روزهای اول جنگ، شهر اشغال شده هویزه...
دختر جوانی را به همراه مادرش به مقر بعثی ها می آورند.
یکی از مسئولین بعثی (ستوان عطوان) دستور می دهد دختر را به داخل سنگرش بیاورند
مادر را بیرون سنگر نگه می دارند...
لحظه ای شیون مادر قطع نمی شود
دقایقی بعد
بانوی جوان با حالتی مضطرب، دستان خونی و چادر و لباس پاره شده
سراسیمه از داخل سنگر به بیرون فرار می کند
تعدادی از سربازان به داخل سنگر می روند و با جسد ستوان عطوان مواجه می شوند
دختر جوان هویزه ای حاضر نشده عفتش را به بهای آزادی بفروشد و با سرنیزه،
ستوان را به هلاکت رسانده و حتی اجازه نداده چادر از سرش برداشته شود...
خبر به گوش سرهنگ هاشم فرمانده مقر می رسد
با دستور سرهنگ یک گالن بنزین روی دختر جوان خالی می کنند...
در چشم بهم زدنی آتش تمام چادر بانو را فرا می گیرد و
همانند شعله ای به این سو و آن سو می دود
و لحظاتی بعد جز دودی که از خاکستر بلند می شود چیزی باقی نمی ماند
فریادهای دلخراش مادر برای بعثی ها قابل تحمل نیست
مادر را نیز به همان سبک به وصال جگرگوشه اش می رسانند
کتاب هویزه در هشت سال دفاع مقدس به نقل از یک اسیر عراقی
یکی از مداحان زاهد و عابد تبریز به نام ملاسلطان علی،
به زیارت حضرت
صاحب(عج) نائل آمد. از حضرتشان پرسید:
این قولی که از شما نقل میکنند مبنی
بر اینکه:
"اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم"، صحیح است؟ حضرت
فرمودند: بله، درست است.
- آیا برای مصیبت ارباً اربا شدن عمویتان حضرت علی اکبر(ع) است که شما خون گریه میکنید؟
- فرمودند: نه، اگر عمویم علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او
هم خون گریه می کرد
- آیا برای مصیبت علقمه و عمویتان حضرت ابالفضل العباس(ع) است؟
- فرمودند: نه، اگر عمویم عباس در حیات بود، او هم در
این مصیبت خون گریه می کرد
- آیا برای مصیبت جدتان حضرت سید الشهدا(ع) و گودی قتلگاه است؟
فرمودند: نه، اگر حضرت
سیدالشهداء علیه السلام هم در حیات بود، در این مصیبت خون گریه می کرد
- پس این کدام مصیبت است که شما برایش خون گریه میکنید؟
- اسارت عمه جانم زینب(سلام الله علیها) ...
عقیله تا دیروز برات کربلا می داد و این روزها برات شهادت...
+مدافعین حرم
هوا ابری ست...؛ نفس بالا نمی آید...!
بزن باران...؛
زمین این روز ها حال بدی دارد... !
آجرک الله یا صاحب الزمان
سلام بابای خوبم امام زمان ...
سلام آقای من...
اگراز حال ما بخواهی بد نیستیم فقط این بغض نیامدنت روی گلویمان می لغزد وجان به لبمان کرده
هر شب یتیم توست دل جمکرانیم
جانم به لب رسیده بیا یار جانیم
از بادها نشانی تان را گرفته ام
عمریست عاجزانه پی آن نشانیم
طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
آقا جان , مهربان مولایم پدر مهربانم روزتان مبارک
خوب نگاه میکنم , خوب می شنوم :
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ , أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ , فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ,
ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ , عَلَى سُرُرٍ مَوْضُونَةٍ , مُتَّکِئِینَ عَلَیْهَا مُتَقَابِلِینَ
+ اگر از امشب می روید اعتکاف دیگر برنگردید! یعنی بمانید برای همیشه با خدا...
همیشه حسرت میخورم که کاش بودیم و جنگ را درک می کردیم!
حالا هم که منطقه غرب آسیا را غبار جنگ فراگرفته همین حسرت را می خوریم!
خدایا روزی ما نشد در فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و یمن برای حفظ اسلام بجنگیم.
دل خوشیم به همین جهاد فرهنگی که مولایمان فرمود:
"زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا کمتر از شهادت نیست!"
دلخوشیم به این که وصایای شهدا را عمل میکنیم :حفظ حجاب و حیا "
دلخوشیم به این که در این مملکت با " یاد ائمه و شهدا " اسلام را حفظ میکنیم
ای خدای شهیدان؛
ما را در این جهادفرهنگی که هر روز در آن شهید می شویم یاری فرما و
سرنوشت ما را چیزی جز شهادت قرار مده
هواپیمای حامل تیم پزشکی ایران همراه با مقادیر قابل توجهی دارو و غذا به سمت یمن حرکت کرد
وبعد از طی کردن هزاران کیلومتر به اسمان یمن رسید.
همزمان با رسیدن این هواپیما به مرز عمان و یمن جنگنده های آل سعود شروع به تهدید کردند و خواستند هواپیما برگردد.
ولی خلبان شجاع و بسیجی ایرانی به تهدیدات آنها توجهی نکرد و هواپیما را تا نزدیکی صنعا رساند.
در این حین جنگنده سعودی به هواپیمای ایرانی نزدیک شد وسعی کرد هواپیما را به سمت خاک عربستان هدایت کند که با مقاومت خلبان شجاع ایرانی مواجه شد.
هواپیمای شکاری سعودی برای تهدید و ترساندن اقدام به شلیک هشدار کرد،
که باز با بی توجهی خلبان ایرانی مواجه شد .
خلبان ما ارتفاع هواپیما را کم کرد تا در فرودگاه صنعا بنشیند
جنگنده خبیث سعودی اقدام به بمباران بخشی از فرودگاه کرد. .
هواپیمای ما اجباراً برگشت و ولی پس از چند دور در نزدیکی صنعا مجدداً به سمت فرودگاه برگشت
تا بتواند در صورت امکان، اقدام به فرود کند ولی مجدد جنگنده بمب افکن سعودی رذالت به خرج داد و بخش دیگری از فرودگاه را هم بمب باران کرد تا هواپیمای ما نتواند بنشیند.
لذا متاسفانه به تهران بازگشت ولی شجاعت و دلیری ایرانیان را به آنها نشان داد.
وقتی این خبر رو از تلویزیون شنیدم تعجب نکردم بلکه با تمام وجود احساس غرور و افتخار کردم
همین خلبان ها همین سربازان ما همه یادگارهای شهید عباس بابایی و خرازی و همت و .... هستند
تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیر 73 انفال
من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 394
و بی شک این فتنه ها و فسادها عذاب دور شدن از حرفهای شماست یابن الرضا
سفارش آیت الله کشمیری رحمة الله :
در زمان هجوم گرفتاری ها و مشکلات ,
قرائت سوره یا ذکری به نیت هدیه به امام جواد عیه السلام موثر و مجرب است
ذکر های آسمانی , باب سفارش ها و دستورالعمل ها , ص80
ولادت امام جواد الائمه برشما مبارک باد
دهم رجب المرجب، ولادت باسعادت کوچک ترین یاور کربلایی و بزرگ ترین باب الحوائج الی الله،
شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)،
حضرت علی اصغر (ع) فرخنده باد
تیر سه شعبه به گلوی علی اصغر زدند.
تیر سه شعبه همین کارهایی است که ما در کوچه و خیابان انجام میدهیم.
همین بدحجابیها و رعایت نکردنها است.
سه شعبه دارد
یک شعبهاش این است که خودمان گناه کردیم
یک شعبه این است که دیگران را به گناه انداختیم
آن جوانی که به گناه میافتد، در این فضا به گناه میافتد
یک شعبه هم قلب امام زمان است که نشانه گرفتیم
حاج آقای قرائتی