رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۳۸ مطلب با موضوع «مدافین حرم» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

خواهر گلم دلت جهاد میخواهد!؟
که مثلا چادرچاقچور کنی ,سربند یا زهرایی ببندی , و راه بیافتی
تفنگ به دست از این کالیبر بالاها و بروی سوریه...!؟
وقتی رسیدی اولین داعشی را بکشی حس غروری کنی و صدا به غبغه بندازی
و بگویی : بعدی...نبوووود!؟
نه!خواهر گلم نه!
جهاد تو اینجاست که همانند حضرت زهرا(س) دفاع کنی از امامت و ولایت
راه علم و فرزانگی در پیش بگیری در پیشرفت کشورت قدم برداری
خودسازی معنوی و اخلاقی کنی عفت و حیا پیشه کنی
به تجملات دنیا بی اعتنا باشی , خوب همسرداری کنی
در دامن پر مهرت فرزندانی,شجاع و با تقوا تربیت کنی,انسانی والا و سربازی برای امام زمان (عج)بسازی
مایه ی آرامش خانواده باشی وبشوی الگوی به تمام معنای یک خانوم ولایتمدار
نکند بشود چیزی شبیه به ” یؤمن ببعض و یکفر ببعض ”
بدان همان خدایی که میگوید جهاد مرد در میدان مبارزه است جهاد تو را در خانه و‌ همین جامعه می داند
پس به کوری چشم دشمنی که تمام تلاشش از بین بردن خوبی های توست و از هم پاشیدن خانوده ات
بایست و مردانه در این میدان بجنگ!
مواظب خوبی هایت باش خواهر گلم 
 


معصومه(س) ترجمان بلند عاشوراست و قصه با زینب هم سفرشدن
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد


اهالی قم التماس دعا ...


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

همسرم همیشه نماز اول وقت و نماز شب می‌خواند، از غیبت بیزار بود،
اینکه می‌گویند، کسی پای خود را مقابل پدر و مادرش دراز نمی‌کند،
در مورد همسرم صدق می‌کرد، دانشجوی نمره الف دانشگاه بود،
شکم، چشم و زبان را همیشه و به‌ویژه در میهمانی‌ها حفظ می‌کرد و
به من بسیار احترام می کرد و محبت داشت.
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود،
هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت می‌کرد و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار،
در محل کارش می‌ماند تا تمام حقوقی که دریافت می‌کند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض می‌خواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت،
از شخص دیگری قرض می‌گرفت و به او می‌داد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد.
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک می‌کرد،
به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد،
وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و
برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است.
در لحظات آخر چند ثانیه دستش را بر پیشانی قرار می‌دهد و نام
امام زمان(عج) و سیدالشهدا(ع) را می‌برد تا به شهادت می‌رسد

شهید حمید سیاهکالی مرادی مدافع ۲۶ ساله حرم بانو زینب(س)

+ خوب خواندی ؟ سن زیادی ندارد
از بچه های سال جنگ نیست بگوییم بابا اون ها فرق داشتند اصلا زمان اون ها با ما فرق داشت
نحوه تربیت و زمانه ....
فرزند همین زمان است نسل سوم انقلاب
چقدر شبیه هستیم ؟!
همه ی عمر را هدر دادیم
اسیر معضل غفلت شدیم روز به روز, به نفس خویش چه اندازه بال و پر دادیم


ادامه مطلب رو از دست ندید

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

شهید حسین خرازی نقل می کرد:
ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ
ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ.

ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...


+ با یه قوطی خالی ....داشت به رزمنده ها کمک میکرد
من چی ؟
تو دعاها به یاد مدافعین و سربازان اسلام هستم !
برای سلامتی و پیروزی سربازان اسلام دعا میکنم!
بیایید
عهد کنیم
روزی دو رکعت نماز به نیت پیروزی و سلامتی سپاهیان اسلام بخوانیم ...
شاید در کارنامه عملمان نوشتند:

"روزی 2 دقیقه یاری رزمندگان اسلام"


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

زن که باشی می دانی میان میدان چگونه بازی کنی
هر نقش را؛
دختر ... همسر ... مادر ... و یا... رزمنده
بانو ؛
اینبار پشت جبهه را , تو کارگردانی کن!


 

 

 

+ ما اسیر زندگی روزمره
و ....
و عده ای
رو به آسمان
روبه معشوق
رو به جنات تجری من تحتها الانهار
رو به ملکوت
رو به سیر الی الله
از همه چیز و همه کس دل بریده با تمسک به آقا اباعبذالله الحسین (ع) ، لقاء یار را آرزو میکنند
خوشا به سعادت این سبک باران که به همین راحتی از دنیا و مافیها دل بریدند

+کلیپ بالا سخنرانی زینب گونه همسر شهید مصطفی صدرزاده، شهید مدافع حرم در روز تشییع پیکر پاک این شهید
ایشون در این سخنرانی پرصلابت داعش، اسرائیل و آمریکا را شمر و یزید زمان،
و حضرت امام خامنه ای را امام حسین (ع) زمان نامید
و تصریح کردند که پس از مصطفی (همسرش)،
فرزندانش و خودش نیز جان برکفانه مطیع امر رهبری بوده و در اطاعت از ایشان از جان و مال خویش دریغ نخواهند کرد.
 
آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند

 

  • سیــــده گمنــــام
ایامی بود که خشک سالی شده بود و باران نمی‌بارید. همه‌ی مردم برای نماز باران جمع شدند،تا شاید بارانی بیاید، اما نیامد. پس از نماز، دیدم که غلامی آمد و در گوشه ای از صحرا  به سجده افتاد و گفت: «خدایا، بحق مولایم علی بن الحسین بارانت را بر ما نازل بفرما , خدیا تا باران نفرستی، سر خود را از سجده بلند نمی‌کنم». بعد از لحظاتی ابری آمد، رعد و برقی شد و باران شدیدی گرفت و آن غلام همان طور در سجده بود. وقتی بلند شد و به سمت شهر حرکت کرد، او را تعقیب کردم. دیدم به کوچه بنی هاشم رفت و وارد منزل امام سجاد (علیه السّلام) شد.

زُهری می‌گوید: متوجه شدم که این فرد غلام امام سجاد (علیه السّلام) است. فردای آن روز به منزل امام سجاد (علیه السّلام) رفتم و گفتم که آمده ام غلامی از غلامان شما را بخرم. حضرت فرمود: همه‌ی غلامان را بیاورید. وقتی همه آمدند، هر چه نگاه کردم، آن غلام را نیافتم. گفتم: آیا غلام دیگری در منزل دارید؟ گفتند: فرد دیگری در اسطبل است که زیر دست و پای چهار پایان را تمیز می‌کند. درخواست کردم او را نیز ببینم. وقتی او را آوردند، دانستم همانی است که می‌خواهم. قیمتش را پرسیدم، حضرت فرمود: پول نیاز نیست، آن را به تو بخشیدم. وقتی غلام متوجه شد،گفت: فلانی، چرا می‌خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: غرض بدی ندارم.

آن غلام گفت: چرا می‌خواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: من می‌خواهم با شما باشم. گفت: برای چه؟ گفتم: برای قصه‌ی دیروز. زُهری گفت: همین که آن غلام متوجه شد ماجرا لو رفته است، گفت: خدایا، حال که چنین شد، دیگر از تو عمری نمی‌خواهم. عمر مرا بگیر.

بلافاصله که این جمله را گفت، دیدم آن غلام از دنیا رفت


منتهی الامال، باب ششم، زندگانی امام سجاد (ع)، فصل یازدهم


الهی!

با بارانی ترین نگاه هایمان به درگاه ملکوتی تو پناه می جوییم و نامهای مقدس تو را با ذره ذره وجودمان تکرار می کنیم.
 یا نور، یا نور النور، یا منور النور، یا نور کل نور ...وعاشقانه تو را می خوانیم و امید داریم که ما را بی اجابت نخواهی
 گذاشت .

+خشکسالی و نباریدن و هوای بهاری نگرانم کرده
کارم شده هر شب استغفار که نکنه گناهان من باعث این نباریدن

  • سیــــده گمنــــام

یا أحْمَدُ! هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلى سائِرِ الاْنْبِیاءِ؟

قالَ: اَللّهُمَّ! لا.
قالَ: بِالْیَقْینِ وَحُسْنِ الْخُلْقِ وَسَخاوَةِ النَّفْسِ وَرَحْمَة بِالْخَلْقِ وَکَذلِکَ أوْتادُ الاْرْضِ لَمْ یَکُونُوا أوْتاداً إلاّ بِهـذا.

اى احمد! آیا مى دانى که چرا تو را بر سایر پیامبران برترى و فضیلت دادم؟

عرض کرد: خیر، نمى دانم اى خداى من.

فرمود: بواسطه یقین و خوش اخلاقى و سخاوت و مهربانى با مردم.

و اوتاد نیز جز به واسطه همین صفات در زمره اوتاد در نیامدند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امام حسن مجتبی :

کسى که در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند،

من ضامن اجابت دعاى او هستم.

کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 62 ، ح 11

رحلت پیامبر اکرم(ص)وشهادت امام حسن مجتبی(ع) به محضر مبارک امام زمان(ع) و
 رهبر معظم انقلاب و تمامی شیعیان جهان و رهروان حق تسلیت عرض می نماییم.





  • سیــــده گمنــــام

مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی:

در زمان کودکی من، مرحوم والد ما با یکی از اولیاء خاصّ خدا ارتباط داشت.

تشرّف آن ولیّ خدا به حضور امام زمان صلوات الله علیه، قابل انکار نبود.

ایشان یک مغازه پـینه‏ دوزی هم در بازار داشت. حتّی ایشان می‏‌گفت:

گاهی آقا شب‏های جمعه یک‏ دفعه می‏ آیند، می‏‌فرمایند: بیا برویم کربلا زیارتی کنیم و برگردیم.

با آقا می‏‌روم کربلا و بر می‏‌گردم. این‏ها خواب و قصّه و داستان نیست.

مرحوم والد ما می‏‌گفت: آقا تشریف می‏‌آورند پیش ایشان، نه این، خدمت آقا برود.

پدرم گفت از او پرسیدم: فلانی! گفت: بله!

گفتم: چه شده است که ایشان تشریف می‏‌آورند آنجا پیش تو؟!

گفت: اتّفاقاً خودم همین سؤال را از آقا پرسیدم که چطور شده که شما می‏‌آیید اینجا پیش من

احوالم را می‏‌گیرید؟

ایشان به من فرمودند: برای خاطر اینکه در تو هیچ هوای نفس نیست.

وقتی از حبّ به دنیا تخلیه شدی، ولی الله اعظم دستت را می‌گیرند..



دل نوشتــــ :

پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم

شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم



  • سیــــده گمنــــام

خـدایا...
گوش شیطان کر
دوستت دارم امشب را
در گوش خودت خواهم گفت..!!



پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
هنگامى که انسان از بستر لذتبخش خود برخیزد در حالى که چشمانش خواب آلوده است براى اینکه با نماز شبش پروردگار خود را خوشنود کند، خداوند در مقابل فرشتگانش به او مى نازد و مى فرماید: آیا بنده مرا نمى بینید که از رختخواب گوارایش برخاسته براى نمازى که من بر او واجب نکردم. گواه باشید که او را بخشودم
بحار الانوار،ج ۸۷، ص ۱۵۶

در عملیات کربلا سه، وقتی دچار مد و امواج متلاطم آب شده بودیم، نگران و متحیر، ستون در حال حرکت در آب را کنترل می‌کردم. وقتی دیدم که یکی از بچه‌ها سرش را بدون حرکت در آب قرار داده است، بیشتر نگران شدم. شانه‌ ایشان را گرفتم و تکان دادم، سرش را بلند کرد و با نگرانی و تعجب پرسیدم:‌ چی شده؟ چرا تکان نمی‌خوری؟
خیلی خونسرد و بدون نگرانی گفت:‌ مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقیه را همراهی می‌کردم. اطمینان و آرامش خاطر بسیجی «شهید غلامرضا(اکبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشکالی نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روی سکوی الامیه اولین شهیدی بود که به دیدار معشوق نایل آمد

شهید غلامرضا تنها

  • سیــــده گمنــــام