رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

هو الرحمن الرحیم

چادر لباس رزم است
رزم با نَفْسْ , رزم با بی حیایی , رزم با بی حجابی ...
لباس رزم که عاشقانه ندارد .. میشود عاشقانه دوستش داشت
اما کسی برای لباس رزم عاشقانه نمیگوید !
لباس رزم نشانه است رجز دارد و جهاد !
مثل چفیه ی آقا
آن وقت اگر تاب آوردی و فاطمی ماندی شیرینی اش را با هیچ مدل و برند و مارکی عوض نخواهی کرد .
لشگری که لباس دشمن را تنش کند هرقدر هم پاک و وفادار و صادق باشد فرمانده را دلسرد میکند
راستی
شهدا , سنگینی چادر مشکی از کوله های شما بیشتر نیست !
یاری مان کنید

+ یادداشت یک دختر خانم روی تابوت یک شهید


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم , به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته‌ام , نگویید از سفر باز خواهم گشت ,نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید، بگویید بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفته‌اند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است
بگویید موشک‌های دشمن انگشتان پدرت را در سومار دست‌های پدرت را در میمک پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه چشمان پدرت را در هویزه حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبرخون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر و
قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده‌اند
اما ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه‌های مادر بزرگش همیشه خیس است چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه بر نمی‌گردد بگذارید دخترم به‌جای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد
به‌جای ترانه، فریاد را بیاموزد
و به‌جای جغرافیای جهان، تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید , نمی‌خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید می‌خواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید و این اشعار را که نوشتم برایش نگهدارید که بزرگتر شد خودش بخواند
شهیدان زنده‌اند الله اکبر
بخون غلطیده‌اند الله اکبر



نامه شهید غواص حجت‌الاسلام محمد شیخ شعاعی خطاب به دخترش


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

آقـا ابـراهـیـم هـادی  !
صدای مرا میشنوی ، کمک !
من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی دشمن! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد
هرچه گشتم برنامه بیسیم نداشت تا با تو تماس بگیرم گفتم میخواهم با بیسیم شما تماس بگیرم
گفتند گوشی شما را چه به بیسیم شهدا !
اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا صدایم را به شما برسانم اگر میشنوید ما گیر افتادیم
بگو چطور آن روز وقتی به گوشَتان رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل شما خوششان آمده ،
از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتید ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنید !
اینجا کُشتی میگیریم تا دیده شویم لاک میزنیم تا لایک بخوریم
شما حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی!
و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم !
آقـا ابـراهـیـم هـادی !
اگر صدایم را میشنوی، دوباره اذانی بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند
راه را پیداکنیم ..
راه را گم کردیم که به عشق سیب زمینی های سرخ کرده ی مک دونالد آنقدر ذوق زده شدیم و پایکوبی کردیم
تا آقــا گـفـت لـطـفـا متـانتـتان را حـفـظ کنـید !
اگر از جبهه برگشتی کمی از ان غیـرت های نـاب بسیجی ها را برایمان سوغات بیاور؛
تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم ...



حـضـرت مـاه :

دلم میخواد داد بکشم که من تند رو هستم , اصلا می خواهم در دوست داشتن تان افراط کنم
اصلا می خواهم از همان هایی باشم که بهشان می گویند افراطی
دلم می خواهد به من بگویند بسیجی بی ترمز
اصلا می خواهم تک تک لحظات زندگی ام را با فکر شما برنامه ریزی کنم
می خواهم از همان هایی بشوم که می شوند وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ
می خواهم فریاد بزنم که در رکاب شما می خواهم بشوم أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ
می خواهم اینکه عاشقتان هستم را جار بزنم
اصلا دلم می خواهد بابت این عاشقی زجر بکشم حرف بشنوم سرزنش بشوم
اصلا دلم می خواهد بابت این عشق تاوان بدهم
دلم می خواهداز دست بدهم  هر آنچه دوستش دارم اما این عشق را از من می گیرد
جدا شوم از هر آن کس که تو را از من می‌گیرد
اصلا مهم نیست
چه می پندارند
چه می گویند
چه می بافند...
من هستم و یک جان... که کف دست گرفتم برای فدا شدن در این راه 



  • سیــــده گمنــــام


هو الرحمن الرحیم

فقط از شهدا جنگیدنشونو یاد گرفتیم

غافل از خودسازی هاشون
عباداتشون
رفتارشون
اخلاقشون
زندگیشون
و

.....


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
کم کم به راه رفتنش مشکوک شدیم.
از او خواستیم تا پایش را ببینیم و آنجا بود که فهمیدیم زخمی شده است.
با هم برای تعویض پانسمان پایش به بیمارستان رفتیم و هنگامی که پرستار پانسمان پایش
را از روی زخم جدا می‌کرد تا آن را ضدعفونی کند، مصطفی مدام می‌گفت: «الله‌اکبر،‌الله‌اکبر».
در این حین یکی از پزشکان که صدای برادرم را می‌شنید با لحنی خاص پرسید:
« این بسیجی‌های‌الله اکبری دوباره آمدند؟. مگر می‌خواهند خط بشکنند»؟
مصطفی بعد از پانسمان پایش به دیدار آن پزشک رفت و از او پرسید:
«اگر قسمتی از بدنتان زخمی باشد و روی آن را بدون بی‌حسی ضدعفونی کنند و
حتی بخشی از آن را «بکنند»، شما احساس درد نمی‌کنی؟»
پزشک جواب داد: «خب چرا».
برادرم ادامه داد: «آقای دکتر ما در قرآن آیه‌ای داریم که می‌فرماید:
«الابذکر الله تطمئن القلوب».
من برای آنکه درد را تحمل و یا فراموش کنم،این ذکر را به زبان می‌آوردم.»
دفعه بعد که برای پانسمان جراحت پایش به بیمارستان مراجعه کردیم،
دیدیم که همان پزشک آن آیه را قاب کرده و بر روی دیوار و بالای سرش نصب کرده است

شهید مصطفی مبینی

عملیات «بدر» شد
ما می‌خواستیم حرکت کنیم آقای جعفر طهماسبی رو به مصطفی گفت:
«مصطفی تو این بار دیگر حتماً رفتنی هستی!»
مصطفی قرآن را باز کرد، آیه 12 سوره طه آمد

«إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» مصطفی گفت: «من این بار رفتنی هستم...».
مصطفی ظهر روز ششم عملیات در شرق دجله کنار ما نماز می‌خواند که خمپاره آمد
خورد به پهلویش در حال جان دادن بود که ما آوردیمش عقب و شهید شد
...
بعضی‌ها با قرآن چنین سَر و سِر دارند


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

وقتی دو روز  در بی خبری هستی ! نه تماس نه پیام ....
با همه می گویی و میخندی ! ته دلت دنبال یک جای خلوت می گردد
برای صدمین یا صد و دهمین بار شماره را میگیری !
“مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد تماس شما از طریق پیامک به او اطلاع داده خواهد شد”
میفهمی که به آخر خطر رسیدی
دستت از همه جا کوتاهه ... میگویند شماره همکارش را بگیر !
باز صدای همان خانم آزارت می دهد ... در دسترس نمی باشد
دیگر کم آوردم ... حیران که کجا خبری از ایشان به دست آورم
ناخودآگاه یاد عمه جانم می افتم
متوسل میشوم !
شهید ابراهیم هادی را واسطه قرار می دهم , هر وقت احتیاج داشته ام رد نکرده ...
.
.
.
.
صدای پیامک می آید , نمیدانم با چه سرعتی خودم را به گوشی می رسانم !
فقط میفهمم خودش است , اسم اوست که روی گوشی !



از خوشحالی پیام را بلند برای همه میخوانم ...
شماره را که میگیری در کمال ناباوری می شنوی که :
“مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد تماس شما از طریق پیامک به او اطلاع داده خواهد شد”
همین پیام کافیست , الحمدالله رب العالمین
سجده شکر به جا می آورم !

+ دیشب فقط فقط تونستم سر سوزنی حال مادران و همسران و خواهران و کسانی که عزیزانشون مفقود الاثر هستند درک کنم

+ از تمامی کسانی که این مدت نگران و جویای احوالم بودند صمیمانه تشکر میکنم
راستش را بخواهید در هنگام مشکلات و سختی هاست که آدمی بهانه جو میشود و کم طاقت و انتظارش بیشتر میشود ! ممنونم که تنهایم نگذاشتیدو با پیام هاتون من رو شرمنده کردید .
نمیدونستم چطور محبت هاتون رو جبران کنم !
برای همین تصمیم گرفتم برای کسانی که به یادم بودند به طور ویژه دعا کنم !
برای کربلا , عاقبت بخیری , برای شهادت

+ امشب به وبلاگ همه شما بزرگواران سر میزنم ان شالله



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

خوب شد شهدا وایبر و واتس اپ و تلگرام و اینستاگرام ندارند !
و الا حتما یک نفر از این ضد انقلاب های مخالف اسلام در این گروه های اجتماعی ادشان میکرد ؛
بعد هم با منشنی مثلا مینوشت :
@ hemmat @ , jahanara
بیایید ببینید آخر هم حرف ما شد! جان و جوانی تان را برای چه از دست دادید؟
پرتکرار ترین وصیتتان که "خواهرم حجابت برادر م نگاهت" بود را در این پروفایل ها ببینید !
و چه حالی پیدا میکردند همت و جهان آرا
وقتی آبشار موهای رنگارنگ ناموس وطن را بدون حجاب درآغوش مردانشان میدیدند ..
1، 2 ، 3 ! لبخند بزنید ! چیک !
لبخند بزنید
لبخند بزنید به اعتقاداتمان
که زیر چکمه های GM TV و manoto و FARSI 1 له شد
لبخند بزنید به غیرتی که از مردانمان گرفتند تا با هیکل و مدل آرایش ناموسشان به همدیگر پز بدهند
لبخند بزنید به بازی ای که خوردیم و کلاه گشادی که فهمیدند چگونه سرمان کنند !
جالب تر؛ آن موقعی میشد که یکنفر همان موقع یکی از این پست های بانمک میگذاشت :
انگار خون شهدا فقط به چهار لخته موی لُخت ما حساسیت داشت !
فکر کنم دیگر طاقت نمی آوردند :
Hemmat is typing :
خواهرم !
دزد که بر خانه مان زدیک وقت نان و آب مان را میبرد
سخت است ولی دوباره کار میکنیم و در می آوریم اما سخت تر موقعی است
که چیزی پیدا کندو آب رویمان را ببرد ..
آن وقت حاضریم زندگیمان را هم بدهیم تا آن را از چنگش در بیاوریم !
نان که سهل است غیرت آن چیزی است که برایش خونمان را هم میدهیم
Jahan ara is typing :
بچه ها !
شهر اگر سقوط کرد فدای سرتان دوباره میجنگیم و پسش میگیریم
مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند !

Hemmat left group
Jahanara left group

+ متن برای من نیست یکی از دوستانم برام فرستاده بود گذاشتم اینجا ...


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
اغلب شما بزرگواران حاج آقا جواد تاجیک مشاور سردار باقرزاده و دبیر ستاد مرکزی راهیان رو میشناسید
ایشون تو یکی ار روایتگری هاشون نقل می کردند  که :
اوایل محرم سال 92 مجموعه ای از خواهران قرآنی شرق تهران اومدن معراج شهدا
تا شهدای تازه تفحص شده رو زیارت کنن و از بنده هم دعوت کردن تا برای خواهران روایتگری کنم
شهدا اون روز خیلی تحویلشون گرفتن
بعد از اتمام مراسم، مسئول شون بهم گفت:
"یکی از خواهران ما دیشب خواب دیده در مراسمی شرکت کرده و بعد از مراسم،
مردجوانی دنبالش آمده و صداش کرده و گفته:
من از این به بعد مراقب تو هستم!
خواهر با تعجب سوال کرده شما کی هستید؟
مردجوان گفته من "محمدمنتظری" هستم.
امروز که آمدیم معراج، دیدیم همه شهدا گمنام هستند الا شهیدی که بر بالای تابوت همه شهدا قرار داشت
و روی تابوتش نوشته شده بود:
شهید محمد منتظری
و حالا اون خواهر دیگه تو حال خودش نیست..."


عکس دیدار والدین شهید محمد منتظری با عزیزشون پس از 30 سال


+ این روزها اخبار و روزنامه ها و سایت ها را که میبینم  و یا حتی بین مردم از توافق و دبه آمریکا
سخن می شنوم به سخنان امام که نگاه میکنم دلم قرص می شود
اماما آنقدر سخن شما محکم و دلنشین هست که دلم قرص قرص مانده تا ابد تا لحظه شهادت ان شالله

" کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی‌دانیم؛ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند.
که اگر بند بند استخوان‌هایمان را جدا سازند،اگر سرمان را بالای دار برند،
اگر زنده زنده در شعله‌های آتشمان بسوزانند،
اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلو دیدگانمان به اسارت و غارت برند،

هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضاء نمی‌کنیم.

امام خمینی(ره) / صحیفه امام / جلد ۲۱ / صفحه98


  • سیــــده گمنــــام


ماه خدا امشب عیان می شود ؛
آن ماهِ ماهِ خدا کی عیان می‌شود؟


+ حال و هوای امشب رو از صوت وبلاگ گوش کنید !
امشب فراموشم نکنید
دعای شب عید فطر رو از دست ندید ! تو مفاتیح هست
این دعا فقط شب عید فطر آرومم میکنه

یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا اَللّهُ یا رَحیمُ یا اَللّهُ یا مَلِکُ یا اَللّهُ یا قُدُّوسُ

اَللّهُ یا سَلامُ یا اَللّهُ یا مُؤْمِنُ یا اَللّهُ یا مُهَیْمِنُ یا اَللّهُ یا عَزیزُ یا اَللّهُ



  • سیــــده گمنــــام
هو الرحمن الرحیم

دیگه رسیدیم به آخراش ... دیگه معلوم نیست سال بعد قسمت بشه یا نه
هرچی بود تموم شد ...
مفاتیح رو که میزارم جلوم میبینم که روز آخر دعای وداع رو باید بخونم دیوانه میشم
وداع با با مهمانی خدا ؟! سخته ...
هرچند دیگه رمق نمونده برای روزه بیشتر به قول یکی از رفقا دیگه بنزین تموم شده
ولی با شیرینی این ماه که هنوز مزه اش برام مونده چیکار کنم
امسال خیلی خوش گذشت ... حس و حال خوبی بود , الحمدالله رب العالمین
فکر کن !
آنقدر خدا رفاقت را در حقت تمام کند که دعوتت کند برای مهمانی اش , برای شب های قدر
برای قرآن به سر گرفتن , برای خواندن قران ! برای مناجات هایش ....
کجای عالم چنین رفاقتی رو میتونی پیدا کنی !
فقط بابت یک چیز نگران و هراسانم ... فقط یک چیز !
پرسشی بد نگران کرده من مجنون را , اربعین کرببلا حک شده در تقدیرم ؟؟


آخ کربلا.........................
خسته و سرگردونم دلم خیلی گرفته خیلی .......
اصلا امسال کربلا خواستنم طور دیگه است , دوست ندارم دوباره حسرت بکشم
دوست ندارم ببینم جامونده ام
شما رو به خدا قسم برای من دعا کنید ! به خدا قول میدم سر هر نمازهام برای تک تک شما کربلا بخوام !
شوخی نمیکنم من رو که میشناسید ... لیست اسمتون همیشه هنگام دعا دستمه :(

راستی
خدایاچقدر مظلومی تو که پایان مهمانی تو را جشن می گیرند!

+
مولای من؛
گروه استهلال را به کدامین سرزمین بفرستیم برای روئیت روی ماه تو؟


خیلی التماس دعا , خیلیییییی

  • سیــــده گمنــــام