رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۸۳ مطلب با موضوع «امام زمان» ثبت شده است

 هو الرحمن الرحیم 


زمان جنگ کارش مکانیکی بود 

در ضمن ناشنوا هم بــود. پسر عموش غلامرضـا که شهــید شد…

عبدالمطلــب سر قبــرش نشست، بعد با زبـون کـرولالی خودشبا ما حـرف می زد.

ما هم می گفتیم: چی می گی بابــا!؟

محلـش نذاشتیــم، هرچی سر و صــدا کرد هیـچ کس محلش نذاشت.

دید ما نمی فهمیــم، بغل قبر شهید با انگــشت، یه دونه قبــر کشید…

روش نـوشت: شهید عبدالمطلــب اکبری، بعد به ما نــگاه کـرد،

خندید، ما هم خــندیدیـم.

گفتیم شوخیـش گرفتــه، دید همه ما داریم می خنــدیم، طفلک هیچ نگــفت…

یه نگاهی به سنگ قبر کرد، سـرش رو پائیــن انداخـت و آروم رفـت…

فرداش هم رفت جبهــه، ۱۰ روز بعد پیکر پاکش رو آوردند،

دقیقاً تـوی همون جــایی که با انگشـت کشیــده بود خاکـش کــردند.


توی وصیت نامه اش اینجور نوشته بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

یک عمر هر چی گفتم به من می خنــدیدند،

یک عمر هــر چی میخواستـم به مردم محبت کنم، فکــر کردند من آدم نیستم،

مسخره ام کــردند…

یک عمر هـر چی جدی گفــتم، شوخی گرفتند…

یک عمر کسی رو نداشتــم باهاش حــرف بزنم، خیلـی تنــها بودم.

اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونیــد، هر روز با آقــام حـرف می زدم.

آقا بهم گفت: تو شهیــد می شی، جای قبــرم رو هم بهم نشـون داد،

این رو هم گفتم اما بــاور نکردید!


شهید عــبدالمطلـب اکبـری



آیت الله بهجت (ره): «کلامی که از زبان ما خارج می شود قبل از آنکه به گوش خودمان  برسد والله امام زمان میشنود


* نمیدونم چی بگم زبان قاصره !


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم 


مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ...

زمان جنگ وقتی ما رسیدیم جبهه و از قطار پیاده شدیم،

دستور دادن لباس خاکی بپوشیم!

بچه ها همه پوشیدن و یه دست شدن، یه تیپ شدن!

تیپ خاکی شدن، تیپ لباس تقوا...

شهدا آخر تیپیولوژی بودن!!

میدونید بچه ها؟!...

جبهه آخر چشم چرونی بود!

شهدا یه تیپی زدن که خدا نگاهشون کنه...

دنبال این بودن که خوشگلِ خوشگلا، یوسف زهرا، امام زمان(عج) نگاهشون کنه...

حالا تو برو هر تیپی که میخوای بزن

اما حواست به این باشه که کی نگات میکنه...!!

هر کی که امام زمان(عج) نگاهش کرد، کارش کار شد...

بارش بار شد...

شما تو این دنیا دنبال چی هستین؟!

مگه چند روز به مردنتون مونده؟

کی گفته فردا رو می بینید؟

همه مون یه روز لباس عروس می پوشیم، مرد و زن...

با لباسِ سفید و خوشگل ما رو کفن میکنن!

اون وقت اگه شب اول قبر امام زمان(عج) نیان بگن:

«این مال منه، ولش کنید...» کلاهمون پس معرکست!!

شهدا به امام زمان(عج) راست گفتن «دوسِت دارم!»

حرف راست زدن و پاش هم ایستادن...

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ...

کاش موقعی که خاکمون میکنن امام زمان(عج) بیان و بگن:

«من دیدم که این آدم فلان موقع، یواشکی رفت یه گوشه و خلوت کرد، یه قول هایی به من داد و پای قولش هم ایستاد...»

حاج حسین یکتا



+حاجی یاد قول و قرار های یواشکی خودم که می افتم خجالت میکشم !


مرحوم آشیخ جعفر مجتهدی:

اگرعاشق رنگ معشوق به خود نگیرد در عشق خود صادق نیست و عاشق کسی هست که رنگ معشوق به خود بگیرد و متصف به اوصاف معشوق باشد.



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

حر
دلش را شست و...
با امام زمانش دست داد!
امشب یک قول مردانه به امام زمان مان بدهیم!
اَللّهُمَ عَجِلَ لوَلیِّکَ الفَرَجْ



+نمیدانم چه تضمینی هست که اگر امام زمان ، این چهل شب نوکری و چله نگه داشتن
چراغ ها را خاموش کرد و گفت هر کسی که حقی از مردم بر گردن دارد برود
در خیمه پسر زهرا بمانم یا نمانم . خدایا خودت ضمانتمان کن
الغوث و الامان یا صاحب الزمان

شرمنده ام مدت نبودم فرصتی بود چله نشینی برای ادم شدن عبد شدن آشتی با امام زمان
اومدم بگم ! این چله نشینی داره تموم میشه
معلوم نیست بعد این روزها دیگه چی بشه اومدم التماس کنم دعامون کنید
رفقایی که رفتید کربلا خوش به حالتون کاش منم یاد کنید


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

تو خیابون که راه میریم و در حال صحبت با دوستانمون هستیم
وقتی یه نامحرم از کنارمون رد میشه یا چند لحظه حرفمون رو قطع میکنیم یا آروم تر صحبت میکنیم ...
اما تو خیابون های فضای مجازی بلند بلند با دوستامون حرف میزنیم ، راحت و صمیمی ...
با لحن جذاب و لوس دخترانه به همراه چاشنی شوخی !
یا با شوخی های صمیمی پسرونه که اصلا مناسب نیست دخترا بخونن!
غافل از اینکه اینجا صد تا نامحرم هر روز از کنارمون رد میشن و
بی هیچ محدودیتی همه ی اینارو میخونن ...
پست های لطیف دخترونه میذاریم ...
پست هایی که میدونیم‌ برای جنس مخالف جذابیت داره !
عکس گذاشتنم که دیگه هیچی...
و ان شالله که با بردن دل کسی خودمون تو زندگیمون تاوانش رو پس ندیم ،
چون از هر دستی بدی از همون دست میگیری !

دشمن حیا و غیرت تو فضای حقیقی رو نمیتونه ازمون بگیره
پس میاد از فضای مجازی شروع میکنه...
شیطان مذهبی ها حرفه ای تر...
اینجا که حیا و غیرت رفت تو فضای حقیقی هم کم کم میره...
و امان از روزی که حیا و غیرت مذهبی ها بر باد بره...


خودمون رو گول نزنیم که آقا فرمودن فعالیت کنید و ....
آقا نگفتن بی حیا بشید، آقا نگفتن بی غیرت بشید ، آقا نگفتن اختلاط جنسی پیدا کنید
آقا نگفتن وقتتون رو هدر بدید‌... خواسته های دلمون رو به اسم آقا عملی نکنیم !

مقام معظم رهبری :
وقتتون رو در شبکه های مجازی تلف نکنید ‌.
مقام معظم رهبری :
اسلام معتقد به عدم اختلاط زن و مرد در همه ی محیط ها است


خودم چندبار که متن رو خوندم از خجالت فقط گریه کردم ,شده گاهی جو زده شدم تو وبلاگ دوستانم
حتی تو جوابشون چنان صمیمی نوشتم و شوخی کردم که یادم رفته تنها دوستم نیست که میخونه
آقایون هم هستن ! ای کاش میشد همش پاک بشه


اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ عَلَیَ اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

ای مهدی (عج) عزیز فرمانده جبهه‌ها،
ای یاور رزمندگان اسلام، به یاریمان بشتاب
و در آخرین لحظات چشمانم را به جمالت منور فرما و از خدا می‌خواهم در هنگام شهادتم،
مهدی (عج) حاضر باشد، مهدی جان (عج) در لحظه شهادت سرمان را بردار
و در آغوش بگذار  که ما جز دامان تو پناهی نداریم

شهید علی دستان



+گناه یعنی
قهقهه ی مستانه ی شیطان و گریه ی غریبانه ی امام مهدی....
ترک گناه یعنی....
لبخند ملیح و دعای خیره امام مهدی و به خششم آمدن شیطان...
بنگر کدام را انتخاب میکنی....
لبخند مهدی(عج)؟ یا گریه ی مهدی(عج) ....


سوار اسب بودیم . راهنما گفت که منزل روبروی شهر طوس است . همراه با امام وارد کوچه و پس کوچه های طوس شدیم . ناگاه صدای شیون از کوچه ای بلند شد و نظر ما را جلب کرد . به طرف صدا رفتیم . برخی از مردم نیز پیاده یا سواره به طرف منزلی که صدا از آنجا می آمد ، می رفتند.میگفتند که یکی از مومنان طوس فوت کرده است .
با خود گفتم زهی سعادت !اکنون در کنار امام ،به تشیع یک مومن می رویم . وپاداش خوبی نصیب ما خواهد شد ،زیرا از هنگامی که پدرم مطلبی از جد امام (امام باقر (ع)) برایم نقل کرده بود همیشه در تشیع مومنان شرکت می کردم . امام باقر (ع)فرموده بود :وقتی مومنی را در قبرش می گذارند ،از سوی خدا به او ندا داده می شود :ای مومن !بدان که اولین هدیه تو بهشت است و هدیه کسانی که تشیع ات کرده اند ،آمرزش از کناه است ."
به منزل نزدیک شدیم . همین که چشممان به جنازه افتاد من متوجه شدم که امام رضا (ع)از اسب پیاده شد و به طرف جنازه رفت . امام خود را به جنازه رساند و آن را برای تشییع بلند کرد . آنگاه مانند طفلی که مادرش را رها نمی کند او نیز جنازه را رها نمی کرد . تعجب کردم ،گویی حضرت به شگفتی من پی برده بود از این رو مرا با نام صدا کرد و فرمود :هرکه جنازه یکی از دوستان ما را تشییع کند آن چنان گناهانش می ریزد که گویی تازه از مادر متولد شده است و گناهی برایش نمانده . "
در طول تشییع می کوشیدم تا سنت نبوی را رعایت کنم.سکوت می کردم و ذکر لااله الاالله را نیز بسیار می گفتم و پیوسته آخرت  را به یاد می آوردم .
در قبرستان حضرت دست  خود را روی سینه میت گذاشت و فرمود :فلانی پسر فلان ،تورا به بهشت بشارت باد ،دیگر از این ساعت ترسی بر تو روا نیست .
پس از خاک سپاری از امام پرسیدم شما این مرد را می شناختید ؟ شما تا کنون به طوس پا  نگذاشته اید ؟چگونه او را می شناختید ؟
امام فرمود : مگر نمی دانی اعمال شیعیان هر ضبح و شام بر ما اهل بیت عرضه می شود ؟ هر کوتاهی که داشته باشند ،از خدا درخواست می کنیم که از آن چشم بپوشد و هر کار نیک که داشته باشند ،از پروردگار تقاضا می کنیم که پاداش آنها را بدهد

مناقب آل ابی طالب ،ج4،ص341

اعمال من چگونه بر امام زمان عرضه می شود ... وای بر من
  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

روزی حضرت امیرالمومنین (ع) در میان جماعت اصحاب بودند مردی آمد و گفت یا امیرالمومنین
با پسری لواط نمودم پاکم کن ( یعنی بر من اجراء حد فرما )حضرت فرمود برو به خانه ات شاید
سودائی در طبعت حرکت کرده باشد
روز دیگر آمد و همان اقرار را کرد و خواهش اجرای حد را تکرار نمود
حضرت ثانیا فرمود به منزلت برو شاید سودائی در طبعت حرکت کرده و چنین اقراری می کنی
تا آنکه سه مرتبه باز گشته و همان طور اقرار و سپس خواهشش را تکرار کرد
در مرتبه چهارم حضرت فرمود که پیغمبر (ص) در این واقعه سه حکم فرموده
هر یک را میخواهی اختیار کن. یکی اینکه دست و پایت را ببندند و از کوه پرتابت کنند
یا این که با شمشیر ترا بکشند یا با آتش ترا بسوزانند؟
جوان عرض کرد یا امیرالمومنین کدام یک از اینها سخت تر است
حضرت فرمودند سوزاندن با آتش
گفت پس من را بسوزانید همین را انتخاب میکنم
حضرت دستور گودالی درست کنن تا جوان بر گودال بشیند و اتش بریزند بر گودال
جوان قبل از اینکه حکم اجرا شود دو رکعت نماز خواند سپس گفت خدایا گناهی از من سرزده
که تو به آن دانایی و من از گناه خود ترسیدم و به نزد وصی رسول تو آمدم و از او خواهش کردم
مرا از گناه پاک کند او مرا بین سه عقوبت مختار فرمود خداوندا من آن را که سخت تر بود انتخاب کردم
از تو می خواهم که این عقوبت را کفاره گناهان من گردانی و مرا در آخرت با آتش خود در جهنم نسوزانی پس گریان برخاست و در گودال پر از آتش که برایش آماده شده بود نشست
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام ) بر حالت جوان گریان شد و اصحاب  همه به گریه درآمدند
پس از آن حضرت فرمود بر خیز ای مرد که ملائکه آسمان و زمین را به گریه درآوردی به درستی که خداوند توبه ات را پذیرفت. برخیز و به آن گناهی که کردی نباید برگردی

فروغ کافی کتاب الحدود از حضرت امام جعفر صادق (ع) روایت شده
پای سخنان حاج آقای قریشی




+ ای دل تو چه میکنی ؟! میمانی یا می روی
همان ادم سابق می شوی یا ....

توی سوره یوسف وقتی کار اشتباه برادران یوسف مشخص میشه
گفتن تنها راه اینکه خدا شمارو ببخشه دعای پدرتونه
برادران گفتن قالوا یا ابائنا استغفرلنا انا کنا خاطئین
و مگر نه اینکه پیامبر فرموده
اناو علی ابوا هذه الامة
بیایید از  پدر مهربانمان بخواهیم برای امرزش گناهانمان دعا کند

مولاجانم مهدی زهرا ;
روزی می آیی وما  قرآن به سر،
انگشت اشاره به سمت تومیگیریم و میگوییم: الهی بالحُجَّه بالحُجَّه بالحُجَّه...
آه،دلمان لک زده برای آن روز...

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

چه آرزوهای قشنگی می کردن و چقد زیبا اجابت می شد...

حاج احمد آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی اسرائیلی ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست...

حاج همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...

شهید برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"
سالها پیکرش مفقود بود...

آقا مهدی باکری می گفت از خدا خواستم:
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...

حاج آقا ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:
"در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا دفن شد...

اللهم اجعل مماتی شهادة فی سبیلک...


+ ما برای این شب ها چی آماده کردیم ...!
قراره تو این شب ها چی بخواییم ؟ خوب فکر کردیم ؟ هزاران و میلیون ها شب قدر قراره بیاد و بره
ولی سهم من و تو معلوم نیست چند شب قدر
مبادا از دست بدیم


محمدجان! عزیزم!
من تو را از خدا برای خودم نخواستم. از خدا خواستم فرزندی به من دهد که سرباز امام زمان(عج) بشود. همیشه آرزو داشتم پسرم عصای دست امام زمان(عج) باشد؛ نه عصای دست من!!! محمدجان! مهم‌ترین وصیّتی که به تو دارم، تبعیّت کامل از ولیّ فقیه است
بعد از آن ارتباط با قرآن و عترت. زندگی نکن برای خودت، زندگی کن برای مهدی(عج)؛
درس بخوان برای مهدی(عج)؛ ورزش کن برای مهدی(عج)

قسمتی از وصیت شهید مدافع حرم
حمیدرضا اسداللهی

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

من کوچکتر از آن هستم که بخواهم کسی را نصیحت و یا راهنمایی کنم چون که خود من گناهکار هستم
اما چیزی که مرا در این دو سه ماه گذشته بسیار اذیت کرده این بود که بسیاری از مردم و حتی دوستان
و همکاران و آشنایان می گفتند که این رزمنده ها که به سوریه میروند برای پول و ارزشهای مادی است,
برای اعراب می جنگند,این جنگ چه ربطی به ما دارد ,مگر به کشور ما حمله کرده اند
این را به همه شما می گویم عزیزان به فرموده حضرت آیت الله امام خامنه ای
اگر ما الان در سوریه نمی جنگیدیم باید در کرمانشاه و همدان با این خدانشناس ها می جنگیدیم
ازشما خواهش می کنم این حرفهارا نزنید چون دل امام زمان(عج) را به درد می آورید

بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حیدر ابراهیم خانی



+خیلی ها می پرسند اصلا ماجرا از کجا شروع شد؟
جواب در یک جمله خلاصه می شود. از یک باور، از یک منش.
حرف و عمل یکی بود. آدمی نبودند که درباره چیزی حرف بزنند و شعار بدهند و نوبت به میدان عمل
که برسد پای حضورش بلنگند
حرفشان این بود که: "سال هاست روضه در و دیوار در ایام فاطمیه خوانده می شود و
ما گریه می کنیم. آه می کشیم که اگر ما آن روز بودم، اگر در زمان وقوع آن فاجعه بودیم،
اگر ما زودتر به دنیا آمده بودیم و در آن عصر بودیم، نه!
هرگز اجازه نمی دادیم که دری آتش بگیرد، که کسی بین در و دیوار....
در ایام محرم دلمان می گیرد که چرا امامان انقدر تنها بود؟ که کاش در آن معرکه بودیم
کاش یکی از آن کسانی می بودیم که جانمان را سپر جانتان می کردیم، به جای تن شما
تن ما زخم برمی داشت، به جای شما سنگ می خوردیم، به جای شما سر من بود که...
حسرت مان غروب عاشورا اوج می گیرد. آن زمان که خیمه ها محافظی ندارند
وقتی آتش به دامان خیمه ها می گیرد و دخترکان یتیم با پای برهنه به دشت پر خوار می گریزند
و باز کسی برای یاریشان نیست
بغض خفه مان می کند که ای کاش می بودیم آن زمان تا کار به آنجا نرسد
که وقتی کسی نیست تا زینب را که خود را مهیای اسارت کرده سوار بر مرکب کند
و او نگاهی به سمت علقمه می کند که یعنی برادرم عباس کجایی؟
حکایت در و دیوار، خورشید بر نیزه، تنهایی زینب، اسارت آل الله...
سهم ما از شنیدن همه این ها این است که اگر من آن زمان بودم...
نه! اشتباه نکن
از آنجا که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، اتفاقا امروز همان روز است
امروز می توانیم درست همان جایی باشیم که همیشه با حسرت می گفتیم
کاش من در آن زمان بودم...
که اگر امروز نباشی شک کن به تمام ای کاش هایت و بدان آن روز هم تو از معرکه فرار می کردی...
همه چیز از همین باور شروع شد

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ....


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم






  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

کنار تخت نشسته و نگاهم میکند
گیره روسری را میزنم ! حالا نوبت ساق دست هایی که باید بزنم ! رنگی نه ؟! همان مشکی ها
فاطمه جان میشه لطف کنی چادر که کنارت بدی سرم کنم ؟!
- چی ؟ چادر هم میخوای سر کنی ؟
بله چطور ؟! توقع نداری که همینطور برم سلام بدم ؟!
- مگه نگفتی حسین آقا ( شوهر خواهرم هستند )میاد ؟!
- خوب بله
- خوب همین مانتویی که با روسری بلند پوشیدی کافیه دیگه ! بابا فامیل دیگه اونم شوهر خواهر
زنگ در به صدا درمیاد زود چادر را سر میکنم و می روم برای سلام دادن و کمک به مادر
.
.
.
هاج و واج نگاهم میکند میپرسم چیه ؟! چرا اینطوری نگام میکنی ؟
- همین ؟ سلام و احوال پرسی ساده ؟ چیز دیگه ای نه ؟!
- چرا یه جمله اش رو نگفتی گفتم که خوش اومدید
- بابا به خدا شوهر خواهرت غریبه نیست چرا اینطوری آخه ؟!
مانتو شلوار اونم از روش چادر تازه ساق دست
احوال پرسی ساده به خدا عیب اینطوری دیگه صمیمیت نمیشه ها تو خانواده !
من همیشه با شوهر خواهرم گرم صحبت میکنم و حتی شوخی میکنیم

آرام شروع میکنم به توضیح دادن :
فاطمه جان دوست خوبم شوهر خواهرم فقط برای خواهر و مادر من محرم هستش نه برای من
ایشون برای من نامحرم هستن نامحرم با نامحرم بیرون هیچ فرقی نداره
اتفاقا تو خونه با نامحرم خونه بیشتر باید مراقب بود , بیرون با نامحرم فقط در حد یک دقیقه برخورد داری
ولی تو خونه دائم در حال رفت و آمد هستی بیشتر در معرض دید هستی ,
ممکن با برخورد بیشتری که داری باهاشون,  به گناه بیفتی یا حتی ایشون بیفتن
باید بیشترتر مراقب باشی
عالم محضر خداست و امام زمان ناظر  بر اعمال ما

و فاطمه بیشتر تو خودش بود و داشت فکر میکرد



+مگر نه اینکه هر روز با امام زمان و خدا عهد میبندم که مواظب حجابم و اعمال و رفتارم باشم ؟!
مگر نه اینکه قول دادم دلی که هدایت شد توسط شهدا را , خرابش نکنم

  • سیــــده گمنــــام