رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۵۱ مطلب با موضوع «همین نزدیکی ها» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم 


بعد ازعمل جراحی در آبادان حاج رضا را به تهران اعزام کردند

مدتی در بیمارستان نیروی دریایی بستری بود که دوستان و همرزمان

او اظهار محبت و لطف فراوان کرده و دسته به دسته به عیادتش می آمدند.
وقتی که یکی از دوستانش به او می گوید وضع جسمی ات خوب است یا نه

 اظهار می دارد این دکترها ما را مرخص نمی کنند

 ما باعث مزاحمت جمهوری اسلامی هستیم

چون برای ما پول خرج می کنند و ما باید برای انجام وظیفه به جبهه برویم

درهمین زمان نیز برادران سپاه و دوستان و همرزمانش به عیادت وی می آمدند

 و او سفارشات لازم را به آنها می نمود

 خصوصا به نیروهای گردان سفارش می کرد که مبادا قصور و کوتاهی در مورد

جنگ روا بدارند و در ایام فراغت با مادرش صحبت می کرد

 و او را به صبر وشکیبایی دعوت می کرد و وقتی از او سوال می شد که 

جراحتت درد دارد جواب می داد اینها درد نیست وهیچ وقت اظهار ناراحتی 

نمی کرد و اضافه می کرد که خواست خداوند بود که گناهان من پاک شود

شهید حاج رضا شکری پور 



*یک وقت هایی؛ بعد از دو شب نماز شب!

بعد از چند روز روزه مستحبی! بعد از چند روز تسبیح چرخاندن!

بعد از یک کار فرهنگی در فضای مجازی و حقیقی!

و ...

کلی سر و صدا راه می اندازیم که آقا چرا ما امام زمان رو نمی بینیم!؟

کلی هم خودمون رو تحویل میگیریم!

شاید جلو آیینه هم بریم و ببینیم که به به چقدر نورانی شدیم!!

اونی که دونه درشت بشه!

مخلص بشه، خالص بشه برای امام زمان عج سر و صدا راه نمیندازه...

به قول حاج حسین یکتا؛

اون پولخوردِ که سر و صدا داره!

اسکناس صدایی ازش در نمیاد...

دونه درشت بشیم ، خالص بشیم!

امام زمان ماموریت هاشو به ما بسپاره!

تمام امید امام زمان(عج) ما هستیم...

که شهید نیکو کلام در حاج عمران بهش میگفتن!

چرا یک روز تیربار!

یک روز آرپی جی!

یک روز ...

یک روز ...

گفت: به من میگن کجا برو!!

به ما هم میگن!؟

جانمونیم

فقط یه یه لحظه تصور کن‌ ،فکر کن امام زمان بهمون برگه ی ماموریت بده!



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم
از این که مرگ را فراموش کردم
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم،
غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم
نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم
از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم
از ......
و.....

فرازهایی از توبه نامه شهید 13 ساله کرجی - شهید محمودی



فکر می کنم بارها عکس بالا رو دیده باشین. این عکس نوجوان 13 ساله ی کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه. وقتی تو زندگی این نوجوان سیر می کنیم می بینیم که چطور جبهه به فرموده حضرت روح الله(ره) دانشگاه بوده و چطور مس وجودها رو طلا می کرده. عشق واقعی به شهادت رو میشه تو گوشه گوشه ی زندگی به ظاهر کوتاه علیرضا و دست نوشته ها و آثار بجا مونده ازش لمس کرد، چیزی که شاید برای خیلی از مسن های این زمان گفتنش هم سخت باشه، ملکه ی ذهن و رفتاری شهید علیرضا محمودیه....


باید خوب فکر کنیم برای زندگیمون برای فعالیت های مجازی نه !
ما کی قراره توبه واقعی بکنیم
13 سالش بود ما چند سالمونه !


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
 

پیر مرد 70 ساله بود , پشت خط، مسئول ایستگاه صلواتی بود
محاسنی سفید و چهره ای نورانی داشت . بسیجیان به او «بابا صلواتی » می گفتند
و گاهی به شوخی می گفتند: «بابا امروز نور بالا می زنی!»
واقعا چهره ای دوست داشتنی و شخصیتی مجذوب کننده داشت
از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت می بارید . چهارماه بود به مرخصی نرفته بود
هر وقت علتش را می پرسیدیم
می گفت: «چرا به مرخصی بروم؟ من آمده ام در خدمت رزمندگان باشم . عمرم را کرده ام
این آخر عمری از خدا خواسته ام شهادت را نصیبم نماید
آرزو دارم شهید شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد .»
از نظر ما، محال بود این آرزوی باباصلواتی برآورده شود
تا این که یک روز هواپیماهای دشمن منطقه را بمباران کردند
یک راکت به ایستگاه صلواتی اصابت کرد . پیرمرد به شهادت رسید
وقتی به کنار جنازه سوخته اش رسیدیم; سر در بدن نداشت
دو روز بعد بچه ها سر باباصلواتی را در نیزارهای اطراف رودخانه پیدا کردند
او به آرزویش رسیده بود!

مشق های آسمانی، مجموعه خاطرات فرهنگیان ایثارگر، ص 48

 

 

نوحه خوانی کویتی پور در جمع گردان های لشکر ده سیدالشهدا، قبل از عملیات کربلای چهار
 

+این مدت نبودم نه اینکه کار داشته باشم یا پرستاری پدر باشه و یا خیلی چیزهای دیگه ... نه !
اخه همش این مدت به خودم میگفتم باشه شب قدر میاد فرصت هست
فاطمیه میاد
عاشورا میاد
خوب جبران میکنیم دیگه ...
یادم رفت !! یه چیز مهم یادم رفت اینکه همیشه انبیا و خدا و ائمه ناظر هستند
به یه شخصی میگن چرا فلانی اینقدر پیر شده ؟! تو جواب بهش میگن یه بچه ناخلفی داره
که آی داره اذیت میکنه دارن دقش میدن بچه هاش , اینقدر ادا درمیارن این بچه ها
تا پدرشون رو سکته ندن ول نمیکنن که
پدر خیلی بچه هاش رو دوست داره , 
نگاه کنم ببینم من برای امام زمان اینطور نیستم که ....
ببینم این شب ها که میرم مجلس با دل و قلب میرم یا فقط از روی عادت !
همش مرور کردم ببینم چیکار کردم اخه ...
همش میگفتم بعد از این دهه بازم تو این قافله هستم یا نه ! یا منم دست این دل رو گرفتم
شبانه از این خیمه زدم بیرون ؟!
اخه خیلی ها از خیمه زدن بیرون
مگه نه اینکه کل ارض کربلا کل یوم عاشورا
منم نکنه رفتم بیرون توهم برم داشته که هنوز تو قافله هستم ؟

 

 حجت‌الاسلام پناهیان

حسین(ع) هر محرم به دل‌های ما می‌آید و می‌فرماید:
«می‌خواهم با یزید دلت مبارزه کنم؛ تو فقط مانعم نشو، بگذار کارم را انجام دهم»
اما کوفیان دل ما نمی‌گذارند حسین کارش را تمام کند.
یعنی ما معمولاً در مقابل حسین(ع) مقاومت می‌کنیم.

فدایش بشوم که دوباره سال بعد می‌آید: من حسینم! آمده‌ام دلت را آباد کنم...


اگه کسی از دوستان و بزرگواران آذری زبان هستند گوش کنند
پای درس استاد سلامتی دریافت

بازم اگه کسی دوست داشت گوش کرد متوجه نشد بگید براتون ترجمه کنم

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

بچه های محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد
بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد
یکی از بچه ها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛
اما بجای اینکه به تور دروازه بخورد، ممحکم به صورت ابراهیم خورد
بچه ها بی معطلی پا به فرار گذاشتند
با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت ، باید هم فرار می کردند
صورت ابراهیم سرخ سرخ شده بود
لحظه ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد
همینطور که نشسته بود پلاستیک گردو را از ساک دستی اش در آورد کنار دروازه گذاشت
و داد زد:
بچه ها کجا رفتید؟؟بیایید برایتان گردو آورده ام...

شهید ابراهیم هادی ,کتاب سلام بر ابراهیم



علامه حسن زاده آملی حفظه الله نقل می کنند:
در تعطیلات تابستان به آمل رفتم، خوابیده بودم بچه ها سر و صدا کردند و از خواب بیدار شدم و
غضبناک شدم و بعد از آن ناراحت شدم که چرا من غضبناک شدم.
آن قدر گریه کردم تا این که نتوانستم غذا بخورم، به تهران آمدم و راهی تبریز شدم
تا سراغ طبیبم علامه طباطبایی(ره) رفتم.
به ایشان گفتم من حال نماز ندارم، بدون این که به ایشان جریان را بگویم
گفت: بی خود غضبناک می شوی و انتظار هم داری که در نماز حال داشته باشی

+ اوضاع ما چطوره ؟! اخلاق هامون
در روز چقدر بی خود عصبانی میشیم رو خلق الله
وامصیبتا چقدر تند با پدر و مادر رفتار میکنیم ؟!
 مبادا خودمون رو اصلاح نکنیم و وارد محرم بشیم !
تا امشب فرصت داری , خوب فکر کن .... خودمون رو اصلاح کنیم
چون صدای
نداى "هل من ناصر" او به گوش مى رسد...
چون
آیت‌الله میرباقری:
«به استقبال ماه محرّم می‌رویم؛ ما اگر خوب بتوانیم از این ایام استفاده کنیم،
حقیقتاً به منزله شب قدر است و راه ما را بسیار کوتاه می‌کند


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

تو خیابون که راه میریم و در حال صحبت با دوستانمون هستیم
وقتی یه نامحرم از کنارمون رد میشه یا چند لحظه حرفمون رو قطع میکنیم یا آروم تر صحبت میکنیم ...
اما تو خیابون های فضای مجازی بلند بلند با دوستامون حرف میزنیم ، راحت و صمیمی ...
با لحن جذاب و لوس دخترانه به همراه چاشنی شوخی !
یا با شوخی های صمیمی پسرونه که اصلا مناسب نیست دخترا بخونن!
غافل از اینکه اینجا صد تا نامحرم هر روز از کنارمون رد میشن و
بی هیچ محدودیتی همه ی اینارو میخونن ...
پست های لطیف دخترونه میذاریم ...
پست هایی که میدونیم‌ برای جنس مخالف جذابیت داره !
عکس گذاشتنم که دیگه هیچی...
و ان شالله که با بردن دل کسی خودمون تو زندگیمون تاوانش رو پس ندیم ،
چون از هر دستی بدی از همون دست میگیری !

دشمن حیا و غیرت تو فضای حقیقی رو نمیتونه ازمون بگیره
پس میاد از فضای مجازی شروع میکنه...
شیطان مذهبی ها حرفه ای تر...
اینجا که حیا و غیرت رفت تو فضای حقیقی هم کم کم میره...
و امان از روزی که حیا و غیرت مذهبی ها بر باد بره...


خودمون رو گول نزنیم که آقا فرمودن فعالیت کنید و ....
آقا نگفتن بی حیا بشید، آقا نگفتن بی غیرت بشید ، آقا نگفتن اختلاط جنسی پیدا کنید
آقا نگفتن وقتتون رو هدر بدید‌... خواسته های دلمون رو به اسم آقا عملی نکنیم !

مقام معظم رهبری :
وقتتون رو در شبکه های مجازی تلف نکنید ‌.
مقام معظم رهبری :
اسلام معتقد به عدم اختلاط زن و مرد در همه ی محیط ها است


خودم چندبار که متن رو خوندم از خجالت فقط گریه کردم ,شده گاهی جو زده شدم تو وبلاگ دوستانم
حتی تو جوابشون چنان صمیمی نوشتم و شوخی کردم که یادم رفته تنها دوستم نیست که میخونه
آقایون هم هستن ! ای کاش میشد همش پاک بشه


اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَ اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

برسد روزی همچون ۲۶ مرداد ۶۹ که قدوم گم گشته هامان را گلباران کنیم... .
امام موسی صدر ,حاج احمد متوسلیان , سیدمحسن موسوی ,کاظم اخوان
تقی رستگار , احمد محمدی


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

گاهی میتوان کارگر ساده بود
اما شهدا را دید
چه بسا آنان که در لباس شهدا قایَم شدند چشم دیدن شهیدان را ندارند
امان از روزی که شهدا باز خواست کنند آنانی را که لباس ظاهریشان مانند شهدا بود
اما رفتار باطنی شان.....



چقدر سرگرم دنیای مان شدیم و چقدر جدی اش گرفتیم
گاهی شهدا میخندند
خنده ی تلخ....
از جدی گرفتن مسافرخانه ای که با مالکش هیچ قراردادی نشده است برای مدت زمان ماندن در آن
یک دقیقه؟؟یک ساعت؟؟ ده سال , بیست سال , هفتاد سال ؟
نه هیچ را نمیدانیم
فقط گفته اند انسان باشید
ممکن است هر لحظه مهلتتان به پایان برسد
اینها را گفته اند هنوز ما مست دنیای مان هستیم
وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهٰوٌ را گفته اند و هنوز سرگرم بازی تلخ دنیاییم
و چه خوب به بازی مان گرفته اند که اصالتمان را فراموش کرده ایم
وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
این را هم گفته اند و هنوز دل در گرو اَلله نسپردیم و اعتماد نکردیم به حرف هایش
قدم اول آن است که بازی را جدی نگیری
و چقدر زهر است که دین مان را اهل بیت مان را اعتقادات مان را همه و همه را خرج بازی مان میکنیم..
و در این قمار چه بد باخته ایم
از ته دل بخواهیم به دادمان برسند
از ته دل بخواهیم از منجلاب بازی بیرونمان بکشند
اَللٰهم اَجعل عَواقِبَ اُمُورنا خَیرا....

بگذار بهتر دعا کنم در دلتان آمین بگویید تا شاید خلاص شدیم
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ بِحَقِّ الحُسَــــــــــین


  • دلتنگم عمه جان دلتنگ همین دوراهی +

    عیدتون مبارک
  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

گفته بود اسم تیپ رو بزاریم محمد رسول الله (ص)
که هرکس شنید صلوات بفرسته ...

حاج احمد متوسلیان موسس و فرمانده لشگر محمدرسول الله (ص)
به این میگن تلفیق عشق عمیق به آل الله و نگاه راهبردی تشکیلاتی


+ما هم شهید می شویم !
وقتی در قتلگاه دنیا ...
لذت گناهانش را حراممان می کنیم



بانوی گمنام , بانوی گمنام , بانوی گمنام ...!!
تا می‌توانی هدفت ساخت خودت باشد اصلاً «ساختن خود» مساوی است با «هدایت_دیگران»
و بدان که گاهی لازم دارد که تو مدت‌ها روی خودت کار کنی!
یک سال، دو سال، سه سال
شاید بعد از ده سال ببینی آن کسی که می‌خواستی با لفاظی هدایتش کنی
با زیر نظر داشتن تو در این ده سال حالا مطمئن شده است که راه تو درست است…
و حالا وقتی راه تو را پذیرفت بعید است به همین راحتی‌ها دست بردارد…

این روزها که همه دغدغه ی ما , کار ما ، شده مثلا هدایت دیگران در فضای مجازی
و تمام تلاشمان شده نوشتن متن و تلنگر به دیگران
از خود وا مانده ایم


 علامه طباطبایی (ره) :
در اوایل تحصیلم، حدیث: مَن اَخلَصَ لِلّهِ اَربَعینَ صَباحاً، فَجَّرَ اللهُ یَنابیعَ الحِکمَهِ مِن قلبه علی لِسانِه:
«هر کس چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند سرچشمه‌‌های حکمت را
از دلش بر زبان وی جاری و روان می‌کند»
را خواندم و تصمیم گرفتم بدان عمل کنم
پس از آن چلّه، هرگاه اندیشه و تصوّر گناهی به ذهنم می‌آمد، ناخودآگاه و بی‌فاصله از ذهنم می‌رفت


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم


اینجا کشمیر است , شهر انتظار , شهر واقعی امام زمان
شهری که سیصد هزار جمعیت دارد
که دویست و پنجاه هزار آن شیعه ی ناب دوازده امامی هستند
عشقشان به رهبر شرمنده ات میکند
عشقشان به امام روح الله عرقت را برجبینت جاری میکند
که آنها اینهمه وفادار و ما چقدر بی وفا
تمام آرزویشان داشتن گلزار شهدا و بهشت زهراست....
بهترین هدیه ای که به آنهامیتوان داد چفیه ای است که بر دوش ولی فقیه شان میبینند
و از ایران سوغاتی ای جز چفیه پذیرا نیستند
حال این شهر با این لطافت و با این رنگ و بو در زیر لگد های ظالمانه قرار گرفت
جرمشان مانند مادرشان زهرا حب علی در دل و فریاد علی بر لب است
رسم است هرکس هرکس علی علی بگوید کتک بخورد از زمان پیغمبر الی آخرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذٰلک....
خودشان دین داری شان را از انقلاب امام روح الله میدانند
و خود را مدیون ایرانی میدانند که مهد انقلاب روح الله است
و این کشور چقد ظالمانه امروز چشمانش را بر روی فرزندانش بست
تا خدایی نکرده به تریپ قبای برجاممان برنخورد
آه از سکوت, آه از ندیدن, آه از ظلم
 

 
+حاج حسین یکتا: من دوجا جا کم آوردم یه جا اونجایی بوود که جوان های کشمیری رو دیدم که اووونجوری عشق ولایت و شهدا رو دارند و از خداشونه که یه گلزار شهدا داشته باشند و سوووغاتی هایی که براشون بردیم تماما چفیه بود

جایی که حاج حسین یکتا کم آورد+

حتما حتما گوش کنید !!!!!!!
  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

توی سال هایی که روایت فتح شب‌های جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که
داستان اینجوری بود:

دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق. 
شهید به راوی می گه: یه پا تو بردار!..

حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار...

بـــــگه:

تویی که می‌گی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار..
تویی که عکس از شهید رو پست میذاری و زیرش هزارجورشوخی بانامحرم میکنی؛ یه پاتو بردار ...
خانم! تویی که هم می‌خوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریه‌ات رو بگیری
و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛
یه پا تو بردار...
آقا نمی تونی یه زن باربی بگیری و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونه‌ات بپیچه
و بدون اجازه‌ات خرید نره و ...ولی با هم بشینید در وصف سکوت
سمفونی بتهون صحبت کنید یه پاتو بردار...
خانمی که با حجاب جور واجور داری عکس با چادرت میگیری !
برای دلبری با چادرت در مقابل هزار لایک نامحرم ; یه پاتو بردار ....

نماینده‌‌ی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛
نمی‌تونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب
اختلاس باشی!
اگه بهت بر نمی‌خوره شما هم یه پاتو بردار...

  • سیــــده گمنــــام