رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

۳۳۷ مطلب با موضوع «شهدا و شهادت» ثبت شده است

هو الرحمن الرحیم

امروز روز پنجم است که در محاصره ایم، آب را جیره بندی کرده ایم...
عطش همه را هلاک کرده، همه را...
جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند
دیگر شهدا تشنه نیستند!ا
فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه (س)



+بیائید افطار بعـد از هـر آب خنکی کـه می نوشیم
بعد از سلام بر امام حسیـن (ع) و ساقی کربلا
به بچه های گــردان حنظلـــه کـانال کمیل هم ســلام دهیـم 



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند
وقتی برگشتند گریه می کردند می گفتند همه شهید شده اند
پرسیدیم تیر خلاص بهشان زده بودند؟
گفتند: نه، از تشنگی شهید شده بودند
طبق دستور بر می گشتیم عقب
بعضی از بچه هایی را که روی زمین افتاده بودند می شناختم,
رفتم بالای سرشان زخمی نبودند,تکان هم نمی خوردند.
سرم را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلب شان آرام می زند.
لب هایشان هم خشک خشک بود.
در گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و ترکش لازم نیست.
چند ساعت به تو آب نرسد کارت تمام است."

روزگاران؛کتاب عطش , صفحه 25و45 , انتشارات روایت فتح



+ماه رمضان وقتــی با خیـال راحـت سر سفــره ی افطار می نشینـی
وقتی با صدای دلنشیــن الله اکبـــر روزه ات رو باز می کنــی
یادت باشه یـه عده ای از همه چــی توی دنیا گذشتــن برای اینـکه
الان با خیـال راحت دلمون بـه خدا وصل بشـه
پس اگه سیــم دلت وصـل شد، بـرای همه دعــا کن
برا ظهور امــام زمـان
برا عاقبـت به خیــری جـوان ها
برای صبــر دل مـادران شهیــد
برای سلامتی جانبــازها
اگه یادتون مونــد بــرای ما هم دعا کنیــد , من به یاد همه شما هستم ( + )


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

بخشی از پیام تامل برانگیز رهبر معظم انقلاب:

"سپاس بی پایان پروردگار حکیم و مهربان را که در لحظه های نیاز این ملّت خداجوی و خداباور، بشارتهای تردید ناپذیر را بر دلهای بیدار نازل می فرماید و غبارها را می زداید. و سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئولیت پذیر که خطاب لطیف الهی را به درستی می شناسید و می شنوید و پاسخ می گویید. حضور پرمضمون امروز شما در تشییع این دردانه های به میهن بازگشته یکی از به یادماندنی ترین حوادث انقلاب است. رحمت خدا بر شما..."
سید علی خامنه ای
26 خرداد1394



+ دیروز تهران خیابان ها با قدم های مردمی که ذکر می گفتند،
توبه کردند و آماده ی ماه رمضان شدند


+دشمن منتظر غفلت و سستی مــاست , استراحت بماند بعد از شـهادت...
شهید محمد میثم بیگلو


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

175غواص دیدند
ما داریم غرق می شویم
خودشان را رساندند



وصیتشان این بود که ولی فقیه را تنها نگذارید ...
سرباز یعنی همین ...
تا دیدند رهبرشان میگوید من اجازه نمی دهم فوری با دست بسته هم که شده بدون نام و نشان برگشتند ......
آمدند تا بگویند اینجا کوفه نیست ...
خوش به حالت حضرت ماه ...چقدر عاشق داری
اینها گفتند ما اجازه نمیدهیم ...
ما هنوز اندر خم پس کوچه ایم ...
حضرت ماه شرمنده ام آقا
کوفی شدیم؟ علی تنها ماند؟ به خودمان آمدیم؟

به گمانم  خبرى هست…که شهدا دوباره به رکاب امامشان بازگشتن ....


+ حاج حسین یکتا همیشه هنگام روایت میگفتن هر وقت آقا از چیزی ناراحت یا غمگین بودن
شهدا یه جوری خودشون رو نشون میدادن به ما , تا حواسمون پرت نشه از امام و رهبرمون 


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

جانان من
نمیدانستم که جز اب در خاک هم می شود، غرق شد !
دستانتان رابستند و جان شیرینتان را ستاندند تا من و ما در امنیت باشیم
و با دستانی باز سرمان را بالا بگیریم و زیر بار ذلت هیچ کدخدایی نرویم
دعایمان کنید تا ثابت قدم بمانیم و کج راه نرویم 



+دلــم تنگــــــــ استــــــ...!

پـــرواز می خواهم، تا کجــــــــایش را نمیدانم!


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم
ای کاش در توانم بود هر چند مدتی که خبر شهادت عزیزانی رو که تو این نواحی و مرز و بوم
به شهادت میرسند خدمت شما بگم ...
کاش از شرم و خجالت آب بشم وقتی نمیتوانم در امنیت کامل بندگی کنم
وقتی امنیت هست وقتی ماه یحتاج هست ولی نمیتوانم مسلمانی کنم
وقتی عده ای برای وجود من و شما و این خاک , جان میدهند , آیا مدیون نیستیم ؟

سرهنگ پاسدار، روح‌الله سلطانی در مبارزه با اشرار مسلح، در سردشت، نوار مرزی شمالغرب کشور به شهادت رسید
ایشون بامداد امروز طی عملیاتی در منطقه سردشت به ندای حق لبیک گفتند
شهید سلطانی از پاسداران لشکر عملیاتی 25 کربلا، دارای دو فرزند و از اهالی روستای کچب‎کلوای بخش دابودشت آمل بود. .
در  باغ شهادت باز باز است
همچنان مردانی در میدان  نبرد، جان می دهند تا من و شما در  امنیت باشیم



+ بـالـی دهـید بـه وسعت هفت آسمان مـرا ...
من هرچـه مـیدوم بـه شهـیـدان نـمـیـرسم ...


  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

وقتی سخن این شهید افغانستانی عزیز رو میخونی !
شما رو نمیدونم دلم میخواد برای احوال خودم
برای حال و جسم خرابم پر از گناه , پر از معصیت , پر از هوای نفسانی زار بزنم !
من چیکار کردم برای مولا ؟
الا اینکه فقط دل شکستم !!!

مزار مطهراین شهید در بهشت معصومه است
هر از گاهی از اتوبان قم - تهران عبور میکنن
زیارت شهدای مظلوم و غریب افغانستانی و پاکستانی مدافع حرم رو از دست ندید ... +
از طرف ما جــــــامونده ها که خیلی خیلی دوریم ! زیارت کنید و دعامون کنید 



+ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند


  • سیــــده گمنــــام

" برادر شهیدم..
سلام مرا به امام حسین(ع) برسان
دستهای خالی ما را بگیر
به ما شهادت بده
خیالت راحت، ما سیدعلی را تنها نمیگذاریم... "


از دلنوشته های مردم بر روی تابوت شهدای غیرت



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

مهمون ها که رفتنــد،
افتـاد به جـونِ ظــرف ها. گفت:من می شـورم تو آب بـکش
گفتـم: بیـا بـرو بیــرون خـودم می شورم
ولی گوشش بدهکـار نبــود.
دستشو کشیـدم و از آشپزخانه بیرونش کــردم ,و لی باز راضـی نشـد.
یه پارچـه بست به کمـرش و شـروع کـرد به شستــنِ ظــرف ها.
تموم که شـد رفت سراغِ اتاق ها و شروع کــرد به جــارو کــردن و گردگیــری کردن.
می گفـت :
من میــرم جبــهه تو دست تنـها هستـی شرمنــده تو هستــم که بار زنــدگی روی دوشـت سنگینــی می کنـه، حلالم کـن !

• شهید علـی بینــا • 



  • سیــــده گمنــــام

هو الرحمن الرحیم

شهید محمدرضا حقیقی را می شناسید؟
همان شهیدی که خنده او در هنگام دفن پیکر مطهرش مشهور است.

 

محمدرضا چهارسالگی ات یادت هست؟
آن هنگام که اولین حرف زشت را در خیابان شنیده بودی،
بغض کرده بودی که حرفی را شنیده ام که اگر بگویم دهانم نجس می شود!
تو در چهارسالگی ناپاکی باطنی را از کجا می فهمیدی؟
یا سیزده سالگی اش
دوستانش گفتند که وقتی نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده
و مدتی همان جور ماند خشکش زده بود هرچه صبر کردند او سر از سجده بر نداشت یکی از بچه ها گفت خیال کردیم مرده!
وقتی بلند شد صورتش غرق اشک بود از اشک او فرش مسجد خیس شده بود .
پیرمردی جلو آمد و پرسید : بابا ! چیزی گم کرده ای؟
پاسخ شنید نه پرسید چیزی می خواهی پدرت برایت نخریده؟ سری تکان داد که نه
پرسید : پس چرا اینجور گریه می کنی؟
گفت : پدر جان! روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم را نگیرم پس کی بگیرم؟

در گوشه ای از دفتر خاطراتش شعر زیبای حافظ را به خط خوش نوشته :
روز مرگم نفسی وعده ی دیدار بده
وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر
چه کسی می دانست این دعا مستجاب خواهد شد؟
اجابت این دعا همان و آن خنده ی دندان نما همان


  • سیــــده گمنــــام