باید هم برای ما زبان درازی کنی زائر کوچک اربابـــــ ....
مـــا جـــــامـــــانـــــــده ایـــــــــم
مـــا جـــــامـــــانـــــــده ایـــــــــم
بسم رب الحسین
هوالکافی
بعد از چند روز چشم انتظاری بالاخره امدند
برگه پست دستم و سوار تاکسی و مسیرم اداره پست !
روی برگه رو خوب میخونم میبینم نوشته شده که اخطار منزل نبودید ....
بسته ها را از اداره پست تحویل میگیرم ،
حال خودم قابل وصف نیست نمیدونم چطور خودم رو به خانه میرسانم
شروع میکنم بسته هارو باز کردن ، بـسته اول ، بسته دوم
واقعا حال و هوای دلم عالیه ، هیچ چیز تو این دنیا نمیتونه اندازه کتاب حالم رو خوب کنه
شما هم میتونید به راحتی این کتاب و فلش کارت هارو تهیه کنید واقعا زیبا و عالی هستند
مثل درس هر روز اون هارو مرور میکنم
و تعدادی هم سفارش دادم برای هدیه به دوستانم که واقعا بهترین ارمغان هستن برای دوست
و یکی هم کتاب خاک نرم کوشک
بسم رب الحسین
زودتر کاری کن مهربان اربابــــ . . .
اربعین نزدیک است !
قصدمـ این نیست به کار شما دخالت بکنمـ . . .
حرف ، حرف شما . . . ولی !
راضی نشو ،
به رفیقمـ که حرمـ رفته حسادت بکنمـ . . .
در تمام عـمـرم سه آرزو دارم:
اول زیارت بعد به برکت زیارت معرفت و در نهایت سعادت شهادت
دعایم کنید به آرزوم برسم
+ راستی تا کربلا چقدر راه مانده !
علی اکبر
در کنار هلی کوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او
سؤال میکردند.
خبرنکارى از کشور یمن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنکام
حاضرید بجنگید؟
شهید خندید و گفت : ما براى خاک نمیجنگیم ،
ما براى اسلام میجنگیم تا هر وقت اسلام در خطر باشد.
این را که گفت به راه افتاد، خبرنگاران حیران ایستادند.
شهید آستین هایش را بالا زد، چند نفر به زبان هاى مختلف پرسیدند: کجا ؟
علی اکبر گفت : نماز ! دارند اذان میگویند
خاطره از شهید علی اکبر شیرودی
مسجد
یعنی محل سجده ؛ یعنی آشیانه ی بی کسان و یعنی معراج گاه شهدا.آری درد مسجد
را آن شهدایی می فهمند که هنوز بوی نمناک قطره قطره ی اشک هایشان فرش های مسجد
را فرا گرفته است و صدای دلنشین تپیدن قلب هایشان در مناره ها جولان می
دهد.حرمت مسجد را همان کسانی حفظ می کنند که با جسم و روحی پاک به آن وارد
می شوند و محافظانه و با ایمان بیشتر، از ان خارج می شوند
در مورد مذاکرات حرفی ندارم. قضاوت با تاریخ و مردم فعلا.
لکن در مورد
استاد رحیم پور ازغدی چرا.
حرف دارم با هیاتی نماهایی که یک روز به آیت
الله خوشوقت و یک روز
به استاد رحیم پور ازغدی و فردا هم شاید به بزرگ دیگری رحم
نکنند.
حرف هایم را در ایــــن کـــلـــیـــپ ببینید و اگر موافق بودید، منتشر کنید
آقـــــــــا جــــــان
هنـوز هـم بـه تـو نرسیـده ایـم!
سـال هـاسـت کـه پشت ترافیـک گنـاه خودمـان گیـر افتـاده ایـم!
به نام خدا
امشب وقتی دعای کمیل میخوانی لذتش آنجا به اوج میرسد که آخر مجلس روضه حضرت رقیه باشد
نمیدونم چی شد وقتی نماز تموم شد وقتی از مسجد خارج میشدم به این نیت که برگردم خونه
یه اتفاق هایی افتاد دوباره برگشتم مسجد برای دعای کمیل برای روضه !
تو این کار و این دعوتنامه ها هاج و واج میمونی ! آخه من ؟ چرا من ؟ ....
همش زیر لب زمزمه میکنم میدونم مهربان اربابــــــــــم دعوتم کردی آدم بشم
+ التماس دعا