رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۷۵ مطلب با موضوع «پای درس استاد» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

سن او کم بود خیلی دوست داشت به پابوس امام رضا برود
همیشه دعایش زیارت آقا بود. آن موقع وضع مالی بسیاری از خانواده ها بسیار پایین بود
حتی توان تهیه ی بلیت مشهد برای برخی مشکل بود
این پسر یازده ساله خوشحال بود که هم نام مولای غریبش است. آرزویش یک بار زیارت مشهد بود
اما این دعا برآورده نشد. تا اینکه جنگ تحمیلی آغاز شد
امام فرمودند: «برای دفاع از وطن به جبهه های جنگ اعزام شوید. »
رضا یازده ساله با وجود سن کم، امر رهبر را لبیک گفته و مخفیانه به جبهه های جنگ می رود
رضا سلیمانی بعد از دو سال مبارزه در جبهه ها در سن سیزده سالگی به شهادت می رسد
در حالی که آرزوی زیارت مولای خود را هنوز در دل داشت!
پیکر شهید رضا سلیمانی به همراه چند شهید دیگر به زادگاهش، شهر همدان، فرستاده می شود
پیکر چند شهید دیگر هم که از مشهد اعزام شده بودند به مشهد فرستاده می شوند
در مشهد طبق رسمی که از ابتدای جنگ متداول شد، پیکرهای شهدا پس از تشییع
به حرم مطهر آورده شده و در حرم مطهر و کنار ضریح طواف داده می شود
وقتی پیکر های شهدا تحویل خانواده هایشان شد متوجه می شوند که روی یکی از پیکرها نوشته شده
«رضا سلیمانی اعزامی از همدان!»
پیکر شهید بعد از استعلام به زادگاهش، همدان، برای خاکسپاری فرستاده می شود

کبوتران حرم چهل روایت از دلداگی شهدا به امام رضا (ع)



+مرحوم حضرت آیت ‌الله عبدالکریم حق شناس :
 من حرم حضرت علیّ بن موسی الرضا که می روم به ایشان می گویم :
 یا امام رضا !
 می شود من دیگر در زندگی ام ؛ ای کاش نگویم...


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

در بخشی از وصیت نامه خود چنین نوشته است:
مادر پیری دارم... یک زن... سه بچه... قدو نیم قد!
از دار دنیا هیچ چیز ندارم جز یک پیام...
قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید!

شهید مجید محمودی


                               فرزندان به عشق دیدن سیدعلی قد می کشند

+امروز هم مانند همیشه، امام امت در بیاناتی شفاف و صریح موضع خود را درمورد قضیه مذاکره
با آمریکا و برجام اعلام نمودند؛اما جمله ای بسیار قابل تأمل و دردآور بود؛
امام امت از بر زمین ماندن سخنش در این قضیه پرده برداشت
«... البته چندین سال است موضوع بی‌اعتمادی به آمریکایی‌ها را تکرار می‌کنیم اما برخی،
سختشان بود این واقعیت را قبول کنند!» +


مرحوم آیت اله احمدی میانجی می فرمودند این انقلاب نمایی از قیام و حکومت حضرت مهدی عج است هرکس در این انقلاب سربلند از امتحان بیرون آمد و مطیع ولی امر مسلمین شد در زمان حضرت هم روسفید است و هرکس نتوانست، مثل آنچه که در روایات آمده است در زمان حکومت حضرت ولی عصر عج میگوید این شخص دین تازه آورده و ایمان نخواهد آورد و برعلیه حضرت خواهد بود دراین انقلاب هم همان است.
این انقلاب یک امتحان الهی است برای همه!


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

بعد از شانزده سال پیکر محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند
صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود
پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود
حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که
استخوان های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود
وقتی گروه تفحص جنازه محمد رضا را دریافت می‌کردند،
سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم!
مادر شهید می گوید موقع دفن محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت:
«شما می‌دانید چرا بدن او سالم است؟»
گفتم: «از بس ایشان خوب و با خدا بود.» ولی حاج حسین گفت:
«راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمی‌شد؛
مداومت بر غسل جمعه داشت؛ دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده می‌شد،
ما با چفیه هایمان اشکمان را پاک می‌کردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را می‌گرفت و
به بدنش می‌مالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب می‌آوردند،
ایشان آب را نمی‌خورد و آن را برای غسل نگه می‌داشت»

شهید محمدرضا شفیعی


محمدهادی امینی فرزند علامه امینی می‌نویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت پدر، در شب جمعه‌ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم،‌او بسیار شاداب و خرسند بود، جلو رفتم و پس از سلام و دست‌بوسی گفتم: پدر جان! در آنجا چه عاملی باعث سعادت و نجات شما شد؟پدرم گفت: چه می‌گویی؟دوباره عرض کردم:آقاجان! در آنجا که اقامت دارید، کدام یک از اعمالتان موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تألیفات شما یا تأسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمؤمنین(ع)؟او اندک تأملی کرد و سپس فرمود: فقط زیارت اباعبدالله الحسین(ع)!عرض کردم: شما می‌دانید اکنون روابط ایران و عراق تیره شده و راه کربلا بسته است، برای زیارت چه کنیم؟ فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(ع) بر پا می‌شود، شرکت کنید تا ثواب زیارت امام حسین(ع) را به شما بدهند.
سپس فرمود: پسرجان! در گذشته بارها به تو یادآور شدم و اکنون نیز توصیه می‌کنم که زیارت عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن، زیارت عاشورا بخوان و آن را وظیفه خودت بدان، این زیارت دارای آثار، برکات و فواید بسیاری  است که موجب نجات و سعادتمندی تو در دنیا و آخرت می‌شود


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

گاهی که به عکس شهدا مینگریم با یک آهی میگوییم خوشبحالش
وگاهی زیر لبانمان زمزمه میکنیم آن طرف آسمان شهید چه عشقی میکند
و سرسفره ی ارباب چه صفایی میکند
غافل از اینکه
این شهیدان قبل تاریخ شهادتشان چن سالی شهید بودند و بعد شهید شدند
آن روزهایی که ما مست جوانی مان بودیم
آن روز هایی که ما مست غفلت و سرگرمی های دنیا بودیم
آنها سختی شان را کشیدند و چشیدند و برای لبخند امامشان همه چی را ب جان خریدند
وقتی پیمانه ی سختی ای شان
وقتی پیمانه ی امتحاناتشان
وقتی پیمانه ی انتظار و صبر شان
به سر رسید
آن وقت است که تاریخ تولدشان و ب زعم ما تاریخ شهادتشان رقم میخورد
و امامشان آن طرف آنها را میخرد



هر کس میخواهد  بهترین راه را انتخاب کند باید بیشترین بها را بدهد
شهید محمد رضا مهرپاک


حضرت آیت الله مجتهدی:
درروایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده میشود ومیگویند:
"اِسمَع ! اِفهَم!"
ملایکه میخندندکه این زنده بودنفهمید الان چگونه بفهمد؟!
خدا کندماازاین دسته نباشیم که ملائکه بمابخندند


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

عملیات بیت_المقدس تازه تمام شده بود که خبر رسید اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرده.
از طرف سپاه چند نفر رو انتخاب کردند که برای ایجاد یک قرارگاه به لبنان اعزام شوند.
من هم یکی از انتخاب شده‌ها بودم.
وقتی برادرم حسن، فهمید آماده‌ی رفتن شدم،
بهم گفت:
«نکنه فکر کنی چون برای جنگ با اسرائیل انتخاب شدی، کسی هستی و مهم شدی؛
نکنه غرور بگیردت. اینم بدون که تو با نیروهای بسیجی هیچ فرقی نداری.
اونجا هم که رفتی برای خدا کار کن و مراقب باش خودت رو گُم نکنی».

شهید حسن باقری

 کتـاب صنوبرهای سرخ، ص109


عمل ما که بالا می رود در آسمان اول می گویند "قف " بایست
سپس ملائکه بازرس آن را بررسی میکنند , اگر آن عمل , آلوده به عُجب و غرور نباشد اجازه عبور می دهند
عمل به آسمان دوم می رود , در انجا هم ملائکه آن را بررسی می کنند , همینطور تا هفت آسمان
ملائکه عمل را برسی میکنند که آلوده به گناه و غیبت و حسد و تکبر و ریا و محبت دنیا و ... نباشد
وقتی عمل انسان , هفت آسمان را طی کرد , ملائکه خوشحال می شوند و هورا می کشند
اما خداوند به آن ها می گوید : چیه اینقدر هورا می کشید ؟! من می دانم که این شخص این عمل را
از ترس جهنم انجام داده , او که از روی عشق به من اینکار را نکرده , بلکه به خاطر ترس از آتش عبادت کرده
شما ظاهر عمل او را دیدید که عجب و تکبر و ریا نداشته اما من می دانم این شخص این عبادت را برای
چه انجام داده !


کتاب در محضر مجتهدی , جلد دوم صفحه 19

روز آخر دقاقیق اخر اعتکاف , تعدادی محدودی کتاب !
بانوی خادم یکی از کتاب هارا به دستم می دهد
هدیه من دردقایق آخر +
شهدا ممنونم

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

با بچه‌های فامیل، کنار نهر آب مشغول بازی بود که یک سیب قرمز و درشت از آب رد شد
بچه‌ها سیب را گرفتند و تقسیمش کردند و خوردند؛
اما علی‌رضا نخورد.
گفت: من نمی‌خورم. شاید صاحبش راضی نباشد. بچه‌ها نفهمیدند  چی گفت!
ولی پدر از خوش‌حالی بال درآورد؛
وقتی دید پسر کوچکش این ‌قدر حلال و حرام سرش می‌شود!


شهید علیرضا مظفری صفات
کتاب فکر بکر خدا، ص70


محمد در زمان جوانی، در روستای نیار در اطراف اردبیل، زمین کشاورزی کوچکی داشت وکشاورزی  می کرد. یک روز، هنگام کار، وقتی برای آب دادن زمین کنار جوی آب رفت، سیبی را دید که در آب روان است و به سمت او می آید، او هم آن را برداشت و خورد. اما ناگهان پشیمان شد و در دل با خود گفت این سیب برای چه کسی بود؟ چرا آن را خوردم؟ نکند صاحبش راضی نباشد... به خاطر همین، از کنار جوی آب حرکت کرد تا باغ سیب و صاحبش را پیدا کند. بالاخره پرسان پرسان به باغ رسید و صاحب آن را که مشغول کار بود پیدا کرد. ماجرا را برای او گفت و حلالیت طلبید. صاحب باغ کمی فکر کرد و گفت حلالت نمیکنم مگر به یک شرط. جوان گفت که هر چه باشد می پذیرد. آن مرد گفت دختری دارم که کور و کر و شل است، اگر با او ازدواج کنی، تو را حلال می کنم. جوان که قول به پذیرش داده بود و ازطرفی هرگز لقمه ی حرام نخورده بود پذیرفت.
وقتی برای ازدواج، به خانه ی آن مرد رفت، دخترش را دید که بسیار زیبا بود و هیچ عیبی نداشت. از مرد پرسید چرا به من دروغ گفتی؟ پدر دختر پاسخ داد این که گفتم دختر من کر است چون غیبت کسی را نشنیده است، کور است چون با دیده ی خود به نامحرمی ننگریسته است و شل است چون بدون اجازه ی پدر و مادرش هرگز از خانه بیرون نرفته است... حاصل این ازدواج فرزندی بود که ما او را با نام مقدس اردبیلی می شناسیم
از مادر مقدس اردبیلی سؤال کردند که در تربیت فرزندت چه کردی که به اینجا رسیده است؟ گفت: من هرگز لقمه ی شبهه ناک نخوردم و قبل از شیر دادن به او، وضو می گرفتم و ابدا چشم به نامحرم نینداختم و در تربیت کودک وقتی او را از شیر گرفتم، کوشیدم و نظافت و طهارت او را مراعات می کردم و او را با بچه های خوب، می نشاندم

کتاب سرمایه سعادت و نجات، (ص 29 - 31)


+پشت پیراهنش را بخوان;
هرچه پیش آید خوش آید , ما که خندان میرویم....
.
.
ولی اوضاع من افتضاح شهدا !


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

یک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!»
تعجب کردم؛ با خودم گفتم: «پسرِ ‌‌‌دوازده, ‌‌‌سیزده ساله رو چه به این حرف‌ها؟!»
با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم، حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم:
«نه پسرم، ندادم؛ امسال رو ندادم»
از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد و دو روز به بهانه‌های مختلف، اعتصاب غذا کرد
وقتی خوب پاپیچش شدم، فهمیدم به خاطر همان بحث خمس بوده!

شهید مهدی کبیرزاده
 کتــاب دسته یک، ص141




هر غذایی را نخور. در حلال و حرام وسواس داشته باش، ولی در طهارت و ‏نجاست وسواسی نشو. هرجایی مرو. در غذای شبهه ناک بگو شاید حرام ‏باشد و نخور، ولی در طهارت و نجاست شک نکن و بگو ان شأ الله پاک است
تاجری آیت الله العظمی مرعشی (ره) را به مهمانی دعوت کرد. ایشان بعد از ‏مهمانی شب، در خواب حضرت مهدی(علیه‏السلام) را دیدند که فرمودند: ‏دستت را سر هر سفره‏ای دراز مکن. وقتی ایشان تحقیق کردند، فهمیدند مال ‏صغیر در اموال تاجر بوده است و از آن به بعد بیشتر از قبل، دقت می‏کردند و به ‏هر مهمانی نمی‏رفتند

کتاب در محضر مجتهدی ; آیت الله مجتهدی تهرانی


امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
هر کس بدون دستور ما در مال ما تصرف کند مرتکب گناه شده است و هر کـس ذره‌ای از مـال ما را بخورد پس گویا آتش در شکم اوست


بحـارالانـوار، ج53، ص 183

  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

همین جمله ی کوتاه استادپناهیان برا تلنگر محکم کافیه:
آقات نیس، راحتی؟!



خداوند در آسمان هفتم، ملکی را منصوب کرده که به او «داعی» می‌گویند. هرگاه ماه رجب فرا می‌رسد، آن ملک هر شب تا صبح چنین ندا می‌دهد: خوشا به حال ذاکران! خوشا به حال اهل طاعت! همانا خداوند متعال می‌فرماید: «من همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، و مطیع کسی هستم که از من اطاعت نماید، و آمرزنده کسی هستم که از من آمرزش بطلبد. این ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است؛ پس هر کس در این ماه، من را بخواند، او را اجابت ‌می‌کنم و هر کس از من درخواستی داشته باشد، به او عطا می‌کنم و هر کس از من هدایت بخواهد، او را هدایت ‌می‌نمایم. من این ماه را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار دادم که هر کس به این ریسمان چنگ بزند، به من وصل شده است».


تـو می آیی , شهیـدان نیز بـاز می گردند،
و آویـنـی روایــت می کند؛ فـتـح نـهـایـی را.. +



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

عید نوروز همه در پی دیدار همند
دیدار تو هم سهم دل من شد ... الحمدالله رب العالمین



هر بار که میرفتم حرم موقعی که از باب الجواد خارج میشدم برمیگشتم به عقب رو به گنبد آقا :
آقا همین که میخوام برم و دوباره برگردم از دلتنگی میمیرم روز آخری چیکار کنم من ؟
از وقتی اومدم انگار یه چیزی گم کردم ..... دلم هنوز مونده گره زدم به پنجره فولاد امام رضا

زیباترین خاطره که دارم از این سفر :
دار الاجابه بودیم من و مامانم , تو این سفر تا میشد با کمک خدا  به پدر و مادر خدمت میکردم
داشتم به مامان کمک میکردم که راحت زیارت نامه بخونه و یه جایی بشینه
یه هو دیدم گریه اش گرفت گفت بحق امام رضا هرحاجتی داری خدا بهت بده
یا امام رضا من از این دخترم خیلی راضی ام دست خالی دخترم رو برنگردن

همه شمارو تک تک دعا کردم به نیابت از همه شما زیارت نامه و امین الله خوندم
الوعده و وفا ! تو همه جاهای خوب تو همه حس های خوب تو همه دعاها به یاد همه اهالی
رفاقت به سبک شهید بودم

حضرت آیت الله بهجت می فرمودند؛ زود به زود به مشهد بروید.
گاهی موانع بزرگی ، با یکبار مشهد رفتن از سر راه ما برداشته می شوند.
او حجّت خدا و پناه شیعه است.
 آسمان و زمین و آنچه بین آن دو است ، در اختیار امام رضا علیه السلام  است



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم


تواضع حاج عباس کریمی در بین بسیجیان تهران معروف بود
بارها دیده بودیم که مانند یک بسیجی ساده عمل می کرد به احترام بسیجیان از جا بلند می شد و ...
از دیگر ویژگی های او علاقه شدید به مادر سادات ، حضرت زهرا (س ) بود
اصلا" شنیدن نام زهرا برای او آرامش بخش بود
به همسرش بعد ازدواج گفته بود : و
قتی برای خواستگاری آمدم بار سنگینی بر سینه ام احساس می کردم !
اما وقتی شنیدم نامت زهراست آرام شدم
حاج عباس فرزندش در بیمارستان حضرت زهرا ( ص ) به دنیا می آید
به همسرش می گوید : رمز زندگی ما نام حضرت زهرا (س) است .
در فتح المبین با رمز یا زهرا (س) مجروح شدند
حاجی در عملیات بدر هم که رمزش یا فاطمة الزهرا (س) بود در حالی که وصیت کرده بود
در بهشت زهرا ( ص ) دفن شود جلو رفت
پاتک عراق ترکش بزرگی به سرش اصابت کرد و او به قافله نور ملحق شد

شهید عباس کریمی
کتاب مهر مادر چهل روایت از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا (س) و عنایت حضرت به شهدا
(توصیه میکنم این روزها ایام فاطمیه حتما مطالعه کنید )


آقای دولابی نقل می کردند:
روزی در حرم سیدالشهدا علیه السلام مقابل ضریح آن حضرت دستم را به نشانه گدایی بالا آوردم
و به حضرت عرض کردم اگر سینه مرا از علم پر نکنید قسم به مادرت زهرا دستم را پائین نخواهم آورد.
بعد از این التجا به در گاه سیدالشهدا علیه السلام دیدم که قلبم در سینه پر شده است.
بعداز این اتفاق که هفتاد سال از آن می گذشت آقای دولابی هر روز سه ساعت درس اخلاق داشت
که هیچکدام از شاگردانش که در طول این مدت پای درس ایشان بودند نمیتوانند ادعا کنند که یک
مطلب تکراری از زبان آقای دولابی بیرون آمده باشد.
همیشه قبل از شروع صحبت میگفتند والله نه شما میدانید که من میخواهم چه بگویم و
نه من میدانم که چه میخواهم بگویم،پس ببینیم خدا چه می خواهد


+شب جمعه , کربلا , حضرت مادر .... خوش به حال زائر بارانی عزیز +


فاطمیه ها
صدای فاطمه را می شنوم که نیمه های شب درب خانه دلم را می زند تا برای یاری علی قدمی بردارم!


  • سیــــده گمنــــام