رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

از خواب که بیدار شد، خنده روی لبش بود،
با مهربانی گفت:
«فرشته! وقت وداع است، بگذار برایت خوابم را بگویم خودت بگو اگر جای من بودی می‌ماندی توی دنیا؟»
دستش را گرفتم، شروع به صحبت کرد :
«خواب دیدم ماه رمضان است و سفره‌ی افطار پهن است همه‌ی شهدا دور سفره نشسته بودند
به آنها حسرت می‌خوردم یک نفر به شانه‌ام زد نگاه کردم حاج عبادیان بود گفت:«باباکجائی؟»
ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته‌ای»
بغلش کردم و گفتم من هم خسته‌ام حاجی دست گذاشت روی سینه‌ام، گفت:
«با فرشته وداع کن بگو دل بکند آن وقت می‌آیی پیش ما ولی به زور نه».
همانطور نگاهش کردم ادامه داد:«اگر مصلحت باشد خدا خودش راضیت می‌کند»
گفتم:«قرار ما این نبود، بغض تلخی بر جانم نشست، شبهای آخرحیاتش بود،
آنژیوکت از دستش درآمده بود خون بسیاری روی زمین ریخت پرستار را صدا زدم،
صدای اذان که در اتاق پیچید آماده نماز شد، وضو گرفت با یک لیوان آب غسل شهادت کرد،
نگاهم کرد برای آخرین بار گفت:
«تو را به خدا تو را به جان عزیز زهرا (س) دل بکن»
دلم نمی‌خواست او را از دست بدهم، اما او زجر می‌کشید».
لبخندی مهربان بر گوشه لبش بود، تشنگی بر او غلبه کرد آب ریختم در دهانش،
اما نتوانست قورت بدهد، آب از گوشه لبش ریخت،
اما «یاحسین» تشنگی زینت بخش لبان ترکیده‌اش شد


از لابه‌لای خاطرات همسر:
«گاهی از نمازهاش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد، نماز خواندش زیاد می شد و طولانی.
دوست داشت مثل او باشد، مثل او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند.
اما چه طوری؟
منوچهر می گفت «اگر دلت با خدا صاف باشد، اگر خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هات برای خدا باشد،
اگر حتی برای او عاشق شوی، آنوقت بدی نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود.»
و او همه ی زیبایی را در منوچهر می دید. با او می خندید و با او گریه می کرد. با او تکرار می کرد


شهید سید منوچهر مدق


  • سیــــده گمنــــام

نظرات  (۷)

سلام
راه حل گیر و گور های زندگی مون همین شهدا هستن
ارتباط با شهدا دل دادن ب شهدا حال و هوای عجیبی ب آدم میده
ان شاءالله بتونیم اداهم دهنده راهشون باشیم و در نهایت هم بهشون برسیم
پاسخ:
سلام علیکم
بله درست میفرمایید
ان شالله
  • شمیلی همسرم
  • آخ من دیواااااااااااااااااااااااااااااااااااانه این زوجم
    دیوانه این عشق
    دیوانه کتابشون
    چند باری خوندم
    فایل pdf اش رو دارم
    چند تا کلیپ خانوم مدق توی برنامه نیمه پنهان ماه رو دیدم
    کلا اینکه دوسشون دارم و زندگی نامه شون فوق العاده بود
    ممنون بابت یادآوری
    پاسخ:
    سلام دوست خوبم
    منم واقعا عاشق این زوجم ♥
    سلام

    خدا رحمتشون کنه
    شهید مدق بچه محل ما بود و مسجد و پایگاهشون تو محل ما بود

    زندگی عاشقانشون واقعا زیبا بود
    بعد مدتها منزلشون عوض شد اما محرم ها میومد . روز عاشورای سال آخر زندگیش می گفت سال دیگه من نیستم

    پاسخ:
    سلام علیکم
    خوش به حالتون ...
    و خوش به حالشون .....
    خوندم کتابشو.
    خیلیییییییی قشنگه!!
    پاسخ:
    سلام و عرض ادب خواهر گلم
    بابت تاخیر معذرت
    ببخشید دیگه قرار بود بعد از ظهر دیروز خدمت برسم ولی اینترنتم قطع شده بود شرمنده خواهر گلم شدم
    بابت خاطره ی این زوج ممنون
    کتابچه این خاطره رو دارم واقعا زیبا و ستودنیست
    این شهدا خدا رو باور داشتن و به خدا اعتماد داشتن برا همین عاشقانه پرواز میکردن
    روحشان شاد راهشان ادامه دار انشاءالله
    لبیک یا رسول الله
    منتظرم پست جدید گذاشتم بانوووووووووووو
    یا علی التماس دعای فرج
    پاسخ:
    سلام دوست خیلی خوبم
    عهه چه معذرتی ! آقا یعنی این کنکور معذل شده ها !!!
    من که تصمیم دارم کارشناسی تموم شد بشینم ببینم کجاها حوزه آزاد ثبت نام میکنن برم حوزه !

    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    خدا خیرتون بده...مطالبی در ما زنده شد...

    رهرو شهدا باشیم صلوات


    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام علیکم
    اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

    چقدر زیبا!

    تربیت شده های مکتب ولایت این گونه اند!

    مزید بادا...!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی