رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

هو الرحمن الرحیم

دست ازاین ماه تابان امام خمینی برندارید که
روزنه ی امید مستضعفان جهان و ایران است
پیرو خط امام که همان خط حزب الله است باشید

وصیت نامه شهید محمود احمدی



ما نسل سومی ها
امام را ندیده ایم  ... دیر رسیدیم !
همانطوری که اویس حسرت به دلش ماند،
ما هم حسرت شعار دادن در جماران به دلمان ماند ...
ولی عجیب بوی امام را از شما و سخنانتان , اقتدارتان , مهربانیتان استشمام میکنیم ..
ما از سادگی شما آقاجان فهمیدیم که سیره ی امام چه بود ،
فهمیدیم که نظام اسلامی کوخ نشینان،
با نظام اسلامی کاخ نشینان چه تفاوت هایی دارد ..
حضرت سید علی !
هرچند امام را ندیده ایم ،
اما لبخندتان عطر لبخند روح الله را برای ما زنده میکند ..

آجرک الله  ...

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

ندیده عاشق امامی شدیم که
در ایام طلبگی اکتفا نکرد به چند حکم شرعی مثل خیلی از هم لباسان زمان خودش
عاشق امامی شدیم که حتی به گریه ها و اشک های ما جهت داد و گفت
اشک بر سیدالشهدا هم اشک سیاسی است
نه این که از عواطف و احساسات به دور باشد ،نه
اتفاقا او خیلی بهتر از ما در مجالس ارباب گریه میکرد
خیسی محاسن بلندش گواه است.
برخلاف تصور خیلی ها ،نامه هایش به همسرش ، و مرور عاشقانه هایشان هنوز تازگی دارد
روشنفکرترین(به معنای حقیقی اش) افراد زمان خودش بود
اوحتی انتظار مارا پویا کرد و گفت که انتظار در مبارزه است
و گفت تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ماهستیم
این حرف هابهانه بود که شکر شناختت را بجا آوریم. درحرف و عمل...

قسم بروح الحسین اننا جنود الخمینی
لم یرضخ امامناللذل
و علم الشعب شعارالشرف
نداوءنا لبیک ملا العالم



+ما جوانان امام خمینی ...
و سربازانِ امام خامنه ایی هستیم


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

آقای غلامعلی رجایی:
یک روز در معیت شهید حجه الاسلام و المسلمین سلیمی که از بیت امام
برای تقویت روحیه و دیدار از رزمندگان اسلام به جبهه جنوب آمده بودند،
صحبت از خصوصیات امام به میان آمد؛ ایشان گفت:
چند روز پیش در محضر امام از جسارت ها و اهانت های شیخ علی تهرانی در رادیو بغداد،
مطالبی به عرض امام رسید که این خبیث خیلی به شما جسارت می کند
صحبت ما که تمام شد، آقا فرمودند:
«اتفاقا چند روز قبل من به یاد ایشان بودم و برای او دعا می کردم»
امام حتی نسبت به هدایت مخالفان و دشمنانشان تا این قدر احساس دل سوزی می کردند

سیره آفتاب , صفحه 70




  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

امام خمینی (ره ) پیامی خطاب به بسیجیان نوشته بودند
و آن را برای پخش به رادیو و تلوزیون فرستاده بودند

ناگهان خواستند که پیام را قبل از پخش بازگردانند, من دیدم که واژه ای را تغییر دادند و گفتند :

"در پیام چنین نوشته بودم: من با تمام همّم به شما دعا می کنم،
لذا آن را به بیشترین همّم تبدیل کردم . این جمله دقیق تر است".
هرگز کلامی خلاف واقع بر زبان و قلم جاری نکردند و هرگاه که احتمال می رفت آن گونه که نوشته اند عمل نکنند , بلافاصله اقدام به تغییر عبارات و واژه ها می کردند تا در پیشگاه خالق متعال مسئول نباشند

کتاب سیره آفتاب صفحه 92



+داشتم فکر میکردم که ما چقدر راحت وبلاگ می نویسیم ; تلگرام , اینستاگرام و حتی حرف می زنیم
راحت یادمان می رود که در پیشگاه خدا بابت تک حرف ها و نوشته ها مسئول هستیم


با نزدیک شدن به 14 خرداد تمامی پست ها این چند روز فقط خاطرات امام نوشته میشه


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

به دوستان و برادران عزیزم وصیت می کنم کاری نکنند که صدای قربت فرزند فاطمه (س) (مقام معظم رهبری )
را که همان ناله غریبانه فاطمه (س) خواهد بود به گوش برسد
همان طوری که زمان امام خمینی ( ره ) گوش به فرمان بودید و در صحنه های انقلاب حاضر و آماده
ایثار از جان و مال و زندگی جهت هر چه بارورتر شدن درخت تنومند اسلام ناب که 1400 سال پیش
بدست توانای خاتم پیغمبران محمد بن عبدالله ( ص ) کاشته شده و با خون فاطمه زهرا( س )
بین درب و دیوار و عرق خون آلود پیشانی حیدر ، جگر پاره امام حسن ( ع ) در میان تشت ،
بدن پاره پاره و رگ بریده حلقوم ابی عبدالله ( ع ) و خونهای جاری شده از ابدان شهدای کربلا و
کربلای ایران آبیاری شد باشند نگذارید که آن واقعه تکرار شود!
حتما می پرسید کدام واقعه ؟ همان واقعه ای که بی بی فاطمه زهرا ( س )
نیمه دل شب دست به دعا بردارد که اللهم عجل وفاتی
همان واقعه ای که علی ( ع ) از تنهایی با چاه درد دل کند
همان واقعه ای که امام حسن مجتبی ( ع ) را سنگ بزنند و آنقدر مظلوم و غریبش کنند
که بعد از مرگش جنازه اش را تیرباران کنند ،
همان واقعه ای که امام حسین ( ع ) فریاد بزند ( هل من ناصر ینصرنی )
فقط پیکرهای بی سر شهدا تکان بخورد همان واقعه ای که امام صادق ( ع ) بفرمایند :
به تعداد انگشتان یک دست یار و یاور واقعی ندارم
همان واقعه ای که... و نهایتا همان واقعه ای که امام خمینی ( ره ) بگویند :
من جام زهر نوشیده ام و ناله غریبانه ( اللهم عجل وفاتی ) او فاطمه ( س ) را به گریه آورد
شیعه ها مسلمونا ، حزب اللهی ها ، بسیجی ها و ... نگذارید تاریخ مظلومیت شیعه تکرار شود
بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد ، باشند
چون دشمنان اسلام کمر همت بستند و ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید
تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند

 بخشی از وصیت نامه شهید سید مجتبی علمدار



* دلم رفت پیش ام البنین و شیرین زبانی اش دریافت کنید


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

آقا موقع سخنرانی مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان افسری و تربیت پاسداری دانشگاه امام حسین علیه‌السلام ،
به نیروهای پاسدار حاضر در میدان صبحگاه دانشگاه امام حسین دستور دادن بیان جلوی جایگاه بشینن!
جلسه از حالت رسمی و نظامی خودش خارج شده و حالت خودمونی تر گرفت

صحبتهای  آقا چقدر کار رو سخت کرد.. کلاً این سخنرانیهای چند ماه اخیر آقا از یه جنس دیگه س.

چقدر پیگیرید حرفهای آقا رو؟
عقب نمونیم از آقا

ببینید یه سیدحسن به تنهایی چطور خیال آقا رو بابت یه منطقه بزرگ و حساس جهان اسلام راحت کرده..

هر کدوم از من و تو هم میتونیم (و باید) مثل سیدحسن باشیم.
باید خیال آقا رو از اون سنگر یا خاکریز یا جبهه ای که توش قرار داریم راحت کنیم



یکی از بزرگواران که ﺗﻮﻓﯿﻖ داشته تو ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍشته باشه، تعریف می کرد :
ﺁﻗﺎ ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﻮﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻧﻈﻢ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺭﻭ ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻭ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﮐﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮ ﺑﻨﺸﯿﻨﻨﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻃﺒﻊ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ ﺳﻤﺖ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ...
ﺁﻗﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ .
ﺍﻭﻧﺠﺎ ﮐﻪ فرمودند :
ﻓﺮﺯﻧﺪﺍن عزیز من ...
و دست رو قلبشون گذاشتن ﺷﻮﺭ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ !!


راستی حتما نگاه کنید "خرمشهرها در پیش است..."دریافت کنید

+
عمه جانم شرمنده دیر رسیدم و دیر تبریک میگویم آمدم تا بگویم
آمدی؛ ناگهان‏تر از همه باران‏های بهاری. آمدی و بی‏مضایقه باریدی. مهربان‏تر از همه باران‏ها، مهربانی‏ات فراگیر شد. ولادت حضرت رقیه مبارک + , +


+سخن آخر , شرمنده ام از شما تمامی اهالی رفاقت به شبک شهید هم نظرات تایید نشدن هم به وبلاگ شما بزرگواران نرسیدم بیام بخونم ان شالله فردا با کمک خدا هم نظات رو جواب میدم و هم وبلاگ هارو میخونم

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

پسر فاطمه شرمنده اگر میبینی
کوچه آماده شده تا برسی،دلها نه ....



خبر بیماری و بعد رحلت امام در چهارده خرداد 1368 بدترین اتفاقی بود که می‌توانست رخ دهد
من شرایط روحی سختی را می‌گذراندم. خدایا! کدام درد سختتر بود؟ درد فراق یاران شهیدمان؟
درد این تن رنجور که باید در شهر هزار رنگ تاب می‌آورد؟
و حالا درد وداع با امام که از جان و دل و خالصانه دوستش داشتیم و حاضر بودیم عمرمان را فدای
سلامتی و زندگی امام کنیم
در طول جنگ بارها اسمم برای رفتن به سوریه و مکه درآمده بود...
عده‌ای رفتند و بعضی مثل من نرفتند. می‌ترسیدم بروم و از عملیات جا بمانم...
در طول جنگ فقط یکی دو بار با لشکر به مشهد رفتم اما هیچکدام از اینها ناراحتم نمی‌کرد
چیزی که مرا می‌سوزاند این بود که بارها اسمم برای دیدار امام درآمده بود اما نرفته بودم!
هر بار حرف دیدار امام پیش می‌آمد، خجالت می‌کشیدم بروم پیش امام
فکر می‌کردم چه کرده‌ام که بروم مقابل امام بایستم
فکر و ذکرم این بود که در زمان پیامبر و امام علی (ع) مجاهدان چه حالی داشتند می رفتند در برابر
پیامبر و امام شان روبه روی دشمن می ایستادند می جنگیدند و شهید می شدند و حضرت آن هارا مشاهده میکرد
و حالا به خودم فکر میکردم و میگفتم : خدایا شاهدی که ما در این دوران غیبت فقط به فرمان نایب
امام زمان (عج) رفتیم به جبهه , حتی امام مان را ندیدیم , فقط صدایش را شنیدیم و یک لحظه از جنگ
عقب نکشیدیم فرصت دیدار هم بود اما ... در راه جهاد بودم
یک شب بعد از کلی گریه خوابیدم . خواب عجیبی دیدم , امام رحمة الله در یک اتاق معمولی بود
شهید امیر مارالباش یک طرف امام و من طرف دیگر نشسته بودم
امام گاهی دستش را به سر من و امیر می کشید و میگفت :
" زیاد ناراحت نباش ,ندیدن که حساب نیست , اینکه آدم وظیفه اش را انجام بده حسابه "
صبح با حال عجیبی از خواب بیدار شدم ان قدر خوشحال و آرام بودم که حد نداشت احساس میکردم
که در جهاد کوتاهی نکردم و به لطف خدا به وظیفه ام عمل کردم
کتاب نورالدین پسر ایرانی

+داشتم فکر میکردم ما که خیلی ادعامون میشه در مقابل نائب حضرت و محضر امام زمان چقدر به
وظیفه امون عمل کردیم یا فقط چشم دوختیم که حضرت رو ببینیم؟!


عیدتون خیلی خیلی مبارک
امشب تو احیای که نگه میدارید منم یاد کنید خیلی التماس دعا

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

خون سرخ شما
دل ما را به شما گره زده...
مگر غیر این است که، هرچه هست از این دل است...
این دل است که می کشاندمان به شلمچه...طلاییه..فکه..
این دل است که راهیمان میکند به گلزارشهدا...
این دل است که شنیدن صدای آسد مرتضی را به دیگر نواها ترجیح می دهد..
این دل است که هر پنج شنبه بی قرار دیدار می شود...
این دل است که چو نام حسین به گوش جان می رسد به تپش می افتد...
این دل است که ما را بر عهدمان با شما نگه می دارد...
این دل است که یک نسل بعد شما را به دفاع از حرم عمه جان زینب راهی سوریه می کند،
چنان که چشم بر تمام دل بستگی هایش می بندد...

و اگر شما نبودید
معلوم نبود چه بر سر ما می آمد...؟!
تکلیف این دل چه می شد...؟!
بی راه نیست، که بگویم به بیراهه می رفت...!
وای اگر نگاهتان از ما برداشته شود..
وای اگر این دل بلرزد...بلغزد...
که آن وقت پایمان خواهد لغزید



+ با مادر رفته بودیم برای خرید کفش حالم از دیروز بد , از خنده های طنازانه دختران با فروشنده ها
از لباس های ناجور که با گرم شدن هوا به شکل های عجیب تر از سال های پیش در اومدن
از چادری های که کفش های ناجور میپوشن و ارایش میکنن اصلا نمیدونم به چه دلیل چادر سر میکنن !
چادری هایی که شال های صورتی با ساق دست های صورتی با کفش های صورتی
با رژ صورتی
دلم دیروز خیلی شکسته بود خیلی
موقع اذان مغرب همین که صدای اذان رو شنیدم تو مسجد زدم زیر گریه
کمی بعد حالم بدتر شد ! یادم افتاد من با گناه جماعت به این روز افتادم با گناهان خودم چه
به سر امام زمان آوردم !
تا به حال قلبتون شکسته ؟! خیلی درد کشیدید نه ؟ خیلی زار زدید نه ؟!
ببینید چقدر بی حیا شدیم شکستن قلب امام زمان برامون عادی شده ,, وای بر من
با غیبت ها ! با نگاه به نامحرم , با کاهلی در نماز , با دروغ با وقت تلف کردن در فضاهای پوچ مجازی ..
کاش به جای کف زنی و شادی های الکی این روزها فقط خودمون رو آدم کنیم
کاش حیا کنم فقط خجالت کشیدن رو یاد بگیرم

آیت الله بهجت (ره):
«کلامی که از زبان ما خارج می شود قبل از آنکه به گوش خودمان  برسد والله امام زمان میشنود

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

یک‌بار در جبهه آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود برای سخنرانی و روحیه دادن به رزمندگان
وسط‌های حرفش به یکباره با صدای بلند گفت: «آی بسیجی‌ها!»
همه گوش‌ها تیز شد که چه می‌خواهد بگوید. ادامه داد: «الهی دستتان بشکند!»...
عصبانی شدیم
می‌دانستیم منظور دیگری دارد اما آخه چرا این حرف رو زد؟
یک لیوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو!»
اینجا بود که همه زدند زیر خنده!

لبخندهای خاکی

+علی اکبرهای امام خمینی عاقبتشان این شد: شهادت...
حالا هم علی اکبرهای امام خامنه ای...
یک عده لباس علم پوشیدند و در این جنگ پیش قدم شدند..
چون شهریاری ها،رضایی نژادها و روشن ها...
و عاقبت شهادت نصیبشان شد...
یک عده هم لباس رزم پوشیدند و آماده جهاد شدند...
و از دروازه ی گشوده شده در سوریه پرکشیدند تا خدا...
چون سیرت نیا ها،قربانی ها،مسافرها و...
و عده ای هم به انتظار "ایستاده اند


در جوانی "پاک زیستن " شیوه پیغمبریست
میلاد حضرت علی اکبر بر تمام عاشقان اهل بیت
و همچنین روز جوان بر علی اکبران " امام خامنه ای " مبارک باد
عیدتان مبارک


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
آرام چشمهایت را ببند
و به تصویر بکش عشق را ، در دو طرفت دو گنبد طلایی

می دانی یکی برای حسین «ع» است و دیگری برای جان حسین«ع»
وزش نسیم بوی سیب را به مشامت می رساند و چکه میکند چشم آسمان
اصلا گویی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که تشنه ات کنند
تشنه میشوی ، تشنه ی یک سلام

به خود بیا تو اینک در بین الحرمینی ، دست ادب روی سینه بگذار و سلام کن !
سلام آقای تشنه لبم ...

برگرد سلام کن
سلام سقای دشت کربلا...
دیگر پاهایت نای ایستادن ندارند نه ؟؟؟
سر به سجده بگذار به یاد سجاد «ع»
باران شدت میگیرد ، به چه فکر میکنی ؟؟ که اینگونه اشک میریزی
به چه فکر میکنی؟؟به لبهای خشکیده ؟؟ به گلوی پاره پاره ؟؟ به تن اربا اربا؟؟
به دست های بریده و چشمان تر از خون؟؟ به موهای سفید و روی کبود گل سه ساله؟؟
به سر بریده یا به ندای بنی بنی بنی؟؟؟
اما از من میشنوی به یک چیز دیگرهم فکر کن ، حدس زدی چه میخواهم بگویم؟؟
آری به دل زینب«س» فکر کن

بلند شو تل زینبیه انتظارتو را میکشد. طاقت دیدن داری؟؟ چه میبینی ؟!
زینب «س»آن روز چیزی جز زیبایی ندید

امروز مدافعانش را به خاطر دل عمه جان دعا کن برای عباسهایش +
دست حرامی ها به حرم نخواهد رسید
شاید ندانستی اما حال کبوتر دلت به سوریه و حرم بی بی پر کشید , به عمه جان سلام کردی؟؟
زیارتت قبول
التماس دعا

بانو
حاج عماد،سایه سر

دردانه ات،
جهاد

و حالا غم برادر...

غبطه میخورم به مقرب بودنتان ... +

راستی

چقدر مرا یاد روضه های یک زن می اندازید...یاد کربلا

  • سیــــده گمنــــام