رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۲۵ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

دلم از همه که میگیرد "مُجیر" را باز می کنم
"سُبحانَکَ یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"
کم کم، معصیت هایم از ذهنم عبور می کند
اشک،اشک...
دانه های مروارید اشک هایم را به نخ می کشم، وقتی به صد و یکی رسید نخ را گره میزنم،
شروع می کنم:
استغفرالله ربی و اتوب علیه...
اما مگر معصیت های من با یک دور تسبیح پاک می شود؟
تو نگاهم کردی،گناه کردم ,گفتی توبه کن، نکردم
گفته بودی "شما را نیافریدم مگر برای عبادت"،
 اما من........
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی
خندیدم و شکر نگفتم سالم بودم و سجده نکردم
اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم باز نگاهم کردی و خندیدی
ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟
 "سُبحانَکَ یا سَیِّدی، یا مَولی، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"
ای مولای من معصیت هایم بسیار است.
اما تو آن بخشنده ی مهربانی!
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ
 یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ
جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟
 من که جز تو کسی را ندارم!
اگر تو هم نبخشی به چه کسی پناه ببرم؟
همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟... حرف دلم را بزنم یا نزنم؟...
گفته بودم که به دریا نزنم دل ، اما
کــــو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟...




مفاتیح الجنان :
هر که دعای مجیر را در «ایام البیض» [روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم] ماه رمضان بخواند
گناهش آمرزیده مى ‏شود، هرچند به عدد دانه‏ هاى باران و برگ‌هاى درختان و ریگ‌هاى بیابان باشد!
و خواندن آن براى شفاى‏ بیمار و اداى دین و بى‏نیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
آرام چشمهایت را ببند
و به تصویر بکش عشق را ، در دو طرفت دو گنبد طلایی

می دانی یکی برای حسین «ع» است و دیگری برای جان حسین«ع»
وزش نسیم بوی سیب را به مشامت می رساند و چکه میکند چشم آسمان
اصلا گویی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که تشنه ات کنند
تشنه میشوی ، تشنه ی یک سلام

به خود بیا تو اینک در بین الحرمینی ، دست ادب روی سینه بگذار و سلام کن !
سلام آقای تشنه لبم ...

برگرد سلام کن
سلام سقای دشت کربلا...
دیگر پاهایت نای ایستادن ندارند نه ؟؟؟
سر به سجده بگذار به یاد سجاد «ع»
باران شدت میگیرد ، به چه فکر میکنی ؟؟ که اینگونه اشک میریزی
به چه فکر میکنی؟؟به لبهای خشکیده ؟؟ به گلوی پاره پاره ؟؟ به تن اربا اربا؟؟
به دست های بریده و چشمان تر از خون؟؟ به موهای سفید و روی کبود گل سه ساله؟؟
به سر بریده یا به ندای بنی بنی بنی؟؟؟
اما از من میشنوی به یک چیز دیگرهم فکر کن ، حدس زدی چه میخواهم بگویم؟؟
آری به دل زینب«س» فکر کن

بلند شو تل زینبیه انتظارتو را میکشد. طاقت دیدن داری؟؟ چه میبینی ؟!
زینب «س»آن روز چیزی جز زیبایی ندید

امروز مدافعانش را به خاطر دل عمه جان دعا کن برای عباسهایش +
دست حرامی ها به حرم نخواهد رسید
شاید ندانستی اما حال کبوتر دلت به سوریه و حرم بی بی پر کشید , به عمه جان سلام کردی؟؟
زیارتت قبول
التماس دعا

بانو
حاج عماد،سایه سر

دردانه ات،
جهاد

و حالا غم برادر...

غبطه میخورم به مقرب بودنتان ... +

راستی

چقدر مرا یاد روضه های یک زن می اندازید...یاد کربلا

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

دلم گرفته از جنس دل یک جامانده , جامانده ام از هر چه که خوبی است
شهدا ، حرف دل دارم با شما ,چه خوبست دوستی با شما
شهدا این ایام جوانی را میگذرانم , یا شاید میگذرد و من در سپری شدن فرصت ها بی تقصیرم .
خسران زدگی است جاماندن از قافله ای که سیر الی الله دارد
دور شدن از شما ضرر است
به عقیده ی من ور شکسته است کسی که شما را ندارد .
من دوستتان دارم و خود به این اگاهید ,نه که من از جنس شما باشم نه !!!
شما دوست داشتنی هستید
فقط یک کلام
دست دوستی که به سمت شما دراز شود را رد نمیکنید , نه ؟؟
در مرام مردانه ی شما در جمع خدایی شما , در میان دعاها و نجواهای شما ،
جایی برای این خواهرتان هست مگر نه ؟؟



چقدر بی خیال بودم...
آن هنگام که , از چشمانت افتادم !

وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ [عِنْدِکَ‏] فَمَا بَالَیْتُ...


+ راستی پست قبلی پاک شد چون متهم شدم
صرفا فقط جهت یاد آوری
مــراقب خـــــود باشید
در ایـن فضـــــای بـی دروپیکـــر مجـــــازی!
در جـبهـه اگـر روی میـن میـرفتی جـانباز می شدی و سـربلند!
امـــا
اگـر تـن به مین های این وادی دهی ,معلوم نیست به نا آکجا آبادها خواهی رسید
اینجا فقط باید دل به شهــــــــــدا داد
سربازان خمینی تخریبچی های قابلی
هستند


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

با عشق زنده ایم چرا که بدون آن چیزی که مفت هم نمی ارزد ،جوانی است...
عاشق که باشی تاب نمی آوری, بی تابی و بیقرار ...
خودت آرام و قرار دلی برای بعضی ها
اما انگار آرام نداری!
عاشق که باشی تحمل نمیکنی غربت را...!
آن هم غربت حریم اربابت را!
نمیتوانی تحمل کنی که به حرم ناموس اربابت، ناموس مولایت  ذره ای بر حرمتی شود...!
عاشق که باشی ،میشوی پاره ی تن !
پاره ی تن امام حسین!
وعزیز حضرت مادر!
عاشق که باشی میشوی مدافع حرم...!
مدافع حرمی که اربابت تا آخرین نفسهایش ، چشم از آن بر نداشت!
میشوی مدافع حریم ارباب
که مبادا حرمت حریم ارباب شکسته شود
عاشق که باشی ...عباس علمش را به تو میسپارد
چرا که تو ثابت کرده ای که پر از عشقی...پر از ادبی...
تو در خانه ات در امن و امن باشی و حرم دختر مولا در خطر...؟!
هرگز....!
خلاصه بگویم؛
نمیتوانی این ها را تاب بیاوری! 
عاشق که باشی....
وسرانجامت میشود آغوش امام زمانت...
عاشق که باشی میشوی سر به دامان مولایت
و سر هوایی ات را میگذاری روی پای صاحب الزمان و سودای سرت را نشانش میدهی...!
عاشق که باشی
بیقراری میکنی برای آنکه علی اکبر آغوش بگشاید برایت...که بیا!
عاشق که باشی جان که سهل است....از همه چیز می‌گذری

 جانباز مدافع حرم حبیب عبداللهی در دیدار با رهبر انقلاب باعکس رفیقش؛ شهید محمداینانلو
رفیقم کجایی +


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

خوب نگاه میکنم !
به شناسنامه ام 12/12 ... برایم از وقتی که خودم را میشناسم مثل سال خمسی می ماند
هرسال همین موقع همین شب ها حساب و کتابم شروع می شود حساب و کتاب های سالیانه
بماند که هر شب انقدر از خودم حساب و کتاب می کشم که خواب از سرم میپرد و
مامان برایم شربت بادرنجبویه درست میکند !
بنده خدا خبرندارد غیب هایم , تهمت ها , حضور قلب نداشتن در نماز
کاهلی در خوندن قرآن با معنی , تنبلی در نماز شب , و هزاران هزار اعمال نادرست ....
نمتواند با بادرنجبو درست شود ! عمرم و وقتم به هدر رفت و نشد بنده خوبی شوم
و حالا 12 اسفند حساب کتاب سالیانه شروع می شود !
بانوی گمنام چقدر عبد بودی و چقدر بنده ی شیطان ! چقدر منتظر خوبی برای امام زمان ؟!
چقدر غیبت نکردی و چقدر تهمت نزدی ! اصلا بالوالدین احسان بودی !
چقدر نیت ها درست بود ! اصلا همین امشب اگه آخرین شب عمر باشد و اولین شب ملاقات با خدا
چقدر کوله بارت پر از بندگی بوده
چقدر برای شهادت در راه نفس تلاش کردی ...



12/12 رو خیلی دوست دارم ! هربار که به این روز فکر میکنم ته دلم دعا میکنم به حرمت امام 12
شهادت در رکاب مولا قستم بشه

+ به حرمت این روزها که همه عزادار مادر هستیم تبریک نگویید امام زمان (عج) عزادار هستن  ,
عاجزانه آرزو دارم برایم دعای شهادت کنیدان شالله بتونم هم در جهاد اکبر هم به مقام شهادت برسم

همیشه دعاگوی همه اهالی رفاقت به سبک شهید هستم فراموشم نکنید


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

خواهر گلم دلت جهاد میخواهد!؟
که مثلا چادرچاقچور کنی ,سربند یا زهرایی ببندی , و راه بیافتی
تفنگ به دست از این کالیبر بالاها و بروی سوریه...!؟
وقتی رسیدی اولین داعشی را بکشی حس غروری کنی و صدا به غبغه بندازی
و بگویی : بعدی...نبوووود!؟
نه!خواهر گلم نه!
جهاد تو اینجاست که همانند حضرت زهرا(س) دفاع کنی از امامت و ولایت
راه علم و فرزانگی در پیش بگیری در پیشرفت کشورت قدم برداری
خودسازی معنوی و اخلاقی کنی عفت و حیا پیشه کنی
به تجملات دنیا بی اعتنا باشی , خوب همسرداری کنی
در دامن پر مهرت فرزندانی,شجاع و با تقوا تربیت کنی,انسانی والا و سربازی برای امام زمان (عج)بسازی
مایه ی آرامش خانواده باشی وبشوی الگوی به تمام معنای یک خانوم ولایتمدار
نکند بشود چیزی شبیه به ” یؤمن ببعض و یکفر ببعض ”
بدان همان خدایی که میگوید جهاد مرد در میدان مبارزه است جهاد تو را در خانه و‌ همین جامعه می داند
پس به کوری چشم دشمنی که تمام تلاشش از بین بردن خوبی های توست و از هم پاشیدن خانوده ات
بایست و مردانه در این میدان بجنگ!
مواظب خوبی هایت باش خواهر گلم 
 


معصومه(س) ترجمان بلند عاشوراست و قصه با زینب هم سفرشدن
وفات فاطمه معصومه (س) تسلیت باد


اهالی قم التماس دعا ...


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

شب جمعه ....
شب کربلا ... شب زیارت ارباب
شب قدر
امشب بِالْحُسَیْنِ‏ گفتن ها فرق می کند ....

دلم التماس دعا می خواهد.....
از همان التماس دعاهایی که آدمیزاد یک وقت هایی دلش را به"دریا" می زند
وبه خلق الله رو می اندازد که برایش دعا کنند..... امشب از همه التماس دعا دارم
از آنهایی که از ته جانت لا به لای بعضی ها با چه""زوری"" بالا می آید....
آنوقت با همه ی وجود دلت را به "زمزمه ی خدایا" گفتن خلق الله خوش میکنی
که اگر صدای تو به عرش نرسید
لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر رسا است که عرشیان وفرشیان از "خدایا گفتنش" خدایا بگویند
.....التماس دعایت......
وقتی می گویم برایم دعا کن یعنی کم آورده ام
یعنی دیگر...... کاری از دست خودم برای خودم  بر نمی آید...

التماس دعا 

التماس دعا دارم از شما برای اینکه دعا کنید برای مولایم برای آقای غریب جمعه ها
برای کربلا
برای شهادت


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

سر بر شانه مقتدا…
و سیلی از آرامش که نازل می‌شود بر دلت
خوشا به سعادتت



هر که دلارام دید از دلش آرام رفت


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

مهمون ها که رفتنــد،
افتـاد به جـونِ ظــرف ها. گفت:من می شـورم تو آب بـکش
گفتـم: بیـا بـرو بیــرون خـودم می شورم
ولی گوشش بدهکـار نبــود.
دستشو کشیـدم و از آشپزخانه بیرونش کــردم ,و لی باز راضـی نشـد.
یه پارچـه بست به کمـرش و شـروع کـرد به شستــنِ ظــرف ها.
تموم که شـد رفت سراغِ اتاق ها و شروع کــرد به جــارو کــردن و گردگیــری کردن.
می گفـت :
من میــرم جبــهه تو دست تنـها هستـی شرمنــده تو هستــم که بار زنــدگی روی دوشـت سنگینــی می کنـه، حلالم کـن !

• شهید علـی بینــا • 



  • سیــــده گمنــــام


هو الرحمن ارحیم
سر لج بازی گفتم نمیام , اصلا اینجا مطلب نمینویسم !
نشستم یه دل سیر گریه کردم به خاطر مشکلی که وجود داشت .... داشت !
سپردم به خدا ...سپردم به شهدا ....
وقتی خدارو دارم دیگه بهانه ام چیه ؟
حالم خیلی بهتره  ...
دیشب همش میگفتم عیدی , عیدی , عیدی !
از خود آقا , از خود مهدی زهرا میخواستم
یادمه خیلی وقت پیش داشتم وسایل بابا , کاغذ ها و پرونده هارو مرتب میکردم تا اینکه بین وسایل این رو پیدا کردم
گذاشتم کنار گفتم هر وقت موقعیت و  زمان مناسب بود میشینم میخونم !
وقتی یه دل سیر گریه کردم و خالی شدم ! رفتم نشستم یه گوشه ...
یاد همین دفترچه افتادم ...
سریع پاشدم رفتم زیر زمین آوردمش , شروع کردم صفحه اول رو باز کردن ....
صفحه اول مناجات شهدا رو نوشته بود ...
تا رسیدم به این مناجات شهید

  " خدایا, بارالها, معبودا, معشوقا , مولایم
منِ ضعیف و ناتوان، دوست دارم چشم هایم را , دشمن در اوج دردش از حلقه در بستان در آورد،
و دست هایم را در تنگه چزابه قطع کند، و پاهایم را در خونین شهر از بدن جدا سازد،
و قلبم را در سوسنگرد آماج رگبار کند، و سر مرا در شلمچه از بدن جدا سازد،
تا در کمال فشار و عذاب، دشمنان مکتبم ببینند که اگرچه چشم ها، دست ها و پاها و قلبم و سینه و سرم را از من گرفته اند اما یک چیز را نتوانسته اند که بگیرند و آن ایمان و هدفم است که عشق به الله و معشوقم و به مطلق جهان هستی و عشق به شهادت و عشق به امام و اسلام است "

وقتی که رسیدم به اینجای این مناجات , انگار که جریان برق وصل کرده باشند , تازه فهمیدم چقدر بی عرضه هستم تاه فهمیدم خواست خدا و امام زمان بود تا الان به یاد این دفترچه باشم ! واقعا چرا الان ؟
فهمیدم اگه تحملم کمه از بی ایمانی ! اگر ایمان داشتم میفهمیدم خدایی بزرگتر از مشکلاتم هست
فهمیدم خیلی کار هست باید انجام بدم ...
من از قافله عقبم ... خیلی عقب
مناجات های شهدارو خوندم , چقدر عاشقانه و چقدر نجواشون شیرینه ! از خودم خجالت کشیدم هدف شهدا کجا و هدف من کجا !
صفحات بقیه خالی بود . یادم اومد بابا موقع جنگ خاطرات رو اینجا ننوشته ... بابا یه دفترچه خاطرات برای خودش داره که من یواشکی گذشته ها خوندمش ! و یه روزم به طور خیلی بد لو رفتم ! خاطرات قشنگی که یکی از دوستان بابا اگه اشتباه نکنم 13 سالشه گروه تخریب منطقه حاج عمران ...
از دیشب حالم خیلی بهتره ...
دفترچه عیدی من بود , چیزی که خیلی وقت بود فراموش کرده بودم
ب طور یقین میتوانم بگم رفاقت به سبک شهید یعنی همین

خدایا!
شرمنده که گنده تر از دهانم حرف می زنم
... تو بزرگی ... ایمان دارم ...
... اما ... من ... دلم شهادت می خواهد ... مُردن را که همه بلدند
من ایمان قوی و زندگی خدا پسندانه میخواهم  ... از همین ها که بوی عشق می دهد ...
دلم میخواهد آنقدر به تو نزدیک باشم که هم در جهاد اکبر و هم در جهاد اصغر پیروز باشم
من دلم گنده تر از اعمالم از تو می خواهد ...
خدایا کج میروم , ولی تو تنهایم مگذار , حتی آنی و لحظه ای مرا به خودم وا مگذار
کاش طوری زندگی کنم که لایق باشم...
اما با این اعمال... بعید میدانم



  • سیــــده گمنــــام