هو الرحمن الرحیم
ماه رمضان سال 66 بود در منطقه عملیاتی غرب کشور بودیم
نیروهایی که
در پادگان نبی اکرم(ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند
هوا بارانی بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود بطوری که
راه رفتن بسیار مشکل بود
و با هر گامی گل های زیادتری به کفشها می چسبید و
ما هر روز صبح وقتی از خواب بیدار می شدیم
متوجه می شدیم کلیه ظروف غذای
سحر شسته شده
اطراف چادرها تمیز شده و حتی توالت صحرایی کاملا پاکیزه است
این
موضوع همه را به تعجب وا میداشت که چه کسی این کارها را انجام می دهد!
نهایتا یک شب نخوابیدم تا متوجه شوم چه کسی این خدمت را به رزمندگان انجام
می دهد !
بعد از صرف سحر و اقامه نماز صبح که همه بخواب رفتند دیدم که
روحانی گردان از خواب بیدار شد
و به انجام کارهای فوق پرداخت و اینگونه بود
که خادم بچه های گردان شناسایی شد
وقتی متوجه شد که موضوع لو رفته گفت:
من خاک پای رزمندگان اسلام هستم
راوی عبدالرضا همتی, حال و هوای جبهه در رمضان