رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۵۶ مطلب با موضوع «خدا» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم 

نماز شب آدم رو با ادب و با اخلاق میکنه 
و اخلاق حسنه بهش میده 
آنوقت خدا می شه استاد اخلاقش 
وقتی هم خدا بشه معلم اخلاق انسان , همه چیزش رو درست میکنه 
و کارش رله میشه 
به خدا نماز شب زمین و آسمان رو به هم می دوزه 

شهید کاظم عاملو 

 

از ته دل، تو سیاهیِ این دلِ شب، برا هم دعا کنیم؟
دلمون، سینه‌مون، میسوزه آخدا..
می سوزه!
یه غمِ همیشگی،‌ مهمونِ سینه‌مون 
چنگ انداخته به گلومون!
مثلِ عباسِ آژانس‌شیشه‌ای
دلم میخواد بگم؛
گولوم مِسوزه حاجی..

 

 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

احساس کردم در کنار پیکرم ایستاده ام دو فرشته از سوی خدا آمدند
گفتند نگران هیچ چیزی نباش می‌خواهیم به بهشت برویم
من همراه آنها رفتم در آسمان شاهد بودم که دیگر شهدا هم مانند من
به بالا می‌آیند ما به جایی رسیدیم که ملائک دسته دسته به استقبال ما آمدند
یکی از ملائک رو به من کرد و گفت
بهشت برزخی شما با قصرها و حوریه ها و نعمت های فراوان منتظر شماست
و با دست اشاره کرد و جایی را نشان داد
زیبا !!! آنقدر که قابل توصیف نیست اما به آن ملک گفتم
ما اگر بهشت می خواستیم اگر دنبال قصر و باغ و حوریه بودیم
که همان تهران می‌ماندیم به ما بگویید مولای ما حسین علیه السلام کجاست
مادرمان حضرت زهرا سلام الله کجاست 
شهدایی که مانند من تازه به آسمان آمده بودند همین عبارت را تکرار کردند
یکی از ملائک گفت همه شهدا قبل از شما نیز همین را گفتند
شما همگی مثل هم هستید ,اشاره کرد که از آن سمت بروید
ما وارد جایی شدیم که با هیچ یک از فضاهای دنیا قابل مقایسه نیست
شهدا همگی جمع بودند بالای مجلس چیزی شبیه منبر قرار داشت
آقا اباعبدالله علیه السلام بر فراز منبر بود و
تمامی شهدا محو جمال مولایشان بودند
در کنار ایشان حضرت علی اکبر و حضرت عباس ایستاده بودند
و با ورود هر شهید به استقبالش می رفتند
یکی از زیباترین صحنه ها زمانی است که حضرت عباس علیه السلام
به استقبال شهدا می‌رود و آنها را در آغوش می‌گیرد
آقا و مولای ما حضرت اباعبدالله سخن می‌گفتند
و همه غرق در عظمت و جمال ایشان بودند بعد هم آقا به ما می فرمودند
برای من از خاطرات جبهه بگویید
هر بار یکی از شهدا برای آقا صحبت می‌کند دیروز نوبت من بود
من برای آقا از شلمچه گفتم عرض کردم خیلی از رفقای ما همراه ما با ما بودند
اما شهید نشدند برخی هم نتوانستند یا نشد که با ما در جبهه باشند
مولا و آقای ما فرمودند اگر در مسیر شما ثابت قدم باشند آنها نیز بقیه شهدای من هستند

 

شهید محمود پیر بداغی 
کتاب بازگشت قسمت هفتم " مقام شهادت "

 


یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجة

 

اَعوذباللّٰه از تعَلقاتِ دُنیا که مارو از مهدی زهرا عجل الله و حسین سلام الله جدایمان کرده 

 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

با همه محبتی که من و حمید به هم داشتیم و صمیمیتی که بین ما موج می زد
ولی کنار بقیه رفتارمان عادی بود
هر جا که میرفتیم عادت نداشتیم کنار هم بنشینیم
می‌خواستیم اگر بزرگتری هم در جمع ما هست احترامش حفظ شود
این کار آنقدر عجیب به نظر می آمد که به خوبی احساس کردم
حتی برای فاطمه خانم سوال شده که چرا ما جدا از هم نشستیم
حدسم درست بود موقع برگشت حمید گفت میدونی آبجی فاطمه چی میگفت
از من پرسید مگه تو با فرزانه قهری چرا پیشه هم نمیشینید
گفتم  تو چه جواب دادی
حمید گفت به آبجی گفتم یه چیزهایی هست که حرمت داره
من و فرزانه با هم راحتیم ولی قرار نیست همیشه کنار هم بشینیم
بین خودمان اگر همدیگر را عزیزم,عمرم ,عشقم صدا می کردیم
ولی پیش بقیه به اسم صدا می کردیم
حمید به من می‌گفت خانوم من می‌گفتم حمید آقا
دوست نداشتیم و بقیه اینطوری فکر کنم که زندگی ما تافته جدا بافته از زندگی آنها است

 

گفت: از سوریه که زنگ میزنم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم. گفتم: پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو "یادت باشه" من منظورت رو میفهمم. از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله هارا که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و باهمان صدای دلنشین چندباری گفت:یادت باشه، یادت باشه. لبخند زدم و گفتم یادم هست، یادم هست… 


شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی 

کتاب یادت باشد صفحه 90

 

 

 

میدونی رفیق جملات عاشقانه ای که برای همسرت تو پست و داستان و استوری ها
می نویسی قبل از این که همسرت بخونه اون رو چندین نفر خوندنش
مثل این میمونه که بخوای از دستفروش یک وسیله که هزاران عابر پیاده بهش دست زدن و کلی گرد و غبار خیابون روش رو نشسته رو به عنوان هدیه براش بخرید همین‌قدر ناخوشایند

رفیق قرار شد عاشقانه با هم زندگی کنید می دانیم مذهبی ها عاشق ترند ولی برای هم برای خدا در زندگی خلوت و خصوصی خودشان نه اینکه تمام عاشقانه های شان را جار بزنند و دلها را ....

حال ببین چطور در دنیای مجازی و واقعی مقابل چشم امام زمان و حضرت زهرا و شهدا با همسرت چطور رفتار میکنی ؟!

عاشقانه و خدایی و با اخلاص 
یا ریاکارانه و برای دل مردم و  نارضایتی امام زمان  (عج) ...


 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد
در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت
اهل امر به معروف و نهی از منکر بود
روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند
دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن!
حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من دادگفت بابا این خمس من است. برایم رد کن
من دیگر فرصت نمی‌کنم
در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت
شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می‌کرد و تا صبح آنجا بود. این برنامه ثابت شبهای جمعه‌اش بود. صبح می‌آمد خانه، استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می‌رفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود. وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح می‌گفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقوایش را محکم کند

شهید مدافع حرم رسول خلیلی 

 

 

خیلی زود فهمیدم  مرگ من و انتقال به آن جهان است 
جوان پشت میز، به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجعب مرا دید، گفت: کتاب خودت هست، بخوان.امروز برای حسابرسی، همین که خودت را آن را ببینی کافی است.
چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قران، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود:« اقراء کتابک ،کفی بالنفسک الیوم علیک حسیبا.» این جوان درست ترجمه ی همین آیه را به من گفت

غیر از کارها ، حتی نیت های ما ثبت شده بود . آن ها همه چیز را دقیق نوشته بودند . جای هیچ گونه اعتراضی نبود .تمام اعمال ثبت شده بود . هیچ حرفی را نمی شد بزنیم اما خوشحال بودم از کودکی ، همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم . از این بابت به خودم افتخار می کردم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم . همین طور که به صفحه اول نگاه می کردم ، یکدفعه دیدم ، یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است ! صفحه اعمال از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود ! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم : چرا این ها محو شد . مگه من این کارهای خوب را نکردم؟
گفت : بله درست ، اما همان روز غیبت یکی از دوستانت را کردی . اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد .
با عصبانیت گفتم : چرا؟ چرا همه اعمال من ؟
او هم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر (صَـلَّی الـلّـهُ عَـلیهِ واله ) که می فرمایند :سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمی رسد . رفتم صفحه بعد . آن روز هم پر از اعمال خوب بود . نمازاول وقت ، مسجد ، بسیج ، هیئت و رضایت پدر و مادر و …
فیلم تمام اعمال موجود بود ، اما لازم به مشاهده نبود ، تمام اعمال خوب ، مورد تایید من بود ، آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند . خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماماً برای من یادآوری می شد . اما با تعجب دوباره کردم که تمام اعمال من در حال محو شدن است ! گفتم : این دفعه چرا ؟ من که در این روز غیبت نکردم ؟! جوان گفت : یکی از رفقای مذهبی را مسخره کردی . این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد .
بعد بدون این که حرفی بزند ، آیه سی ام سوره یس برایم یاد آوری شده : روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است . «یا حَسرَهً علی العباد ما یإتیهم من رسولٍ الاّ کانوا به یَستهزؤن» خوب به یاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد . من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم . با خودم گفتم : اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من خرابه .
رفتم صفحه بعد ، روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم . اما کارهای خوب من پاک نشد .با این که آن روز هم شوخی کرده بودم ،اما در این شوخی ها ، با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم . غیبت نکرده بودم . هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود . برای همین شوخی ها و خنده های من ،به عنوان کار خوب ثبت شده بود . با خودم گفتم : خدا را شکر . یاد حدثی افتادم که امام حسین (علیه السلام )می فرماید:برترین اعمال بعد از اقامۀ نماز ،شاد کردن دل مومن است ؛ البته از طریقی که گناه درآن نباشد 

 

سه دقیقه در قیامت عنوان کتابی از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی است که توسط نشر ابراهیم هادی در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است. داستان این کتاب درباره‌ خاطرات یکی از مدافعان حرم است که در طول عمل جراحی برای چند لحظه‌ای از دنیا رفته و سپس با شوک قلبی احیا می‌گردد
 

  • سیــــده گمنــــام

 هو الرحمن الرحیم

 

بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد
برای رهایی از این زجر،
به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن

 

شهید امیر حاج امینی
 

                 

 

روز ازل...
آن‌جا که اراده کردی و روح را دمیدی...
منجان گرفتم؛
وقتیقالوُا بَلی گفتم!
از آن روز تابحال
عشق در من جریان دارد و دارم با خودم فکر می‌کنم...
شاید تو از من پرسیده‌ای:
الَستُمْ تَعشقونَ الحُسَین


 

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ

چشمها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشمها را می‌بیند . . .انعام ۱۰۳
 

وقتی نگاهت به نامحرم افتاد
و آن وقـت هایی که درخلوت و تنهاییچشمت به صفحه گوشی افتاد 
و فکرِ گناه و وسوسه هایِ شـیطان  به جــان و دلت افتاد،

یادِ این آیه باش که تو نمیبینی اما همان لحظه ای که گــــــرمِ گناهی 
چشم های امام زمان (عج) خیره میشود به چشم های تو !

 

 

+رفیق دلت مــــیاد چشم تو چــــشمِ امام زمان باشی و گناه کنی ؟

 

چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند ،در تمام مدت سرش بالا نیامد...
نگاهش هم به زمین دوخته بود..
خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمی ندازی

به طرف که داره حرف میزنه باهات، اینا فکر نکنن تو خشک ومتعصبی و اثر حرفات کم شه..
گفت: من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه کند!

شهید عبدالحمید دیالمه

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

شما چهل روز دایم الوضو باشید خواهید دید
که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد
نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید
خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد
سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید
خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند
انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد
برادران و خواهران من،
اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است هلاک شویم
و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم
بهتر است آرزوی شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است
برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است
نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند
و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم
از شما بزرگواران خواهشی دارم
بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود
و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است
هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)

سه چیز را هر روز تلاوت کنید
1- زیارت عاشورا
2- نافله
3- زیارت جامعه کبیره

اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید
بیایید سر مزارم
به لطف خداوند حاضر هستم
من منتظر همه شما هستم
دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود
خداوند سریع الاجابه است
پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم
یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم
و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید

شهید سجاد زبرجدی



امام خمینی (ره) :
این وصیت نامه هایی که این عزیزان (شهدا) می نویسند مطالعه کنید
پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند
یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

در پایگاه امیدیه بودیم، چند دقیقه ای به اذان صبح مانده بود
علی اکبر را دیدم که بعد از چهار شبانه روز، از منطقه عملیاتی برگشته بود
خستگی شدید در چهره اش آشکار بود
فکر کردم می خواهد استراحت کند و بعد نماز صبح بخواند؛
چون خواب از چشمانش می بارید، ولی برعکس، تا اذان گفتند
جانمازش را پهن کرد و آماده نماز شد
به او گفتم: خسته هستی؛ کمی دراز بکش، بعد نماز بخوان
لبخندی زد و گفت: ما الآن برای همین نماز داریم می جنگیم
وقتی به نماز ایستاد، دیگر آثار خستگی در او نمی دیدم

سردارِ شهید حاج علی اکبر رحمانیان 






از آیت الله بهاءالدینی ،پرسیده بودند در طول روز 
چه موقعی بدترین حالتان می باشد ؟
فرموده بودند :
زمانی که السلام علیکم،نماز را می گویم ؛ زمانی که از نزد خالق به سمت مخلوقین می آیم


یکم پای منبر حاج آقای عالی بشینیم ؟!




  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
 

به این فکر می کردم که
در هواپیمایی نشسته ام و در اوج پرواز
ناگاه خلبان بگوید که ما در حال سقوط هستیم !
به گیج شدن و ندانم کاری هایم ، به توسلم به هرکس که در ذهنم آید
به ذکرهای آن لحظاتم ، به توبه هایی(غلط کردم) که
با پشیمانی کامل گفته می شوند ، به یا حسین گفتن ها !

و ... و ... و ... فکر می کنم !

به اینکه آرام و بیخیال سوار بر هواپیمایی شده ام که قرار است مرا سالم
به مقصد برساند اما ناگهان دراوج آسمان ، سقوط را ترجیح می دهد !
فکر می کنم !به عجز و ناتوانی ام !
به نداشتن توانی برای بازگشت !
به کوله باری که قرار است مرا به زودی  شفیع باشد!
فکر می کنم !

و دنیای ما چقدر شبیه به همان هواپیماس !

به خیالم آسوده در حالِ سِیر هستم و اما  مرگ ناگهان مرا در آغوش می کشد!

 

اِسمع 

اِفهم
یا فلان ابن فلان ..
 

بهتر نیست تا دیر نشده ، برای خوب تر شدن ، اقدام کنیم؟!
 


از فردا تا روز عرفه چله کلیمیه هستش !
بیا با خدا آشتی کنیم تو این روزمرگی های پرگناه 
خسته نشدی ؟!

1 غسل و نماز توبه یکشنبه ماه ذی قعده در ابتدای چله 
2 مراقب به نماز شب ولو به اندازه دو رکعت شده 
زیارت آل یاسین 
3 گناه نکنیم (غیبت , تهمت , دروغ , ماه حرام , بی احترامی به پدر و مادر )
4 زیارت عاشورا 
5 نماز دهه اول ذی الحجه در ده روز آخر چله 
6 هرکار دیگه ای  هر دعایی که حالت رو خوب میکنه انجام بده 

.

 

.

 

شهادت یعنی ، زندگی کن اما فقط برای خدا !

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

حال این شب ها ...
چه بگویم 
خود را آماده میکنم
جدی جدی کاملا حق به طلبانه
 که لا به لای دعاها الغوث ها تمام حاجت ها و گلگی هارا بیان کنم 

دعای جوشن کبیر که شروع می شود 
هر بند که خوانده می شود حال روزم بارانیست 
کاش زمین دهن باز کند از شرم آب شوم

خدایا امشب آمده بودم بگویم چرا تنهایم گذاشتی ؟!
+خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ (اى بهترین دوست و محبوب )
خدایا اومدم بگم چرا دستم تنگه چرا ولم کردی ؟!روزیم پس کجاست 
+
یَا مَنْ خَلَقَنِی وَ سَوَّانِی یَا مَنْ رَزَقَنِی وَ رَبَّانِی یَا مَنْ أَطْعَمَنِی وَ سَقَانِی
(
 اى که مرا آفریدى و آراستى اى که روزیم دادى و پروریدى اى که مرا خوراندى و نوشاندى اى)
..
...
هرچه بندها جلوتر میروند میفهمم من در طول سال چیکار کردم با خودم و این نفسم ؟!
 دعا که تمام میوشد 
مداح مجلس میگوید دعای سلامتی آقا بخوانیم 
تازه یادم می آید اصلا اول و آخر دعایم آقا نبود 
سرم را پایین تر می اندازم 
.
.
مراسم می رسد به قرآن سر گرفتن 
قرآن را بر میدارم 
قبل اینکه به سر بگذارم از قرآن حلالیت میطلبم 
همیشه سال تو کمد 
نه میخوانم نه معنی هارو نگاه میکنم 
نه عمل میکنم
ولی این موقع سال شب قدر به او پناه میبرم 
قرآن حلالم کن 

دیدی رفیق اوضاع چقدر خراب است !
چقدر از قافله عقب هستم 
آنوقت است که میفهمم چقدر بدبختم 
آنوقت است که با هق هق با دلی پر و حق طلبانه ای
که اول مجلس آمده بودم حالا به زیر قرآن پناه 
برده ام با التماس بک یا الله بک یا علی 
دست خالی ام را دراز میکنم که خدایا من اشتباه کردم 
ببین هیچم ببین دست خالی ام 



الهی أنت کما أُحبُّ فاجعلنی کما تحبُّ ...
خدایا تو همانی که من دلم می خواهد
مرا همان کن که تو ، دلت می خواهد ...

مناجات منظوم/ امام علی علیه السلام



  • سیــــده گمنــــام