
یادمان باشد مردانه به زمین افتادند،تا دین و عزت و غیرت و ناموسشان به زمین نیفتد.
اینان ١٢٠ داوطلبی هستند که معبر گشودند در میدان مین، با پیکرهای خود.
روحمان با یادشان شاد
کنار خیابان داشتم با ابراهیم صحبت میکردم یکهو دیدم صورتش سرخ شد.
رد نگاهش را دنبال کردم؛ یک زن بدحجاب کنار کیوسک تلفن
ایستاده بود.
ابراهیم با ناراحتی رویش را برگرداند. با همان ناراحتی هم گفت:
غیرت شوهرش کجا رفته؟! غیرت پدرش کجا رفته؟!
غیرت برادرش کجا رفت؟!
رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت:
«خدایا تو خودت شاهد باش که ما حاضر نیستیم چنین صحنههای خلاف دینی را در این مملکت ببینیم؛
مبادا به خاطر اینها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت را بر سر ما نازل کنی!
ساکنان ملک اعظم 5 , شهید ابراهیم امیر عباسی , ص 23
امام رضا فرمودند :
رسول خدا هفت گروه را لعن می کردند , یکی دسته از آن ها مردانی هستند که از زنان خود غافل باشند
مستدرک الوسائل , ج 14,ص291و بحار,ج76,ص116
+ امشب شب شهادت , بیایین قول بدیم به حضرت معصومه اونی باشیم که حضرت میخوان
قول بدیم منتظر واقعی باشیم
زُهری میگوید: متوجه شدم که این فرد
غلام امام سجاد (علیه السّلام) است. فردای آن روز به منزل امام سجاد (علیه
السّلام) رفتم و گفتم که آمده ام غلامی از غلامان شما را بخرم. حضرت
فرمود: همهی غلامان را بیاورید. وقتی همه آمدند، هر چه نگاه کردم، آن غلام
را نیافتم. گفتم: آیا غلام دیگری در منزل دارید؟ گفتند: فرد دیگری در
اسطبل است که زیر دست و پای چهار پایان را تمیز میکند. درخواست کردم او را
نیز ببینم. وقتی او را آوردند، دانستم همانی است که میخواهم. قیمتش را
پرسیدم، حضرت فرمود: پول نیاز نیست، آن را به تو بخشیدم. وقتی غلام متوجه
شد،گفت: فلانی، چرا میخواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: غرض بدی ندارم.
آن غلام گفت: چرا میخواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: من میخواهم با شما
باشم. گفت: برای چه؟ گفتم: برای قصهی دیروز. زُهری گفت: همین که آن غلام
متوجه شد ماجرا لو رفته است، گفت: خدایا، حال که چنین شد، دیگر از تو عمری
نمیخواهم. عمر مرا بگیر.
بلافاصله که این جمله را گفت، دیدم آن غلام از دنیا رفت
منتهی الامال، باب ششم، زندگانی امام سجاد (ع)، فصل یازدهم
الهی!
با بارانی ترین نگاه هایمان به درگاه ملکوتی تو پناه می جوییم و نامهای مقدس تو را با ذره ذره وجودمان تکرار می کنیم.یکی از دوستانم بهم گفت و کلی به فکر رفتم
" الان دوره ای هست که همه چشمها به سمت مردم ماست به سمت شیعیانه.دوره ای که
حضرت آقا نامه دادن به جوانان اروپا و از اونها خواستند بیان و با اسلام آشنا شن و حالا همه نگاه ها به سمت مردمی هست که دارن برای
خوشحالی پادشاه کشور همسایه خودشون شیرینی پخش می کنند در حالیکه
مردم خود اون کشور فوت پادشاه رو به هم تسلیت میگن...بدتر از این اینکه
داعشی ها دارن برای فوت ملک عبد الله شادمانی میکنن یعنی خود تروریسم...
برای
این پادشاه همون بس که رهبر عزیز کشورمون هیچ اظهار تاسف و بیان تسلیتی
برای مردم کشور و مقامات این کشور عرضه نکرده اون هم رهبری که با فوت
نویسنده و یا شاعری در کشوراظهار تاسف میکنه.
بصیرت داشتن یعنی بدونی
هر حرکت تو نمادی از مذهب تشیعه و تمام این دنیا چشم باز کردن تا ببینن توی
شیعه داری تو کشورت چیکار میکنی؟؟ یعنی بدونی الان امام زمانت اینجا بود
چه میکرد...امام زمان نیست بالا سرت ولی فقیهت که هست... "
نظر شما چیه ؟
ما نه اصلاح طلبیم نه اصولگرا
ما انقلابیم
مثل آقــــــــــا
پ.ن :
+متن بالا برای این بود که بگم طرفدار جناحی نیستم
+ هر روز دو رکعت نماز شکر برای وجود حضرت آقا میخونم
+ نامه حضرت آقا به جوانان امریکا و اروپا به قلب ملک عبدالله نشست , و به درک واصل شد
وقتی خبر مرگ پادشاه عربستان رو شنیدم سجده شکر کردم
+دوستان بزرگوار ما باید حرف اقا را به اونور مرزها برسانیم لینک آشنایی با جنبش
از آن اشخاصی بود که دائم باید در میان گودالهای قبر مانند،
سراغش را می گرفتی.
یکسره مشغول ذکرو عبادت بود.
پیشانی بندی داشت با عنوان
«یا زیارت یا شهادت» که حقش را خوردند.
از آنجا مانده از اینحا رانده! هر وقت هم برای پاکسازی میدان مین داوطلب می شد نامش در نمی آمد.
آخر جنگ بچه
ها یک پارچه تهیه کرده و روی آن نوشته بودند:
کمک کنید. روی دست خدا باد کرده، دعا کنید تیر غیب بخورد.