هو الرحمن الرحیم
صبح با مامان و بابا داشتیم صبحونه میخوردیم دور هم که زنگ در به صدا اومد
همین که در رو باز کردم و خواهرم رو با شوهر گرامی دیدم تعجب کردم این وقت صبح !
هردو شاد بودند فهمیدم خبری هستش ...
تا اینکه خوهرم شروع به صحبت کرد و من و مامان و بابا داشتیم با دقت گوش میکردیم
وقتی به جمله آخر خواهرم رسیدم که گفت
" وسایل ها تون رو جمع کنید ان شالله صبح زود راهی قم و جمکران و از اون جا هم ان شالله مشهد "
زود پریدم و گفت وای خوش به حالتون !! مارو هم دعا کنید هااااا
خواهرم گفت بانوی گمنام حواست کجاست ؟ میگم باهم .... شما هم با ما میایین
و من همینطور هاج و واج فقط داشتم نگاه میکردم
مغزم از کار افتاده بود , من ! مشهد! قم ! جمکران !
با گریه خوشحالی مامان به خودم اومدم ,مامان همش گریه میکرد و میگفت آقا ما رو طلبید آقا مارو طلبید
بغض امونم رو بریده بود راستش خجالت کشیدم پیش شوهر خواهرم گریه کنم ...
تا اینکه آبجی اینا رفتند و من داشتم پیش دستی و میوه ها رو از رو میز جمع میکردم
کار میکردم ولی تو این عالم نبودم ! بال و پری پیدا کرده بودم پر میزدم تو صحن ها
تا اینکه صدای مامان باعث شد به خودم بیام
بانوی گمنام ؟
بله مامان جان ....
مامان جان امام رضا دوباره طلبیدن , یادت میاد چه امتحان سختی دادی ! قبول شدی عزیز
حالا آقا میخوان ما هم تو مراسم جگر گوشه اشون باشیم , عزاداری جوادشون

حرف مامان باعث شد به فکر فرو برم , سفر عید با همه سختی هاش اون تب یه هفته ای که بعد از اومدن مشهد داشتم دست و پا میزدم همش اومد جلو چشم ; + +
نمیدونم سبب کدام کار خیر بودم که این زیارت قسمت شد ...
میدانم وجود نازنین همین مادر و وجود مهربان پدرم که فرزند زهراست ,من روسیاه رو چه به زیارت و پا گذاشن در مکان مقدس ...
میدانم اگر همسفر این راهم دعای خیر مادر و پدر که هر روز بهم میگن ما از شما راضی هستیم خدا ازت راضی باشه ان شالله همیشه خیر ببینی و من همین خیر و زیارت ها را دارم به عین میبینم
جمعه هفته پیش آنقدر دلتنگ بودم که کنار شهدای گمنام رو به شهدا گفتم این بی انصافی نیست تنهام گذاشتید ! دلم آنقدر گرفته بود که فقط با گریه و هق هق کردن توانستم کمی آرام باشم
شاید شهدا دعا کردند و این طور برایم نوشته شد : بانوی گمنام , مشهد و قم لازم است
+ اگر رفیق همیشگی این مکان هستید من را به احتمال زیاد خوب شناخته اید میدانید رفاقتم عمیق است هرکجا برم تنها نمیروم , دل ها و نام ها را میبرم ! +
حالا آمده ام همان حرف ها را بگویم با یاری خدا ان شالله فردا صبح زود راهی ام , لیست تمامی اسامی دوستانم و بزرگواران را نوشته ام دلم میخواد اگه عمری بود حرم حضرت معصومه و جمران و جلو پنجره فولاد و دارالحجة بودم اسم تک تک شما بزرگواران رو بگم , نائب الزیاره باشم و دو رکعت نماز به نیابت از شما تو حرم بخونم و همچنین زیارت نامه ...عمل از این طرف که من هستم ارزشی نداره ولی از اون طرف که حضرت رضا علیه السلام باشه خیلی ارزشمندهان شاء الله در پرونده تون یه زیارت امام هشتم و حضرت معصومه ببیشتر می بینید, کرامت اونها اونقدر هست که به نیابت از کل عالم هم زیارت کنیم به همون تعداد جدا جدا برامون بنویسند عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم
گفتم که شما هم من حقیر رو دعا کنید شما رو قسم به حضرت زهرا حلالم کنید
لیست اسامی دوستان و بزرگواران :
*نشانه عزیز
*بهشت زود هنگام ( امیدوارم تا بر میگردم صحیح و سلامت باشی دوست خوبم و شاد )
*شرح وصال عزیز
* نجمه عزیز
* طهورا همنفس طلبه عزیز
*ساقی عزیز
* زائر بارانی عزیز
*یار طلبگی و هزار و یک عزیز
*همسر سید علی(زن آقا) عزیز
*دلا بانوی عزیز
* تب باران عزیز
* آبریزان عزیز
* خدایی که در این نزدیکست عزیز
*پله پله تا خدای عزیز
*بی رنگی (سید عزیز )
*مـعبری بهـ آسمان عزیز
*قرار گاه عاشقان عزیز
* عارفه عزیز
*تبسمِ عشق عزیز
*کنیز حضرت زهرا
*دل مــــــن
*نا دیا (برام خصوصی زده بودید ولی اینجا تو لیست نوشتم خیالتون راحت )
*زندگی به سبک شهدا