رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی



حضرت آیت الله مرعشی نجفی می فرمودند:

شب اول قبر آیت‌‌الله شیخ مرتضی حائری قدس سرّه، برایش نماز لیلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بین مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم یک سوره یاسین قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هدیه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟!

پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن... وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور و وحشت‌افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می‌کرد. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم.

انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی  غربت کردم:

 - خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم....

همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند.

نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟

من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند.

بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید.

و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند:  من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری!

شما 38 مرتبه به زیارت من آمدید من هم 38 مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد،

این اولین مرتبه‌اش بود؛  37 بار دیگر هم خواهم آمد...

[منبع: کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه 29]

  • سیــــده گمنــــام

نظرات  (۱۰)

سلام

شهادت حضرتش بر شما تسلیت....

***
عیون أخبار الرضا علیه السلام ـ به نقل از حسن بن جَهْم ـ :

 از امام رضا علیه السلام پرسیدم : فدایت گردم ! خوش دارم بدانم که نزدت چه جایگاهى دارم . 
حضرت فرمود : «نگاه کن که من چه جایگاهى نزدت دارم [که جایگاه تو در نزد من نیز مانند آن است]» .

عیون أخبار الرضا علیه السلام : 2 / 50 / 192و...
  • رزمنده ..
  • سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    شهادت امام رضا سلام الله علیه و آله را صمیمانه تسلیت عرض می کنم...

    امام رئوفه دیگه....

    عاقبتتون به خیر به حق ابوتراب
    یا علی
  • افسر ولایی مهدی(عج)
  • ماننــــد مـــــادرت شده ای،قد خمیـــــده ای!
    آقـــــا چــرا عبا به سـرخود کشیــــــده ای !؟
    با درد کهـــــنه ای به نظــــــر راه مــــی روی!؟
    ماننـــــــد مــــــــادرت چقــــــدر راه می روی!
    خون ِجگـــــر به سینــــه به اجبــار مــی دهی
    راهی نرفتـــــه! تکیــــــه به دیـــوار می دهی
    داغ غریبـــــی تـــو، نمـــــــک بر جگــــــر زند
    خواهـــــر نداشتی که برایـــــــت به ســـر زند
    ________________
    سلام علیکم بزرگوار.
    پیامبر(ص) فرمودند:

    هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم .

    _ ضمن قبولی عزاداری هاتون، فرا رسیدن ماه ربیع الاول و ایام با سعادت میلاد آخرین پیام آور الهی، پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی (ص) رو تبریک و تهنیت عرض می کنم...
    یـ مهدی (عج) ـا
    سلام
    ان شاءالله ب سلامتی
    موفق باشید
  • خادم الحسین بنی فاطمه
  • سلام
    حلول ایام بهار شیعیان مبارک
    عزاداریهای این دوماه مورد قبول حضرت حق و ارباب باشد انشا الله
    التماس دعا
    یاعلی
  • میم . ب . مهاجر
  • سلام..
    خدا قوت
    سلام

    ؟؟؟؟؟

    منتظرپاسخ شما هستیم...

    یا علی
  • ... حسینی ...
  • کبوتر هم که باشی
    گاهی
    دود شهر
    پرو بالت را سیاه می کند
    به یک هوای پاک نیاز داری
    چیزی شبیه
    هوای حرم...

    پاسخ:
    دقیقا 
    اربابم
    ب تو من مدیونم
    اربابم
    نوکر این خونم
    اربابم
    نکنی بیرونم
    السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ...
    پاسخ:
    خوش آمدی فاطمه مهربانم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی