رفاقت به سبک شهید

()

رفاقت به سبک شهید

جوانی عکس خودش را نزد امام(ره) فرستاد وگفت:
یک نصیحتی برای دنیا وآخرت به من کنید
امام نوشتن:
«انا لله و انا اِلیه راجعون»
ما مال خدائیم!
آدم مالِ کسی را صرف دیگری نمیکند...

بایگانی

هو الرحمن الرحیم 

پس از عملیات، وقتی هوا روشن شد، گردان ما با یکی از گردان‌های هوابرد 

شیراز ادغام شد، تا سنگرهای دشمن را پاک‌سازی کنیم

ابتدا عراقی‌ها را به اسارت فرا می‌خواندیم. اگر مقاومت می‌کردند

نارنجکی داخل سنگرشان می‌انداختیم؛ سپس سنگرها را پاک‌سازی می‌کردیم.

با این‌که شانزده سالم بود، از ستون جلوتر افتاده بودم

 به سنگری رسیدم و به عربی گفتم: «قولوا لا اله الالله»و... 

منظورم این بود که تسلیم شوید. کسی جواب نداد. خیلی تشنه‌ام بود

 معمولا در سنگرهای دشمن آب خُنک و گوارا پیدا می‌شد

وقتی دیدم صدایی نمی‌آید و کسی خارج نمی‌شود،

 به سرعت وارد سنگر شدم.

ناگهان لوله‌ی داغ اسلحه را پشت سرم احساس کردم

آرام‌آرام از سنگر بیرون آمدم. تا چشمم به هیکل بزرگ او افتاد، رنگم پرید

کماندویی اردنی یا سودانی بود، دقیقا یادم نیست. فقط می‌دانم عراقی نبود

اسرای عراقی تا به اسارت درمی‌آمدند، خیلی سریع این جمله را تکرار می‌کردند:

«الدّخیل الخمینی و الموت لصدام. الدّخیل الخمینی و الموت لصدام.»

 که ناخودآگاه ورد زبان ما هم شده بود. وقتی هیکل آن کماندو را دیدم 

که با غضب نگاهم می‌کرد، نزدیک بود که قبض روح شوم

 با خود گفتم، بهتر است اعلام اسارت کنم. ناخواسته و تند تند گفتم: 

«الدخیل الخمینی و الموت لصدام.»

بدون آن‌که بدانم اصلا چه می‌گویم، این جمله را تکرار می‌کردم

او لبش را گزید و با چهره‌ی عصبانی گفت: 

«الدخیل الخمینی، هان؟... الموت لصدام، هان؟...»

و چند تا فحش عربی نثارم کرد

بدون آن‌که بدانم باید چیزی غیر این را بگویم

 جواب دادم: «نعم، نعم یا سیدی!

با پوتین‌های بزرگش لگد محکمی به من زد که دو متر به هوا پرت شدم

 و چند متر آن طرف‌تر افتادم، یک مرتبه گلنگدن را کشید و آمد بالای سرم

چشم‌هایش کاسه‌ی خون بود. شاید با خودش فکر می‌کرد که این

 بسیجی‌های  نوجوان چه‌قدر شجاع و با ایمان‌اند که مدام تکرار می‌کنند:

الدخیل الخمینی...

تازه دوزاری‌‌ام افتاده بود که ای دل غافل، من باید برعکس می‌گفتم 

تا آمدم بگویم لا ...، به گمان این‌که دوباره می‌خواهم آن جمله را تکرار کنم

بر سرم فریاد زد و گفت: «اُسکوت.»

و انگشتش را به اشاره‌ی هیس مقابل لب‌هایش گرفت. آماده‌ی شلیک بود

چشم‌هایم را بسته بودم و داشتم اَشهدم را می‌خواندم و کم‌کم از او فاصله می‌گرفتم 

که ناگهان صدای تیری آمد. بلافاصله تیر دیگری به بازوی راستم خورد

 که مرا به هوا بلند کرد و محکم به روی خاکریز کوبید

چشم که باز کردم دیدم بسیجی‌های لشکر «علی‌بن ابی‌طالب(ع)» قم با لبخند،

بالای سرم هستند و آن غول بی‌شاخ و دم در گوشه‌ای به خاک افتاده 

و به درک واصل شده است

ظاهراً آنان ماجرای مرا دیده بودند، هی با خنده می‌گفتند: 

«الدخیل الخمینی، هان؟ الموت لصدام، هان؟»

و مدام تکرار می‌کردند. یکی از آنان که مسن‌تر بود، صورتم را بوسید

 و بازویم را بست. بعد مرا راهی عقب کرد.

از فردای آن روز بچه‌های گردان تا به یکدیگر می‌رسیدند، می‌گفتند:

 «الدخیل الخمینی، هان؟»

و دیگری جواب می‌داد: «الموت لصدام، هان؟»

و این قضیه اسباب خنده و شادی بچه‌های گردان را تا مدت‌ها فراهم کرده بود

منبع مجله‌ امتداد 


*جانها فدای ، دو جان و جانان ، دو سوره ی نور ، دو شمس تابان

دو کوه رحمت ، دو بحر غفران ، دو آیینه ی ، طلعت یزدان

دو دلبر خدایی با حُسن خداداد

این دو میلاد با سعادت تهنیت باد

عیدتون مبارک 



  • سیــــده گمنــــام

نظرات  (۱۶)

  • محمدرضا فلاح
  • جالب بود

    عیدتون مبارک

    همتتان مستدام....
    پاسخ:
    عید شما هم‌ مبارک 
    خیلی جالب بود...
  • نجمه خانم
  • سلام سیده خانم
    تبریکات :)
    پاسخ:
    سلام رفیق عزیز 
    بر شما هم تبریک عزیز 
  • قاسم صفایی نژاد
  • گمشده این روزهایمان همین است: الدخیل الخمینی
    پاسخ:
    بله دقیقا همینطوره
  • ღ*•.¸ســـــــائِلُ الزَّهــــرا¸.•*´ღ
  • سلام خواهر گرامی
    عیدتون مبارکــ
    +++++++++
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام دوست خوبم‌ عید شما هم مبارک خواهر خوبم 

  • گلِ بهاری
  • خیلی زیبا :)


    عیدت مبارک :*
    پاسخ:
    عید شما هم‌ مبارک دوست خوبم 
    خیلی عالی بود ما هم کمکان الدخیل الخمینی
    بنده ی خدا ناخواسته قهرمان شده بود  :)
    پاسخ:
    :)
    هیچ چیزی و حرفی بدون حکمت نیست 
  • عبدالله قاسمی
  • سلام
    تشکر از مطلب خوبتون
    خوبه که ناخودآگاه های ما هم حرفهای خوبی باشن
    بقیه ش دیگه دست خداست..

    دو تا نکته:
    1- توی تیتر این مطلب یه "الف" اول الدخیل خمینی جا افتاده
    2- اگه یادتون باشه نویسنده وبلاگ "لا یمکن الفرار از عشق" بیش از یه سال پیش آدرس وبلاگشون رو به بنده واگذار کردند و شما یه بار از آدرس جدیدشون پرسیدید که اطلاع نداشتم.
    آدرس جدیدشون: 
    http://shabehashtoom.blog.ir/

    موفق باشید
    پاسخ:
    سلام علیکم‌
    دستتون درد نکنه ممنونم‌ که گفتید 
    عاقبتتون شهادت بحق مولا 
    سلام بر شما دوست گرامی ...
     یلداتون هم پیشاپیش مبارک ...
    پاسخ:
    سلام مهدیه جان دوست خوبم 
    همچنین بزرگوار 
    سلام مومن. جزاکم الله خیرا

    کلی خندیدم...باحال بود...

    حالا الدخیل الخمینی یعنی چی؟(لبخند)


    عاقبتتون به خیر به حق حضرت ابوتراب
    یا علی
    پاسخ:
    سلام علیکم‌
    الحمدالله 
    سوال جدی بود یا شوخی !:)
    عاقبتتون شهادت بحق مولا
  • محترَق الزهرا ( سلام الله علیها )
  • کل وبلاگ یک طرف !
    صدای آسمانی شهید مهدی زین الدین یک طرف ...
    یاحق

    پاسخ:
    بله دقیقا همینطوره 
    سلام
    خدا هرکی رو بخواد عزیز میکنه
    و وقتی کسی عزیز خدا شد ، کسی نمیتونه واسه خار کردنش اقدام کنه :)

    یلداتون مبارک
    پاسخ:
    سلام‌
    بله دقیقا همینطوره من این هارو واقعا به عین دیدم 
    همچنین بزرگوار 
  • تب باران
  • سلام و رحمه الله
    الدخیل الخمینی، هان؟
    .
    .
    .
    .
    به کوری چشم دشمنان نعم!!
    پاسخ:
    سلام‌ علیکم‌
    احسنت 
    الدخیل الخمینی، هان؟
    زیبا بود لبخندی هم بر روی لبهای ما آورد 
    موفق و موید باشین 

    سلام
    التماس دعا
    پاسخ:
    سلام علیکم
    الحمدالله شکر خوشحال شدم 
    مارو هم دعا بفرمایید
  • خادم گرافیک
  • سی سال پیش این ملت با وجودشان فریاد کشیدند،خمینی
    چند سال بعد بچه هایی قد و نیم قد روبروی گلوله های داغ کلاشینکف داد میزدند خمینی 
    حالا هم فرزندان خمینی در گوشه و کنار این جهاننند از شرق عالم تا غرب عالم از فلسطین تا آن سر دنیا.این سربازان خمینی هرکدام به اندازه سرداری هستند پس خود خمینی کیست؟
    این مرد کسی است که به بلندای تاریخ به احترام او ایستاده اند
    و کسی جز خمینی ها عظمت این مرد را نمیتوانند ببیند
    پاسخ:
    طیب الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی