و گفت:
«من تازه می فهمم حضرت زهرا (س) چه می کشیده
همیشه از خدا می خواستم نشانم بده، چطور پهلوی حضرتش شکسته شد»
حالا خیلی خوب چشیدمش
شهید رحمت الله نیرسی
راوی: هم رزم شهید
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)
خاطره ۴۶٫ به نقل از کتاب چشمان بیدار، محمد باقر خاکپور، ص ۱۶
بابت نداشتن اینترنت دیر رسیدم
ولی باید گفت
ما نه تنها برای برای آب و برق مجانی انقلاب نکردیم بلکه حاضریم جانمان را هم مجانی در راه هدفی که حضرت روح الله نشانمان داد بدهیم
فقط کاش از شهدا و یاران صدیق عقب نیافتیم
چند روز از عملیات خیبر می گذشت و ما زیر پاتک سنگین دشمن،
در داخل کانالی پناه گرفته بودیم
خمپاره ای آمد و ترکشش سهم پهلوی رحمت الله شد
با وجودی دارد داشت، اجازه نداد به عقب منتقلش کنیم
لبخندی زد و گفت:
«من تازه می فهمم حضرت زهرا (س) چه می کشیده
همیشه از خدا می خواستم نشانم بده، چطور پهلوی حضرتش شکسته شد»
حالا خیلی خوب چشیدمش
شهید رحمت الله نیرسی
راوی: هم رزم شهید
کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)
خاطره ۴۶٫ به نقل از کتاب چشمان بیدار، محمد باقر خاکپور، ص ۱۶
بابت نداشتن اینترنت دیر رسیدم
ولی باید گفت
ما نه تنها برای برای آب و برق مجانی انقلاب نکردیم بلکه حاضریم جانمان را هم مجانی در راه هدفی که حضرت روح الله نشانمان داد بدهیم
فقط کاش از شهدا و یاران صدیق عقب نیافتیم