دفترچه
کوچکی همیشه همراهش بود.
بعضی وقت هابا عجله از جیبش در می آورد و علامتی
در یکی از صفحاتش می گذاشت.
می گفت:« اشتباهاتم را توی این دفترچه می
نویسم».
برایم عجیب بود محمد رضا- اسوه اخلاق و تقوا ی بچه ها – آنقدر
گناه داشته باشدکه
برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد.
چند روز
قبل شهادتش به طور اتفاقی دفترچه اش را نگاه کردم.
خوب که ورق زدم دیدم
بیشتر صفحات دفتر، مثل قلب خود محمد رضا سفید سفید است
مجموعه رسم خوبان , کتاب مبارزه با نفس , ص36
شهید محمد رضا ایستان
چند وقتی الحمدالله شروع کردم از خودم حساب کشیدن ..... احساس میکنم زندگیم خیلی بهتر شده
شما هم میتونید شروع کنید
+ دوست دارم از الان نفسم اینقدر پاک پاک بشه که با صفا و پاکی وارد فاطمیه بشم بعد اون این دل پاکم هدیه باشه نیمه شعبان به حضرت مهدی و بعد دیگه آماده آماده برای شب های قدر
ان شاء الله
آره دقت کردی وقتی از نفست حساب میکشی چقد همه چیز رو برنامه می افته؟
ولی امان از دام های جدیدی که شیطون تو مسیر نفس کشی برات پهن میکنه... نباید از زمین خوردن بترسیم و بیخیال ادامه ی راه بشیم؛ زمین خوردن خاصیت حرکته...